به نظر میرسد توع نظام سیاسی در جوامع شرقی مثل ایران زیاد مهم نباشه حلقه گمشده جامعه ما نبود عشق است عشق به همنوع عشق به زندگی،کار و پیشرفت و این چیزیست که عرفای ما هم به ما نشان داده اند.
[quote='aliehsanif']
این اگر جناب EFA عجب اگری است...[/quote]
البته این اگر ها تنها چندین نمونه بودند تا یک طرف پاک و معصوم و یک طرف عامل تمام بدبختی ها معرفی نشود از جهل مردم تا اشتباهات بنیادین پهلوی تا دخالت های مخرب خارجی همه دخیل بودند نمی توان گفت صرفا مردم جاهل بودند اشتباهات بود که باعث شد عده ای از جهالت مردم استفاده کنند و از آب گل آلود ماهی بگیرند.
البته در این نکته که راه بس طولانی و پرفراز و نشیب است با شما کاملا موافقم و 150 سال هم در عمر تاریخ زمان زیادی نیست.
اگر حساب کنیم می بینیم که پس از مظفرالدین شاه هیچ کدام از پادشاهان ایران در خاک کشور خود دفن نشده اند که این نشانه عمق تحولات سییاسی و اجتمایی است که گهگاه با وجود چند دهه ثبات ظاهری ناگهان همه چیز را کن فیکون می نماید.
اما!
جنگ داخلی و گردن زدن چارلز اول و کرامول و دوران بی ثباتی و سپس بیست سال عهد چارلز دوم و سپس فرو کشیدن جیمز دوم طی انقلاب با شکوه در انگلستان قرن هفدهم نشان دهنده تلاطم کشور برای دست یابی به ثباتی بود که قدرت مجلس تبلور خواست مردم شمرده شده و تا کنون نیز پایدار است.
[quote='هیرکان']
سوگمندانه در کشورهایی چون ایران برای آوردن یک سیستم جدید دوستان از مردم و شهروندان نظر خواهی نمی کنند.[/quote]
مگر نه همین نظام کنونی با رفراندم و با رای بالای مردم سر کار آمده است؟
به نظر من که مشکل را باید در مرحله اول در خودمان (مردم) بجوییم!
البته در این نکته که راه بس طولانی و پرفراز و نشیب است با جناب هیرکان کاملا موافقم و 150 سال هم در عمر تاریخ زمان زیادی نیست.
به هر حال امیدوارم سرنوشت کشورهایی که فرمودید هیچ گاه برای ما اتفاق نیفتد...
این اگر جناب EFA عجب اگری است...
جناب EFA
در هر حال نباید نومید از بهبود شرایط شد بقول معروف "شهر رم را هم یک شبه نساخته اند"
عاشق ان نیست که گه تند و گهی خسته رود
عاشق آن است که آهسته و پیوسته رود
در ژاپن هم از اوایل قرن نوزدهم و چند دهه پیش از ورود ناوگان ایالات متحده بحث بر سر باز نمودن مرزهای کشور به جهان با ترس از نفوذ بیگانگان و مستعمره شدن چون فیلیپین میان سیاسیون و اندیشمندان کشور در جریان بود و پس از برچیدن دستگاه شوگون هم چندین جنگ داخلی پشت سر گذاشته شد تا کشور به ثبات رسید
در پاسخ به جناب هیرکان با پاسخی که آقای aliehsanif دادند هر چه بنده بگویم زیاده گویی خواهد بود.
تنها یک نکته که از نظر من روشنفکران ایران از سیستم غرب الگو برداری کردند ولی نتوانستند به صورت کامل پیاده سازی کنند یا عامل جهل مردم و محیا نبودن شرایط اجتماعی مانع بود و به اصطلاحی دیالیکتیک جامعه ایران این اجازه را نمیداد گاه عوامل خارجی مانع روند طبیعی این دیالیکتیک جامعه بودند و گاه دولت با سرکوب و سانسور و کودتا مانع این روند طبیعی بود.
اگر عواملی مانند سربرآوردن پهلوی،کودتای 28 مرداد،استبداد و سرکوب جبهه ملی و احزاب دمکرات،تقویت اسلامگرایان برای مبارزه با کمونیسم از سوی پهلوی دوم و مخالفت با مشروطه و دخالت شاه در امور کشور داری و ... و صد البته دخالت های مخرب خارجی صورت نمی گرفت امروز شرایط دیگری حاکم بود
هیچ کدام از این الگو ها هم دردی از ما دوا نکرده اند.
