رسته‌ها
یادداشتهایی برای یاسی
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 64 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 64 رای
پویا و یاسی دو هم بازی اند که در کودکیهای خود به یکدیگر علاقه ای خاص دارند. این دو در یک رویداد خارج از تصور از یکدیگر جدا می افتند. سالها بعد پویا همه چیز را باز گو میکند.
قالب داستان " رمان-شعر " میباشد با وزنی که بیشتر آن سمت رمان است.
لازم به توضیح است که این رمان تا مرز نشر کاغذی نیز پیش رفت که به دلایلی وسیع و نا گفته از انتشار آن منصرف شدم.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
126
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
mohsen ghahari
mohsen ghahari
1392/02/21

کتاب‌های مرتبط

شکلی از زندگی
شکلی از زندگی
4.9 امتیاز
از 14 رای
تقصیر لیلا نبود
تقصیر لیلا نبود
3.8 امتیاز
از 22 رای
قوزک پا
قوزک پا
4.5 امتیاز
از 11 رای
کرامر علیه کرامر
کرامر علیه کرامر
4.4 امتیاز
از 31 رای
کوهسار حقیقت
کوهسار حقیقت
4.5 امتیاز
از 21 رای
وجدان زنو
وجدان زنو
4.5 امتیاز
از 22 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی یادداشتهایی برای یاسی

تعداد دیدگاه‌ها:
176
جناب قهاری عزیز و. گرامی
داستان یادداشتهایی برای یاسی را امروز خواندم.......اولا نوشتار و لحن بسیار زیبایی داشت که به دلم نشست
اما تفسیر کوچکی به ذهنم آمد که دیدم بد نیست برای شما بعنوان نویسنده بیان کنم
تفسیر اول این بود که یاسی دوست خیالی پویاست....بچه های تنها دوستانی خیالی برای خود خلق میکنند.....اما پویا درخانه ای با حوض و کوچه و درخت سرو پیر بزرگ شده بود....در این کوچه قدیمی حتما بچه های دیگری هم هستند پس پویا بدون همبازی نبوده
بعد فکر کردم زیباترین تفسیر برای پرواز یاسی همانا می تواند مرگ یاسی و رفتنش سوی خدا باشد....اما فلسفه حضور گنجشکان را درک نکردم...این کتاب هم اثری است که مدتی ذهنم را به خود درگیر خواهد کرد.....نمی دانم شاید چون رویای پرواز بین من و یاسی مشترک هست و حتی تفسیر یاسی از پرواز برایم بسیار آشناست
[quote='اشی مشی']این کتاب روح آدمو ناز می کنه...[/quote]
دوست من چه توصیف زیبایی واقعا بر روحم نشست و لبخند بر لبم آورد...
....
دستهایم را در باغچه می کارم
سبز خواهم شد ، می دانم ، می دانم ، می دانم
و پرستوها در گودی انگشتان جوهریم
تخم خواهند گذاشت
گوشواری به دو گوشم می آویزم
از دو گیلاس سرخ همزاد
و به ناخن هایم برگ گل کوکب می چسبانم
کوچه ای هست که در آنجا
پسرانی که به من عاشق بودند ، هنوز
با همان موهای درهم و گردن های باریک و پاهای لاغر
به تبسّم معصوم دخترکی می اندیشند که یک شب او را باد با خود برد
کوچه ای هست که قلب من آن را
از محله های کودکیَم دزدیده ست .....
.
.
.فروغ فرخزاد
ای مهربان تر از همه پروانه های خوب!
بااین مسافتی که میان بنفشه هاست
فریادهای من به تو آخر نمی رسد !
ای مهربانترین !
اقرار میکنم که فقط در خیال من
جای نگاه توست !!
....آیا دوباره خوابهای من تعبیر میشود؟
آیا دوباره شعرهای من تفسیر میشود؟
آیا دوباره سرزده از راه میرسی؟
آیا دوباره
خوابهای حسرت مرا
تعبیر میکنی؟
امشب دوباره مثل تمام گذشته ام
با زورق جنون تو
از خود گذشته ام....
.
.
.
یاس پر از غزل ، مرا ببخش اگر اینگونه تو را دوست دارم ،
دور از تو و عاشق تو!! پر از نیاز تو ودستی خالی از
دستهای تو!
* *
کدامین جای امن پناه ما خواهد بود؟!
می خواهم گم شوم !
می خواهم دنبالم بگردی .
می خواهم اگر چشم گذاشتی ! گریه ام را ندیده باشی !
کدامین پیچ آوچه جای چشم گذاری ما می شود؟!
کدامین پشت درخت ما ر ا، پناه می دهد .
کدامین جای امن پناه ما خواهد بود؟!
تو خواهم آمد ! « سیب » من با اولین
کجایی؟! …
مرا در غمستان چشمانت راه بده !
متن کتاب
ای دورمانده از تمام کودکی من!
ای دورمانده از تمام نوجوانی من!
ای دورمانده از تمام جوانی من!
بیا و اختتام این قصه باش!
بیا و اختتام تمام نانوشته ها باش!
بیا و خط پایان نبودنها باش!
به چه قیمتی می ایی؟!
به قیمت تمام شدن من!
بیا و ختم عاشقانه ام را ببین!
مردن کمترین بهای یک لحظه دیدار توست!
یاس بارانی من!
ازمتن کتاب ص80
گل بارون زده من گل یاس نازنینم
می‌شکنم پژمرده می‌شم نذار اشکهات رو ببینم
تا همیشه تورو داشتن، داشتن تمام دنیاست
از تو و اسم تو گفتن بهترین همه حرفاست
با تو، با تو اگه باشم وحشت از مردن ندارم
لحظه‌هام پُر می‌شه از تو وقت غم خوردن ندارم
ای غزلواره دلتنگ که همه تنت کلامه
هنوز هم با گل گونه‌ات شرم اولین سلامه
ای تو جاری توی شعرم مثل عشق و خون و حسرت
دفتر شعر من از تو سبد خاطره‌هامه
ای گل شکسته ساقه گل پرپر
که به یاد هجرت پرنده‌هایی
توی یأس مبهم چشمهات می‌بینم
که به فکر یک سفر به انتهایی
سر به ‌زیر دل‌شکسته نازنینم
اگه ساده‌است واسه تو گذشتن از من
مرثیه سر کن برای رفتن من
آخه مرگه واسه من از تو گذشتن
گل بارون زده من اگه دلتنگم و خسته
اگه کوچیدن طوفان ساقه منم شکسته
می‌تونم خستگی‌هات رو از تن پاکت بگیرم
می‌تونم برای خوبیت واسه سادگیت بمیرم
می‌تونم برای خوبیت واسه سادگیت بمیرم
فرشته کوچک من !
اگر یک شب پرپر زنان به خانه ام رسیدی
از پشت پنجره مردی را خواهی دید
که می نویسد
که می گرید
که می میرد!
یادداشتهایی برای یاسی
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک