بخاطر چی با من ازدواج کردی
✔️ کتاب "بخاطر چی با من ازدواج کردی" از سری کتابهای جیبی دهه شصت به شمار می آید و حاوی داستانهای کوتاه ( طنز اجتماعی ) به نویسندگی عزیز نسین میباشد.
فهرست داستانها:
بخاطر چی با من ازدواج کردی / روی بمب نمیشه رفت / چطور شما اوبراین را نمی شناسید / صدهزار مرتبه شکر که زنده ایم / حضرت آقا ساعت چنده / چطور کشوری پیش میره / یکروز هم نوبت ما میشه / خانه بدوش / حق با شماست آقا / وقتی مردم حق دارند تماشا کنند / نامه به آخرین میهمانم / مگس دیوانه / خاصیت گریه کردن / آقا توفیق سیبیلو / بخاطر حفظ آبرو / سیم تار / زرنگی زیادی / پیاده ها و سواره ها / دزد باید تنبیه بشه
بیشتر
فهرست داستانها:
بخاطر چی با من ازدواج کردی / روی بمب نمیشه رفت / چطور شما اوبراین را نمی شناسید / صدهزار مرتبه شکر که زنده ایم / حضرت آقا ساعت چنده / چطور کشوری پیش میره / یکروز هم نوبت ما میشه / خانه بدوش / حق با شماست آقا / وقتی مردم حق دارند تماشا کنند / نامه به آخرین میهمانم / مگس دیوانه / خاصیت گریه کردن / آقا توفیق سیبیلو / بخاطر حفظ آبرو / سیم تار / زرنگی زیادی / پیاده ها و سواره ها / دزد باید تنبیه بشه
آپلود شده توسط:
Booshvegg
1402/02/09
دیدگاههای کتاب الکترونیکی بخاطر چی با من ازدواج کردی
جناب قلندر عزیز آنچنان موجز و شیوا فرمودند که جایی برای بحث نگذاشتند. با این حال اگر شخصی جمیع شرایط را هم داشته باشد ، بنظر می آید راه تنهایی چیزی است ،که در اولویت قرار می گیرد...
در اینجا درواقع دو سؤال طرح شده است: 1. ازدواج با فردی که اهل مطالعه نیست. 2. ازدواج با فردی که همصحبتی با او برای شما خستهکننده است و از آن لذتی نمیبرید.
پاسخ:
1. مطالعه مقولهای فراتر از کتابخواندن است و کتابخواندن یکی از جلوههای مطالعهس و کسی که بهلحاظ اجتماعی، مالی، شغلی، خانوادگی و اخلاقی مورد تأیید باشد؛ قطعاً اهل مطالعه بوده است که توانسته است به چنین موقعیتی دست یابد. لقمان را گفتند ادب از که آموختی؟ گفت: از بیادبان؛ یعنی هر چه از ایشان در نظرم ناپسند آمد، از فعل آن پرهیز کردم و این خود نوعی مطالعه است در رفتار دیگران؛ اگر چه کتابخوانی نیست و بیتردید کسی میتواند به موقعیتهایی که شما نام بردید برسد که در رفتار دیگران به دیدهی عبرت بنگرد و نارواییها را واهلد و برگزیدهها را سرمشق خویش سازد.
2. اما فردی که همصحبتی با او برایتان خستهکننده است و از آن لذتی نمیبرید، ممکناست کتابخوان باشد یا نباشد که در هر دوصورت مونس مناسبی نخواهد بود و زندگی با او جز تلخکامی نصیبی نیفزاید.
بنابراین، هرگاه فردی را یافتید که از ویژگیهای یادشده برخوردار بود، او را تنها برای نخواندن کتاب رد نکنید.
تو گفتی از نظر اخلاقی هم خوبه...میشه امتحان کرد...اگه اخلاق خوبی داشته باشه میشه باهاش صحبت کرد و بگی مشکل رو...
و ازش بخوای که یکم از وقتش رو برای مطالعه آزاد کنه ...شاید علاقه مند بشه...من اگه بودم شاید یه مدت امتحانش میکردم و اگه میدیم اصلا مشتاق نیست ردش....[/quote]
دوست گرامی بنظر من راه حل شما کمی ایده آلانه است!
مثلا فرض کنید شما دارای مدرک دکتری هستید و طرف مقابل شما دیپلم داره...خوب شما هر چقدرم از درس و دانشگاه و استادا براش صحبت کنید طرف نمی تونه شما رو درک کنه چون هیچ وقت تو اون محیط قرار نگرفته و کارا و حرفای شما بنظرش مسخره می یاد هرچند شاید به حکم ادب از حرفهای شما استقبالم بکنه ولی آخرش همینه!