بسیاری از کشور ها دوران های دراز عدم ثبات اجتمایی و سیاسی را پشن سر گذاشتند تا در نهایت راه نسبتن درست را برگزیدند.
هنوز که هنوز است پایه هایی چون ثبت احوال و آموزش و پرورش مدرن و شبکه بهداشت و بالا تر رفتن میزان اگاهی گروه هایی از جامعه مدیون الگو هایی بوده که با وجود فراز و نشیب بسیار هنوز از میان نرفته و بقای کنونی کشور تا حدی وابسته به ان بوده و نباید فراموش کرد که این جزیره سرگردانی بقول سیمین دانشور ویژگی هایی داشته که هنوز وضع و حال پاکستانع افغانستانع سوریه و عراق را پیدا نکرده است.
[quote='هیرکان']
کشوری با این اندازه پتانسیل و توانمندی
ما موش آزمایشگاهی نیستیم[/quote]
ما چه هستیم جناب هیرکان؟
شما که کلی تاریخ خوانده اید و می دانید که در این 150 سال اخیر ایران از خیلی نظام ها و کشورها الگو برداری و کولاژ کرده است، هیچ کدام از این الگو ها هم دردی از ما دوا نکرده اند. از توسعه به سبک اروپایی قاجار و اوایل پهلوی بگیرید تا الگوی آمریکایی پهلوی دوم تا الگوی کشوره های آمریکای لاتین و ژاپن و .... و این اواخر هم سطح توقع به جایی رسیده است که کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس برای ما شده اند الگو! در واقع ما از جایی نمانده که الگو نگرفته باشیم و موش آزمایشگاهی سیستم فکری نیست که نشده باشیم! اما هنوز حال و روزمان این است. شما زیاد نگران سوسیالیسم ( که شما آن را با کمنیسم همیشه در یک سبد قرار می دهید) نباشید به همان اندازه که بازگشت نظام سلطنتی محال است توده و خلق هم بازگشتشان محال است، به جای شعار دادن دریغ است ایران که ویران شود! اول یک تعریف واقعی از آنچه هستیم داشته باشیم بهتر است. من که هر چه فکر می کنم عقلم به بیش از "جزیره سرگردانی" سیمین دانشور قد نمی دهد!
دیدگاههای کتاب الکترونیکی سوسیالیسم و دین
این اگر جناب EFA عجب اگری است...[/quote]
البته این اگر ها تنها چندین نمونه بودند تا یک طرف پاک و معصوم و یک طرف عامل تمام بدبختی ها معرفی نشود از جهل مردم تا اشتباهات بنیادین پهلوی تا دخالت های مخرب خارجی همه دخیل بودند نمی توان گفت صرفا مردم جاهل بودند اشتباهات بود که باعث شد عده ای از جهالت مردم استفاده کنند و از آب گل آلود ماهی بگیرند.
اگر حساب کنیم می بینیم که پس از مظفرالدین شاه هیچ کدام از پادشاهان ایران در خاک کشور خود دفن نشده اند که این نشانه عمق تحولات سییاسی و اجتمایی است که گهگاه با وجود چند دهه ثبات ظاهری ناگهان همه چیز را کن فیکون می نماید.
اما!
جنگ داخلی و گردن زدن چارلز اول و کرامول و دوران بی ثباتی و سپس بیست سال عهد چارلز دوم و سپس فرو کشیدن جیمز دوم طی انقلاب با شکوه در انگلستان قرن هفدهم نشان دهنده تلاطم کشور برای دست یابی به ثباتی بود که قدرت مجلس تبلور خواست مردم شمرده شده و تا کنون نیز پایدار است.
سوگمندانه در کشورهایی چون ایران برای آوردن یک سیستم جدید دوستان از مردم و شهروندان نظر خواهی نمی کنند.[/quote]
مگر نه همین نظام کنونی با رفراندم و با رای بالای مردم سر کار آمده است؟
به نظر من که مشکل را باید در مرحله اول در خودمان (مردم) بجوییم!
البته در این نکته که راه بس طولانی و پرفراز و نشیب است با جناب هیرکان کاملا موافقم و 150 سال هم در عمر تاریخ زمان زیادی نیست.
