رسته‌ها

دیوان شیخ محی الدین عبدالقادر گیلانی

دیوان شیخ محی الدین عبدالقادر گیلانی
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 44 رای
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 44 رای
نسخه تایپی

عبدالقادر گیلانی (جیلانی) (۱۰۷۷ - ۱۱۶۶ م) با نام کامل عبدالقادر بن صالح جنگی دوست گیلانی عارف، صوفی،
محدث، و شاعر ایرانی قرن پنجم و ششم قمری بود.[۲] وی مؤسس سلسله تصوف قادریه (منتسب به عبدالقادر)
بود.او از مشاهیر مشایخ صوفیه و شیخ طریقه قادریه می‌باشد کنیه وی «ابومحمد» و لقبش «محی الدین» است.
نــســب شیخ محی الدین ابو محمد عبدالقادر بن ابی صالح بن عـبـدا الله بــن یحیی زاهد بن محمد بن داود بن موسی بن عبدالله بن موسی الجون بی عبدالله محض بن حسن المثنی بن امیر المومنین محمد الحسن بن امیر المومنین علی بن ابیطالب ( رضوان الله تعالی علیهم اجمعین ) می باشد.
مادرش ام الخیرام الجبار فاطمه بنت ابی عبدالله الصومعی بانوئی با تقوی وپرهــیــزکار بــود که مــدفنشـان
هم اکنون در شهر صومعه سرای ایران واقع است و محل راز و نیاز عاشقان می باشد.
مجالس وعظ :
شـیـخ همواره در طلـب علم دین و رموز و فنون طریقت بود تا اینکه در این راه چــنــان پیــشــرفــتــی کــرد که بر تمام اهــل زمــان بــرتــری حــاصــــل نمود و از اقران درگذشت علم باطنش از قلبش به زبان رسید و امارت و ولایتش ظاهر گردید.
وقتی شیخ به بغداد رفت در مدرسه ابو سعید االمخرمی تــصــدی تــدریس و وعــظ وخــطابه را به عـهــده گرفت هرروزمردم بسیاری براو جمع می شدند واز محضرش کسب فیض می کردند و هــمــواره عده زیادی ازفقها و صلحا به زیارت او می آمدند و از مجالس درس و وعظ ایشان بهره ها میگرفتند.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
140
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
Nimadalaho
Nimadalaho
1392/02/29

کتاب‌های مرتبط

خانم فلانی
خانم فلانی
0 امتیاز
از 0 رای
دیوان ابوالحسن فراهانی
دیوان ابوالحسن فراهانی
4.8 امتیاز
از 25 رای
شاهنامه نادری
شاهنامه نادری
4.6 امتیاز
از 42 رای
شاهنامه - جلد 1
شاهنامه - جلد 1
4.5 امتیاز
از 24 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی دیوان شیخ محی الدین عبدالقادر گیلانی

تعداد دیدگاه‌ها:
25
هر انسان یکبار باید با شخصیت عبدالقادر گیلانی آشنا شود
تو چنان در منی که ندانم از منی یا اندر منی
آنچنان که هیچ پرده ای بر احوالات نمیبینم جز زبان
گر ندادی آرزوی وصل جانان، جان مرا
زندگی نگذاشتی بی او غم هجران مرا
سرومن آغشته در اشک جگرخون من است
فارغم گر باغبان نگذاشت در بستان مرا
نیست فرقی در میان شخص من با سایه ام
بس که در آتش فکنده این دل سوزان مرا
حال من چون پیر کنعان شد کنون چون بینمت
بس که آمد سیل اشک از دیده گریان مرا
جامه جان چاک شد در وادی عشق و هنوز
هر طرف صد خار غم بگرفته دامان مرا
همچو من یا رب که گردد بی نصیب از وصل یار
ای که دور انداختی از صحبت جانان مرا
این که با مردم مدارا می کنم از بهر توست
ورنه کی پروا بود از قول بدگویان مرا
خانه من گلخن و فرش من از خاکستر است
تا که چون محیی بخوانی بی سروسامان مرا
عبدالقادر گیلانی، غزل شماره ۲
یه بامرامی این رو اسکن‌شده بذاره....
با درودی دگر بار بر یاران هدیه ایست بر نازنیانم ... یا قادر گیلانی تو حال مرا دانی ...ذکری صله ای فرما از رحمت ربانی ...دردیست درین سینه درمان نکند جز دوست ...این آتش عشق تست تو جانی و جانانی
[quote='saiah']دستتون درد نکنه[/quote]
سپاس گرامی
من شخصا از احوالات این شیخ مطلع نیستم، نه از عقاید و مرام و مذهبش و نه از شخصیت و کردار و رفتارش... ولی نظرات دوستان رو مطالعه کردم... آدم واقعا میمونه چی بگه؟ چقدر این نقلها و نوشته ها و انتسابات درست باشه فقط خدا عالمه... ولی در کل نسبت به صوفی مسلکان پسش زمینه خوبی ندارم
[quote='ghalam1356']آینه ات دانی چرا غماز نیست؟نقل قول:در کتاب شریف الغدیر علامه امینی (ره) در مورد شیخ عبدالقادر گیلانی از اقطاب و بزرگان صوفیه آمده که او گفته است:....از تعرضی که به اکابر اهل طریقت می فرمایید رنجشی حاصل شد خواستم به پاسخگویی برآیم دیدم شاید لحن تلخ سخن، سبب رنجش مسلمانی گردد این بود که دست به دامان پربرکت خواجه شیراز شدم.چنین تادیب فرمودند:ترا چنانکه تویی هر نظر کجا بیندبه قدر دانش خود هر کسی کند ادراکدرباره شهودات اهل کشف،شما و تمام دوستانی که چنین شبهاتی را مطرح می نمایند را ارجاع می دهم به کتاب "چهل مجلس" اثر شیخ علاء الدوله سمنانی.
از شما دوست گرامی قلم 1356 بسیار ممنونم که به شبهات مطروده اهل خوارج که بر مسند اهل فضل می نشینند و سخیف می رانند ، پاسخی شایسته دادید چون در رشته تخصصی من نبود برای همین نظری ندادم به فرموده مرحوم علامه طباطبایی ، بهترین چیز برای یک مسلمان این است که وقتی به موضوعی علم ندارد بگوید نمی دانم . از شما ممنون . متاسفانه کسانی هستند که خیلی آسان نسبت به دیگران حرمت شکننی می کنن و نمی دانند که پیش از هر چیز حرمت خود را شکسته اند.
گرچه شخصیت تاریخی عبدالقادر گیلانی که به ما رسیده چه از مثبت و چه منفی با افسانه در هم تنیده است اما روح بزرگ اندیشه این مرد که در آثارش است او را از بسیاری از منفی گوئیها و خارج خوانیها مبرا میکند.
دیوان شیخ محی الدین عبدالقادر گیلانی
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک