دموکراسی یا دموقراضه
نویسنده:
سید مهدی شجاعی
امتیاز دهید
حکایت کشور خیالی غربستان شده است. پادشاه غربستان به نام «ممول» ۲۵ پسر دارد. ممول وصیت می کند تا بعد از مرگش پادشاه بعدی با یک انتخابات مردمی از بین پسرانش انتخاب شود. پس از مرگ پادشاه، مردم پسر اول را به پادشاهی «انتخاب» می کنند و همینطور حکومت بین بیست و چهار پسر دست به دست می شد. داستان کتاب دوره حکومت آخرین پسر یعنی دموقراضه را (که به دلیل زشتی و کوتاه قدی و نقائص جسمانی به این نام خوانده می شد) روایت می کند.
بیشتر
دیدگاههای کتاب الکترونیکی دموکراسی یا دموقراضه
*"دموکراسی یا دموقراضه"، سیاسی ترین و جنجالی ترین رمان #سیدمهدی_شجاعی است. داستان این کتاب در زمانهای دور و در کشوری نامعلوم به نام #غربستان میگذرد. راوی داستان، ظاهرا پژوهشگری تاریخی است که با کشف و سندخوانی خود، ماجرا را برای خواننده روایت میکند. سرزمین خیالی غربستان جایی است که پادشاهی به نام " #ممول" پس از سالها عیش و نوش و فرمانروایی بر مردم تصمیم میگیرد که حکومت خود را به پسرانش انتقال دهد؛ اما نه بر اساس سن، بلکه به رای مردم. قرار است که هرکدام از پسران او به مدت دو سال بر غربستان حکومت کنند. در زمان حکومت ممول درست است که او مشغول عیش و نوش بود و خیلی کاری به مردم نداشت، اما مردم از نحوه حکومت او رضایت داشتند. ممول پس از وصیتش خیلی زود میمیرد. اینبار به جای اینکه بر سر جانشینی درگیری و خونریزی رخ دهد، مردم رای گیری میکنند و یکی از ۲۵ پسر او را برای حکمرانی خود انتخاب میکنند. البته یکی از فرزندان او به دلیل اینکه ناقص الخلقه است، خود به خود از انتخابات حذف میشود و رای گیری بین ۲۴ برادر دیگر انجام میشود. یکی از برادران برای پادشاهی برگزیده میشود. اما مردم خیلی زود میفهمند که در انتخاب خود اشتباه کرده اند. هیچ یک از برادران نمیتواند حکومت دو ساله خود را به اتمام برساند، به دلیل اینکه همه آنها سعی دارند در مدت کوتاه پادشاهی خود، ثروتی را برای خود دست و پا کنند تا زمانی که دوره پادشاهی شان تمام میشود، به مشکلی برنخورند. مردم وقتی که از تمام پادشاهان قبلی خسته میشوند، به سراغ برادر بیست و پنجم میروند، تا او بر آنها فرمانروایی کند. نام فرزندان شاه همگی پیشوند #دمو دارد، و این آخری #دموکافیه نام دارد و از آنجا که ناقص الخلقه و عقب افتتاده است در زبان مردم شهر به #دموقراضه شهرت یافته است. او پس از استقرار، با اتکا به هوش.شیطانی و روان پرعقده خود، تیم و حلقه خاصی را سامان میدهد و قوانین طلایی خود را به کار میبندد و ترکیبی از ظلم و عوام فریبی را میسازد. شتاب او در تخریب مملکت که با ادعای خدمت صورت میگیرد، عملا بیشترین کمک را به دشمن میکند. به زودی مردم میفهمند که پادشاه آخر از تمام برادران قبلی خود بدتر است و آنها چه اشتباه بزرگی را انجام دادند. خیلی زود پادشاه جدید #بیانیه خود را در ارتباط با #حکومتداری بر مردم را منتشر میکند.
*متن زیر سخنرانی دموقراضه خطاب به مدیران حکومتی است، که در آن می کوشد اصول حکومتداری را به آنان بیاموزد:
۱. مردم همه گوسفندند، و ما چوپان؛ حواستان باشد! بزرگترین اشتباه در حکومت، بها دادن به مردم، یا ارزش قائل شدن برای مردم است. شما مطمئن باشید که اگر برای مردم، ارزشی بیش از گوسفند قائل شوید، نمیتوانید بر آنها حکومت کنید. بهای مردم را شما معین میکنید، نه خودشان. اگر شما بر مردم قیمت نگذارید، آنها قیمتی بر خودشان میگذارند که هیچ جور نمیتوانید بخرید. و تازه این گوسفند که من گفتم بالاترین قیمت است؛ قیمت آدم های اندیشمند چاق و چله. و الت قیمت بقیه مردم، حداکثر در حد پشگل گوسفند است و نه بیشتر. نتیجه این که: مردم را هر جور بار بیاورید، بار می آیند. اگر به آنها احترام بگذارید، فکر میکنند که شما موظفید به آنها احترام بگذارید. اگر به آنها توضیح دهید، گمان میکنند که شما موظف به توضیح دادنید.
