این سو و آن سوی متن
نویسنده:
عباس معروفی
امتیاز دهید
درسها و تجربه های داستان و رمان
«این سو و آن سوی متن» حاوی درسگفتارهای عباس معروفی در مورد داستاننویسی است. این کتاب قبلاً به صورت جزوهای کوتاه در اینترنت منتشر شده بود.
قسمتی از کتاب:
«حتماً شنیدهاید که میگویند سواره خبر از دل پیاده ندارد، و لابد هر روزه عابران پیاده را میبینید که میروند یا میآیند. اما روی واژگان تا چه حد دقت کردهاید؟ عابران پیاده در داستاننویسی از دید من کسانی هستند که مینویسند بی آنکه بخوانند. عابران پیاده ادبیات کهن پارسی را بلد نیستند حتی از رو بخوانند، چه رسد به فهمش. عابران پیاده همیشه چند نام ردیف میکنند و برای مرعوب کردن مخاطبان خود، اسم نویسندگان خارجی را بلغور میکنند. عابران پیاده زبانشان بیشتر از گوششان فعال است. بیشتر حرف میزنند تا گوش دهند. عابران پیاده دیگران را مسبب عقبماندگی خود می دانند و کمکاری خود را به حساب دیگران میگذارند. عابران پیاده دمدمیمزاجند، همهکارهاند، ابوالمشاغلاند، در هر هنری دستی دارند و از بس عجله میکنند و کمحوصله یک راه را نمیگیرند که بر آن پا بکوبند و هموارش کنند، مدام در راههای مختلف سرک میکشند و همه را نیمهکاره رها میکنند. عابران پیاده برای اثبات خود شروع میکنند به خرده گرفتن از نویسندگان بزرگ. به جای آن که میخ خود را به دیوار بکوبند؛ دیگران را مقلد و ضعیف و سارق میخوانند. و برای همین دنیا پر از متوسطها شده. داستاننویس سواره دستش پر است، و تو آرامش را در چهرهاش میخوانی. انگار بر صندلی قطار یا اتوبوسی تکیه داده و دارد تمامی جهان را از نظر میگذراند.»
بیشتر
«این سو و آن سوی متن» حاوی درسگفتارهای عباس معروفی در مورد داستاننویسی است. این کتاب قبلاً به صورت جزوهای کوتاه در اینترنت منتشر شده بود.
قسمتی از کتاب:
«حتماً شنیدهاید که میگویند سواره خبر از دل پیاده ندارد، و لابد هر روزه عابران پیاده را میبینید که میروند یا میآیند. اما روی واژگان تا چه حد دقت کردهاید؟ عابران پیاده در داستاننویسی از دید من کسانی هستند که مینویسند بی آنکه بخوانند. عابران پیاده ادبیات کهن پارسی را بلد نیستند حتی از رو بخوانند، چه رسد به فهمش. عابران پیاده همیشه چند نام ردیف میکنند و برای مرعوب کردن مخاطبان خود، اسم نویسندگان خارجی را بلغور میکنند. عابران پیاده زبانشان بیشتر از گوششان فعال است. بیشتر حرف میزنند تا گوش دهند. عابران پیاده دیگران را مسبب عقبماندگی خود می دانند و کمکاری خود را به حساب دیگران میگذارند. عابران پیاده دمدمیمزاجند، همهکارهاند، ابوالمشاغلاند، در هر هنری دستی دارند و از بس عجله میکنند و کمحوصله یک راه را نمیگیرند که بر آن پا بکوبند و هموارش کنند، مدام در راههای مختلف سرک میکشند و همه را نیمهکاره رها میکنند. عابران پیاده برای اثبات خود شروع میکنند به خرده گرفتن از نویسندگان بزرگ. به جای آن که میخ خود را به دیوار بکوبند؛ دیگران را مقلد و ضعیف و سارق میخوانند. و برای همین دنیا پر از متوسطها شده. داستاننویس سواره دستش پر است، و تو آرامش را در چهرهاش میخوانی. انگار بر صندلی قطار یا اتوبوسی تکیه داده و دارد تمامی جهان را از نظر میگذراند.»
آپلود شده توسط:
hreza
1388/07/09
دیدگاههای کتاب الکترونیکی این سو و آن سوی متن
چرا تو سايت ندارينش ؟
کتاب خوبی بود و واقعا همون طور که پشت جلد نوشته حکایت شوربختی مردمانی هست که مرگی مداوم را بر دوش میکشند و در جنون ادامه میابند.
ولی این کتاب اون قدر که دوستان در وصفش گفتن برای من جالب نبود !
ميتونم به جرأت بگم با "سمفوني مردگان" معروفي مدتها زندگي كردم، يك شاهكاره فوق العادست.
من همه ی نوشته های عباس معروفی به غیر از یک گل سرخ و شکار رو خونده بودم.به نظرم سمفونی مردگان و سال بلوا از شاهکارای معروفیه.:-)