مرگ خوش
نویسنده:
آلبر کامو
مترجم:
احسان لامع
امتیاز دهید
✔️ مرگ خوش [La Mort heureuse]. رمانی از آلبر کامو (1913-1960)، نویسنده فرانسوی است، که بین سالهای 1936 و 1938 نوشته شده، و پس از مرگ نویسنده، در سال 1971 منتشر شد.
این رمان از آثار اولیه ای نویسنده مشهور فرانسوی است . «مرگ خوش» را کامو زمانی که 25 سال داشت، نوشت و پیش زمینهای برای نوشتن «بیگانه» بوده است.
این نویسنده فرانسوی در «مرگ خوش» خاطراتش را از سفر به منطقه «بلکو» در اروپای مرکزی و نیز ایتالیا شرح میدهد و از همه توانش در به کارگیری واژگان و جملات و حتی تصویرپردازیها و گفتارهای فلسفی استفاده میکند.
خلاصه ای از کتاب:
پاتریس مرسو، از کارکنان جوان الجزیرهای، شخص معلولی را به نام زاگرو به قتل میرساند ( البته به نظر میرسد با توافق خود قربانی باشد ) تا پولش را تصاحب کند. این جنایت سبب میشود که مرسو، برای نجات زندگی خویش، بگریزد و فرصت یابد تا به دلخواه خود زندگی کند. او به مسافرت میرود و زندگی جمعی را در الجزیره تجربه میکند، و در شنوتا به تنهایی در کنار دریا مستقر میشود. در پایان آنچه تکاپو و طی طریق رازآلود جلوه میکند، اما در قلب زندگی روزمره تداوم مییابد، با آگاهی کامل و در توافق با دنیا، خشنود میمیرد.
ضعف رمان، که کامو آن را پذیرفته بود و دقیقا به همین علت منتشرش نکرده بود، در آن است که فاقد ضرورت باطنی بوده و از گسستگیهای لحن و سطح گفتار مشحون است. رمان حوادث فرعی را که از تجربه نویسنده ناشی شده و درست سامان نیافته است در کنار هم قرار میدهد: سفری ملالانگیز به اروپای مرکزی، یا زندگی در الجزیره با سه زن، در «خانهای پیش چشم دنیا» و فصلهایی که مبتنی بر افسانهسازیهای داستانی است. اما رمان دارای قطعههایی بسیار جالب و اغلب تغزلی است؛ و همچون کالیگولا، گواهی است بر اهمیت تأثیر نیچه، وسوسه خودپرستی، و میل به پیوند دادن خوشبختی و روشنبینی.
بیشتر
این رمان از آثار اولیه ای نویسنده مشهور فرانسوی است . «مرگ خوش» را کامو زمانی که 25 سال داشت، نوشت و پیش زمینهای برای نوشتن «بیگانه» بوده است.
این نویسنده فرانسوی در «مرگ خوش» خاطراتش را از سفر به منطقه «بلکو» در اروپای مرکزی و نیز ایتالیا شرح میدهد و از همه توانش در به کارگیری واژگان و جملات و حتی تصویرپردازیها و گفتارهای فلسفی استفاده میکند.
خلاصه ای از کتاب:
پاتریس مرسو، از کارکنان جوان الجزیرهای، شخص معلولی را به نام زاگرو به قتل میرساند ( البته به نظر میرسد با توافق خود قربانی باشد ) تا پولش را تصاحب کند. این جنایت سبب میشود که مرسو، برای نجات زندگی خویش، بگریزد و فرصت یابد تا به دلخواه خود زندگی کند. او به مسافرت میرود و زندگی جمعی را در الجزیره تجربه میکند، و در شنوتا به تنهایی در کنار دریا مستقر میشود. در پایان آنچه تکاپو و طی طریق رازآلود جلوه میکند، اما در قلب زندگی روزمره تداوم مییابد، با آگاهی کامل و در توافق با دنیا، خشنود میمیرد.
ضعف رمان، که کامو آن را پذیرفته بود و دقیقا به همین علت منتشرش نکرده بود، در آن است که فاقد ضرورت باطنی بوده و از گسستگیهای لحن و سطح گفتار مشحون است. رمان حوادث فرعی را که از تجربه نویسنده ناشی شده و درست سامان نیافته است در کنار هم قرار میدهد: سفری ملالانگیز به اروپای مرکزی، یا زندگی در الجزیره با سه زن، در «خانهای پیش چشم دنیا» و فصلهایی که مبتنی بر افسانهسازیهای داستانی است. اما رمان دارای قطعههایی بسیار جالب و اغلب تغزلی است؛ و همچون کالیگولا، گواهی است بر اهمیت تأثیر نیچه، وسوسه خودپرستی، و میل به پیوند دادن خوشبختی و روشنبینی.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی مرگ خوش
اما در مورد کامو
با توجه به این که این نویسنده در ایران شناخته شده است و علاقه مندان زیادی هم داره که یکی اش هم خودم ام.ولی مسئله که برام جالبه اینه که دیدگاه اش به زندگی رو تو خیلی از شخصیت های رمان هاش می شه دید که بیشتر مواقع خسته کننده است. یکیش سرگذشت تارو از طاعون به ژان باتیس کلمانس سقوط:!:!