۲. هیچ وقت شنیده اید که غذای گوسفند را به او اهداء یا تقدیم کنند؟ غذا یا علوفه گوسفند را جلویش میریزند. رفتار با مردم هم باید درست مثل رفتار با گوسفند باشد. طبیعی ترین و مسلم ترین حق مردم را باید با تحقیر و توهین به آنها داد؛ وگرنه طلبکار میشوند. اگر به مردم عزت بگذارید یا احترام کنید، مردم فکر میکنند که شما موظف به عزت گذاشتنید و دنبال باقی مطالبات خود میگردند.
۳. طوری برنامه ریزی کنید که مردم از صبح تا شب بدوند و آخر شب هم نرسند. مردم اگر مایحتاج خود را آسان به دست بیاورند، اگر وقت اضافه داشته باشند، عصیان میکنند، بداخلاقی میکنند و به فکر اعتراض و انقلاب و این حرفها می افتند. یک تشکیلاتی را تاسیس کنید که کارش چرخاندن مردم باشد، یا چرخاندن لقمه دور سر مردم...
۴. مردم را به دو دسته تقسیم کنید و به یک دسته حقوق و مواجب بدهید که مراقب آن دسته دیگر باشند. دسته اول، به طمع مواجب یا از ترس قطع شدن مواجب، مرید شما میشوند و دسته دوم، از ترس دسته اول، مطیع و منقاد شما. به این ترتیب، مملکت، خود به خود اداره میشود، بی آنکه شما زحمتی بکشید یا دغدغه ای داشته باشید.
۵. هر کاری را که از انجامش عاجزید، با صدای بلند اعلام کنید که میتوانید. هر چقدر کار، بزرگتر باشد و شما در انجام آن ناتوان تر، باید توانستن تان را قاطع تر و محکمتر و بلندتر اعلام کنید تا مردم به توانمندی شما ایمان بیاورند. انجام شدن یا نشدن آن کار مهم نیست؛ همان رعد و برق اولیه برای مردم مهم است. بعد از آن برای انجام نشدنش هزار دلیل میشود جفت و جور کرد.
۶. برای هر نقص و کاستی و کمبودتان، معجونی از دلیل و حکمت و فلسفه درست کنید، و به مردم بخورانید. مردم، استعداد غریبی دارند برای خر شدن. اگر نان ندارید که شکم مردم را سیر کنید، برایشان در فضیلت گرسنگی، داد سخن دهید. اگر از عهده تامین امنیت مردم برنیامدید، به آنها تفهیم کنید که هزار و یک محصول و ثمره است که فقط از وجود ناامنی به دست می آید. یکی از آنها، تقویت توان مقاومت است...
۷. برای این که مردم، کمتر در امور مملکت دخالت کنند و وقت شما را بگیرند، سعی کنید که آنها را به خوابیدن بیشتر ترغیب کنید. نغزترین کلام در این مورد را هم باز از خود من شنیده اید: "هر که بیشتر میخوابد، توان بیشتری ذخیره میکند".
۸. این اصل را هیچ وقت فراموش نکنید: "بزرگترین دشمن ما علم و دانش است؛ و تنها راه مبارزه با این دشمن، تحقیر کردن آن است". تا میتوانید از افراد بیسواد، تجلیل کنید. آنها را در صدر بنشانید. مناصب مهم و بزرگ را به آنها بسپارید، و به همگان نشان دهید که علم و دانش، جز بدبختی و دردسر و بیکاری و گوشه گیری، خاصیت دیگری ندارد. اما حواستان باشد که چنین اتفاقی یک شبه نمی افتد. تغییر دیدگاه مردمی که یک عمر علم و دانش را اسباب افتخار و عزت میدانسته اند، کار آسانی نیست. در عمل! باید در عمل، کاری کنید که مردم، مطمئن شوند که نتیجه آموختن علم و دانش، فقر و خفت و بیکاری است و نتیجه بیسوادی، ثروت و عزت و افتخار و قدرت.
۹. مردم در صورتی به شما احترام میگذارند یا از شما فرمان میبرند که محتاجتان باشند. این اخلاق و روحیه عموم مردم در همه جای دنیاست. تا وقتی برای شما حرمت و عزت قائل میشوند که گرسنه باشند و نان شان دست شما باشد. حکومت اگر مردم را گرسنه و دست به دهن نگه ندارد، یا پاچه اش را میگیرند یا تحویلش نمیگیرند...
