آیا شاه شوهر داشت ؟
نویسنده:
کامران فرزان
درباره:
محمدرضا پهلوی
امتیاز دهید
آیا شاه یک همجنس باز بود؟ آیا شاه از بین معدود افرادی است که دوجنسی به دنیا می آیند و علی الرغم داشتن خصوصیات و آلات مردانه از هم جنس خود استفاده میکند؟ اینها و صدها سوال دیگر که این روزها در تمام جراید منتشر و حتی بعضی از کتاب های درباره آن رقم زده شده است هرگز جواب کاملا روشنی نمیتواند بدست ما بدهد زیرا هرگز مدرک قاطع و رسمی در این مورد نداریم.
بیشتر
آپلود شده توسط:
khar tu khar
1392/02/19
دیدگاههای کتاب الکترونیکی آیا شاه شوهر داشت ؟
این دیگه یعنی اوج پوپولیسم
به همین جهت برای عادی جلوه دادن کار محمد رضا جان پای صادق هدایت رو وسط می کشید......
پس مادر هدایت از جانب روابط پسر خودش (صادق هدایت) با دختران و زنان خیالش امن بوده و مس دانسته که «اهل اینکارها نیسث» و ترسش این بوده که شوهرش (پدر هدایث) به دختره گوشه چشمى بیندازد.
http://leftfeed.com/1394/03/07/%D8%A2%DB%8C%D8%A7-%D8%B5%D8%A7%D8%AF%D9%82-%D9%87%D8%AF%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D9%87%D9%85%D8%AC%D9%86%D8%B3%DA%AF%D8%B1%D8%A7-%D8%A8%D9%88%D8%AF%D8%9F/
وی جدای مشکلاتی که با بوروکراسی و انضباط کاری داشت ، میان ادبیات رایج نیز داغ تفاوت را بر پیشانی احساس میکرد ؛ اگر بگذریم از گیاهخواری او که در نوجوانی تحت تأثیرِ دیدنِ صحنهی ذبح یک حیوان آغاز کرد و تا پایانِ عمر ادامه داد و حساسیت و دلرحمی عجیبش که نقطهی مقابل اکثر شخصیت های داستانی اش بود نمیتوان تأثیر امیال جنسی متفاوت او را در انزوای ذهنی او نادیده گرفت .
چیزی که باعث میشد دست کم از جامعه طرد نشود و هنوز جمع های مختلف وی را بپذیرند شاید طنز فوقالعاده هوشمندانه و جداسازی حیطه ها در زندگی او بود . واقعاً اگر قرار بود گرایشات جنسی(همجنس خواهانه) و طبقاتی(اشرافیت گرایی) خود را نیز آشکار کند و نقاب خویش را بردارد قتل او نیز توسط غیورانِ سبک مغز بعید نبود . گرچه همین مهارت اش در کاربرد صورتک های مختلف شاید در انزوا روحش را میخورد
http://myresearch.blogsky.com/1385/10/07/post-20/
پرون هرگز به سوئیس بازنگشت. در ایران شغل رسمی نداشت و فقط به عنوان دوست نزدیک شاه در دربار زندگی میکرد و مورد احترام همه بود. علیرغم اصل و نسب و گذشته سادهاش، مهمترین مشاور شاه به شمار میرفت و عادت داشت هر روز صبح برای گفتگو به اتاق خواب شاه برود. هیچکس دقیقاً نمیدانست این مرد چکاره است. مثل هر مکتب نرفتهی بیکارهای، ادعای شاعری و فیلسوفی داشت. و البته شعر و فلسفهاش این بود که رابط شاه با سفارتخانههای انگلیس و آمریکا باشد. مدتی پیش از آمدن من به دربار، در اثر سانحه غریبی یک پایش فلج شده بود. میگفتند مسمومش کردهاند.
بعد از عروسی من با شاه، پرون سعی کرد در کارهای من هم فضولی کند. مرتباً به اتاق من میآمد ومسائل خصوصی را پیش میکشید. تا اینکه یک شب که وقاحت را به جایی رساند که در مورد روابط زناشویی من و شاه سوال کرد، کاسه صبرم لبریز شد و با عصبانیت گفتم: «مثل اینکه یادتان رفته با چه مقامی طرف صحبت هستید!» پرون زخمخورده پس از این حرف از اتاق بیرون خزید و از آن لحظه به بعد تمام قدرتش را بر این گذاشت که زهرش را به جان من بریزد. جالب این است که من تنها قربانی او نبودم، او در انداختن خواهران شاه به جان یکدیگر هم ید طولایی داشت.
ارنست پرون در سال ۱۹۶۱ فوت کرد و به این ترتیب تمام اسرارش را با خود به گور برد. در بیان اوضاع دربار سلطنتی ایران همین بس که حتی من، به عنوان ملکه کشور و زن شاه، نتوانستم از کار این باغبان سابق سوئیسی و یار غار شاه سردربیاورم.
ثریا اسفندیاری