زوال جهان اسلام - یک پیش بینی
نویسنده:
حامد عبدالصمد
مترجم:
ب. بی نیاز
امتیاز دهید
درباره نویسنده: "حامد عبدالصمد در سال 1972 در مصر زاده شد و در یک خانواده سنی مذهب پرورش یافته است. پدرش که سمت مفتی و امام یک مسجد در مصر را دارد، معلم اصلی او در تعالیم اسلامی بوده است. او در کنار پدر تا 12 سالگی بیش از نیمی از قرآن را از بر کرده بود. عبدالصمد در دانشگاه قاهره در رشته های زبان انگلیسی و فرانسوی تحصیل کرد و در سن 23 سالگی به آلمان رفت و در دانشگاه آگسبورگ به تحصیل در رشته علوم سیاسی مشغول شد و آن را با موفقیت به پایان رساند.
نخستین کتاب او «وداع من با آسمان» نام دارد که یک بیوگرافی است. او در این کتاب در کنار پرداختن به حوادث زندگی خصوصی اش به فرآیند روی آوری خود از دین به علم نیز پرداخته است.
کتاب «زوال جهان اسلام - یک پیش بینی» مجموعه ای است از تجربیات تاریخی و ارزیابی های شخصی نویسنده. موضوع اصلی این کتاب نه زوال اسلام به عنوان یک دین بهطور کلی، بلکه زوال اسلام به عنوان یک ایدئولوژی سیاسی است...»
بیشتر
نخستین کتاب او «وداع من با آسمان» نام دارد که یک بیوگرافی است. او در این کتاب در کنار پرداختن به حوادث زندگی خصوصی اش به فرآیند روی آوری خود از دین به علم نیز پرداخته است.
کتاب «زوال جهان اسلام - یک پیش بینی» مجموعه ای است از تجربیات تاریخی و ارزیابی های شخصی نویسنده. موضوع اصلی این کتاب نه زوال اسلام به عنوان یک دین بهطور کلی، بلکه زوال اسلام به عنوان یک ایدئولوژی سیاسی است...»
آپلود شده توسط:
persianking
1392/04/16
دیدگاههای کتاب الکترونیکی زوال جهان اسلام - یک پیش بینی
خدا به پیامبرش فرمود تو را مبعوث نکردم جز برای تکمیل مکارم اخلاق . مشکل از جایی آغاز میشود که دیگران که افرادی عادی و نه رسول مبعوث و خلیفه منصوص بودند خواستند به تبعیت از سلف صالح بساط حکومت دینی برپادارند و خلیفه گری را آغاز کردند . قرآن صامت است و تا زمانی که شارح صالح ندارد هرکس ادعا کند میخواهد با تمسک بدان حکومت عدل برپا کند خواسته و ناخواسته ره به باطل می برد . در این خلا بهترین گزینه ساخت فردیت با تمسک به دین و ساخت اجتماع با گزینش آرای عمومی میباشد. تطابق دین با ایدئولوژی های تجربی بشری چه سوسیالیته چه دموکراسی کاری عبث است چرا که به تعداد آدمیان برداشت های متفاوت از دین و ایدئولوژی وجود دارد . کما اینکه اکثریت آمرکاییان در مسیحیتشان مومن ترند از ما در مسلمانی مان . به گمان من ، ما از خود خدا هم سبقت گرفته ایم !!!!
البته این نظر فردی من است ، امید که حذف نشود :))
نویسنده در بخشی از کتاب می گه که تنها انجماد تفکر دینی نیست که امروزه زوال جهان اسلام رو اجتناب ناپذیر کرده بلکه دین توانش رو نداره که یک وزنه متعادل کننده در برابر ماتریالیسم مصرفی ایجاد کنه اما جهان غرب به کمک اومانیسم و روشنگری تونسته این تعادل رو برقرار کنه...
پ. ن : قابل ذکره که نویسنده زمانی که به برای ادامه تحصیل به آلمان می ره در برابر فرهنگ غربی خودش رو و فرهنگش رو زبون می بینه . سئوال اینه : آیا رسیدن به چنین وضعیتی ناشی از نداشتن تفکر و علمی عمیق در باورهای دینی نیست؟ یا باید فاکتورهای دیگه ای رو ضمیمه کرد؟
نمی دونم این کتاب چرا منو یاد غرب زدگی مرحوم جلال انداخت؟:-(:-(:-(
نمونه های حکومتهای مبتنی بر اسلام در خلال این سالها و دور و برمان زیاد شده و عملکرد هریک از آنها به خوبی قابل بررسی و تعمق است. حکومت طالبان در افغانستان و حکومت اسلامی در ایران و حکومت مبتنی بر پایه های دینی در عربستان و حکومت حزب عدالت و توسعه در ترکیه و حکومت اسلامی تونس و این آخری نیز حکومت اخوان المسلمین در مصر که همگان از عواقبش آگاه هستید.
زوالی بر جهان اسلام به عنوان یک دین که حالتی شخصی یابد و منحصر به خانه و مسجد شود متصور نیست ولیکن زوال جهان اسلام به عنوان یک ایدئولوژی شتاب سریعی گرفته است و امواج آن که از مصر آغاز شده میرود که دامن تونس و ترکیه را بگیرد تا بعد نوبت که .[/quote]
دوست عزیز کمی مطالعه در حوزه خاورمیانه این حرف ونظر شما رد میکنه که اسلام با دموکراسی همخوانی نداره . تجربه ثابت کرده که در شرایط خاص اسلام توانسته در کشور پاکستان و بنگلادش تحت شرایط خاص با دموکراسی ترکیب بشود.
ولی در مورد برنامه اقتصادی که فقط"منظورم در کشور خودمان هست "مثلا بانکداری اسلامی!:Dبا 25درصد بهره بانکی!!;-)
باشما کمی موافقم:-)
نمونه های حکومتهای مبتنی بر اسلام در خلال این سالها و دور و برمان زیاد شده و عملکرد هریک از آنها به خوبی قابل بررسی و تعمق است. حکومت طالبان در افغانستان و حکومت اسلامی در ایران و حکومت مبتنی بر پایه های دینی در عربستان و حکومت حزب عدالت و توسعه در ترکیه و حکومت اسلامی تونس و این آخری نیز حکومت اخوان المسلمین در مصر که همگان از عواقبش آگاه هستید.
زوالی بر جهان اسلام به عنوان یک دین که حالتی شخصی یابد و منحصر به خانه و مسجد شود متصور نیست ولیکن زوال جهان اسلام به عنوان یک ایدئولوژی شتاب سریعی گرفته است و امواج آن که از مصر آغاز شده میرود که دامن تونس و ترکیه را بگیرد تا بعد نوبت که باشد.
رنسانس اروپا که باعث شد مسیحیت بعنوان یک ایدئولوژی رنگ بازد و به عنوان یک دین به گوشه کلیساها رانده شود تازه در کشورهای اسلامی آغاز شده و مطمئنا اسلام به عنوان یک دین باقی میماند ولیکن بعنوان یک ایدئولوژی به گوشه مساجد رانده خواهد شد و در نهایت به سخنان آیت الله بروجردی و آیت الله سیستانی خواهیم رسید که ارزش روحانی اسلام در تربیت انسان و اعتلای روح انسانیت نهفته است و با بردن آن به پهنه سیاست تنها بد نامی عاید روحانیون خواهد شد.
اسم کتاب که خیلی جای قابل تامل داره ...:-(
وقت بکنیم بشینیم بخونیمش عالی میشه ..:)
مرسی از آپلود کننده محترم ..:)