منظورم اینه که شما نمی تونید سطح درک و سمت و سوی فکری یه نفرو که بعد چندین سال بدست آمده بیکباره و در عرض چندماه تغییر بدی....و مساله دیگم اینه که وقت گذاشتن برای مطالعه برای یه فرد شاغل کار سختیه! و هر کسی زیر بارش نمیره!
بعد هم شیوه تفکر هر کسی فقط به با مطالعه بودن یا نبودنش بستگی نداره! هر چند که این عامل هم موثره اما مهمتر از اون محیط خانوادگی فرده...اصلا بر فرض که تونستید خود طرفو درست کنید بعدا چجوری می خواین با خانواده ای که ازشون خط می گیره کنار بیاین؟؟؟؟؟
من فکر می کنم احتمالا این فرد مشکلش مطالعه نکردن نباشه(چون امروزه روز همه ما با آدمایی سروگار داریم که مطالعه نمی کنن ولی خسته گننده هم نیستن) شاید بهتره بگیم مشکل طرف آپدیت نبودنشه!هان؟!
بهرحال همونطور که گفتم بهتره مساله شفافتر بیان بشه!
اینکه شما می گید مورد تاییده...مورد تایید کیه؟ شما یا خانواده یا جامعه؟
چون اگه مورد تایید خودتون باشه مساله یه مقدار ضدونقیض میشه!
حالا گذشته از اینا بنظرم اگه دو نفر حرفی برای گفتن یه هم نداشته باشن و به اصطلاح فاز فکریشون متفاوت باشه
بهتره اصلا با هم نباشن...چون اینطوری هر دو طرف بهشون سخت میگذره...
البته بعید می دونم برقراری ارتباط با کسی که وجه اجتماعی مطلوبی داره سخت باشه!
ندا خانم بهتره صورت مساله رو کمی بازترش کنید!!!!!!
درود
تو گفتی از نظر اخلاقی هم خوبه...میشه امتحان کرد...اگه اخلاق خوبی داشته باشه میشه باهاش صحبت کرد و بگی مشکل رو...
و ازش بخوای که یکم از وقتش رو برای مطالعه آزاد کنه ...شاید علاقه مند بشه...من اگه بودم شاید یه مدت امتحانش میکردم و اگه میدیم اصلا مشتاق نیست ردش میکردم و هیچ وقت هم افسوس نمیخوردم...ما هرچی بیشتر میخونم میبینیم واقعا 0 هستیم ...دیگه وای به حال اون روز که هیچی نخونیم....همه چیز پول و شغل و این چیزا نمیشه ...تو مطالعه داشته باشی تازه موفق تری....
آیا حاضرید با مردی ازدواج کنید که از لحاظ اجتماعی،مالی،شغلی،خانوادگی و اخلاقی مورد تایید است ولی اهل مطالعه نیست و همصحبتی با او برایتان خسته کننده است و از آن لذتی نمی برید؟![/quote]
درووووووود
سئوال تفکر برانگیزاننده ای پرسیدی...
شاید بعدها از اینکه همچین مرد نمونه ایو رد کردم خیلی خودمو سرزنش کنم و پشت دستمو با افسوس بگزم{ نه اونقد ک جاش بمونه و دردم بیاد} اما خداییش نمی ارزه.
بعد از یه مدت موقعیت عالی طرف واست عادی میشه و فقط دلت ب هم صحبتی با اون خوش میشه ک اگه نتونی باش دوکلوم ب دلخواه و با آرامش باهاش حرف بزنی میشه زهرمارو و زندگیتو تلخ میکنه.
اگه اهل مطالعه نباشه ک دیگه هیچی نیست راجع بهش حرف بزنیم.نه اون حوصلش میگیره ک نازمو بکشه و نه من حس دارم هردقیقه واسش ناز کنم.
بعد از یه مدت میخوریم ب بن بست و آخرش این سئوالو از هم میپرسیم ک:بخاطر چی با من ازدواج کردی؟؟
بدتر اینکه هیچ جوابی نداریم ب هم بدیم...مثلا اون بهم بگه واسه دست و پای بلوریت بود؟؟ و منم بهش بگم واسه موقعیتت؟؟
خب بعد از یه مدت ک هردومون باز اون ویژگیامونو داریم اما خوشبخت نیستیم.پس میفهمیم گیر کار تو زبونمونه.
هردومون فارسی حرف میزنیم اما همو نمیفهمیم و مجبوریم اعتراف کنیم:ما کجاییم در این بحر تفکر،تو کجایی...
بعدشم ک معلومه...میریم دنبال عریضه نویسی و شاهد برای جدا شدن.
{البته یه زن مرد میخوام ک بتونه همچین موقعیتیو رد کنه...:D}