به هر حال امیدوارم سرنوشت کشورهایی که فرمودید هیچ گاه برای ما اتفاق نیفتد...
این اگر جناب EFA عجب اگری است...
در هر حال نباید نومید از بهبود شرایط شد بقول معروف "شهر رم را هم یک شبه نساخته اند"
عاشق ان نیست که گه تند و گهی خسته رود
عاشق آن است که آهسته و پیوسته رود
در ژاپن هم از اوایل قرن نوزدهم و چند دهه پیش از ورود ناوگان ایالات متحده بحث بر سر باز نمودن مرزهای کشور به جهان با ترس از نفوذ بیگانگان و مستعمره شدن چون فیلیپین میان سیاسیون و اندیشمندان کشور در جریان بود و پس از برچیدن دستگاه شوگون هم چندین جنگ داخلی پشت سر گذاشته شد تا کشور به ثبات رسید
تنها یک نکته که از نظر من روشنفکران ایران از سیستم غرب الگو برداری کردند ولی نتوانستند به صورت کامل پیاده سازی کنند یا عامل جهل مردم و محیا نبودن شرایط اجتماعی مانع بود و به اصطلاحی دیالیکتیک جامعه ایران این اجازه را نمیداد گاه عوامل خارجی مانع روند طبیعی این دیالیکتیک جامعه بودند و گاه دولت با سرکوب و سانسور و کودتا مانع این روند طبیعی بود.
اگر عواملی مانند سربرآوردن پهلوی،کودتای 28 مرداد،استبداد و سرکوب جبهه ملی و احزاب دمکرات،تقویت اسلامگرایان برای مبارزه با کمونیسم از سوی پهلوی دوم و مخالفت با مشروطه و دخالت شاه در امور کشور داری و ... و صد البته دخالت های مخرب خارجی صورت نمی گرفت امروز شرایط دیگری حاکم بود
بسیاری از کشور ها دوران های دراز عدم ثبات اجتمایی و سیاسی را پشن سر گذاشتند تا در نهایت راه نسبتن درست را برگزیدند.
هنوز که هنوز است پایه هایی چون ثبت احوال و آموزش و پرورش مدرن و شبکه بهداشت و بالا تر رفتن میزان اگاهی گروه هایی از جامعه مدیون الگو هایی بوده که با وجود فراز و نشیب بسیار هنوز از میان نرفته و بقای کنونی کشور تا حدی وابسته به ان بوده و نباید فراموش کرد که این جزیره سرگردانی بقول سیمین دانشور ویژگی هایی داشته که هنوز وضع و حال پاکستانع افغانستانع سوریه و عراق را پیدا نکرده است.
سوگمندانه در کشورهایی چون ایران برای آوردن یک سیستم جدید دوستان از مردم و شهروندان نظر خواهی نمی کنند.
کشوری با این اندازه پتانسیل و توانمندی
ما موش آزمایشگاهی نیستیم[/quote]
ما چه هستیم جناب هیرکان؟
شما که کلی تاریخ خوانده اید و می دانید که در این 150 سال اخیر ایران از خیلی نظام ها و کشورها الگو برداری و کولاژ کرده است، هیچ کدام از این الگو ها هم دردی از ما دوا نکرده اند. از توسعه به سبک اروپایی قاجار و اوایل پهلوی بگیرید تا الگوی آمریکایی پهلوی دوم تا الگوی کشوره های آمریکای لاتین و ژاپن و .... و این اواخر هم سطح توقع به جایی رسیده است که کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس برای ما شده اند الگو! در واقع ما از جایی نمانده که الگو نگرفته باشیم و موش آزمایشگاهی سیستم فکری نیست که نشده باشیم! اما هنوز حال و روزمان این است. شما زیاد نگران سوسیالیسم ( که شما آن را با کمنیسم همیشه در یک سبد قرار می دهید) نباشید به همان اندازه که بازگشت نظام سلطنتی محال است توده و خلق هم بازگشتشان محال است، به جای شعار دادن دریغ است ایران که ویران شود! اول یک تعریف واقعی از آنچه هستیم داشته باشیم بهتر است. من که هر چه فکر می کنم عقلم به بیش از "جزیره سرگردانی" سیمین دانشور قد نمی دهد!
دریغ است کشوری با این اندازه پتانسیل و توانمندی گرفتاری آدمی خواران شود.
حیف است... حیف
ما موش آزمایشگاهی نیستیم