۱۰. این جمله را همیشه سرلوحه همه شعارها و سخنرانی هایتان قرار دهید که: "وقت کم است و ما تا میتوانیم باید خدمت کنیم"، و خودتان هر لحظه به خاطر داشته باشد که: "فقط دو سال فرصت داریم تا بارمان را برای همه عمر ببندیم".
۱۱. دروغ گفتن هنر است. هنری که از عهده هر کسی ساخته نیست؛ و مهمترین اصل در این هنر، داشتن جسارت است. دروغی که با شهامت و قاطعیت و اعتماد به نفس گفته میشود، از هر راستی، قابل قبولتر و باورپذیرتر است...
۱۲. شنیده ام که بعضی از مردم، گاهی با شگفتی و اعجاب اظهار میکنند که: ما این همه حرفهای مهم را از کجایمان در می آوریم؟! گور پدر مردم! من این حرف و سوال را گاهی از زبان شما _ یعنی دوستان ابله خودم _ هم شنیده ام! کسی که چنین سوالی را میپرسد، پیداست که هنوز به ارتباط ما با عالم بالا، ایمان نیاورده است.
نسخه قبلی کتاب را من در در سایت اپلود کردم . و نسخه ای که اپلود کردم اسکن بود نه به صورت تایپ. اما نمی دانم توسط چه کسی و چرا نسخه من به نسخه تایپی تغییر پیدا کرد . من اگر می خواستم خودم این کتاب را به صورت تایپ شده اپلود می کردم .
از این کارها در این سایت ناراحت هستم .
از دوست عزیز که دوباره این کتاب را به صورت اسکن شده اپلود کردند کمال تشکر را دارم .
دوستان هم زیادى دلشونو صابون نزنن[/quote]
اِ! :-(
ولی آخه می شه یه جورای دیگم برداشت کرد
نمی دونم هنوز تا آخرش نرفتم....
دوستان هم زیادى دلشونو صابون نزنن
این عالیه
واقعا دست نویسنده اش درد نکنه
قول می دم در اولین فرصت برم کتابشو بخرم
دوباره:
اولن این بزرگ اندر بزرگ ما جرم پروفه! (شبیه واتر پروف!) جرم بشش نچسبون دادا!
سیّمن قند ِ عسل صفت فهیم جان بود که امشب نمی دونم چه جورکی! چسبید به اسم شما؛ حالا اینکه کی و چطور جواب اون زبون بسته رو میده بماند؛ شما برو حالشو ببر که حال عظیمی نصیبت شد بابا!
راستی نمیشه عکس این بنده خدای روی جلد رو عوض کنید؟ یه کم زیادی یه جوریه! اینجا خانواده رد میشه،شاید پدر خانواده که از غذا! پیر مرده سوار الاغ باشه، حیوون رمکنه، پدر خانواده بیفته زمین، پاش بشکنه...
ای بابا، پس کجاست دموقراضی؟ الاغ رم کنه 4 تا رو لت و پار کنه کی جواب میده... ای داد ای هوار... به داد برسید مردم...
هدبوکی جان ِ قند عسل، الان مجرم برگشته به صحنه جرم کیستَه!؟
راستی یه چیز دیگه؛ اینکه یکیش تایپیه یکیش اسکن فرق داره؟ هردوشون که یکی هستند!؟ این یک جور دموکراسیه یا دموقراضی!؟[/quote]
جلو جمع آخه اینطوری صدا نمیکنن که.. اون قند عسل برا خلوت خودمون دوتاست! P: مدنظر خر تو خر بود، خودش اعتراف کرد یکسال پیش رو نت گذاشته، کاری که من الان کردم در حد بازپخش بوده فقط
باید در نظر گرفت که تو نسخه تایپی احتمال وجود احادیث جعلی هم هست!
نسخه قبلی تایپی بوده و این یکی اسکن شده است عزیزم
(:نقل قول از khar tu khar:تقریبا 4 ماه پیش در وبلاگ من بوده و حدودا 1 سال پیش در سایت آپلود کردم .
بفرما، مجرم همیشه به صحنه جرم برمیگرده![/quote]
هدبوکی جان ِ قند عسل، الان مجرم برگشته به صحنه جرم کیستَه!؟
راستی یه چیز دیگه؛ اینکه یکیش تایپیه یکیش اسکن فرق داره؟ هردوشون که یکی هستند!؟ این یک جور دموکراسیه یا دموقراضی!؟