رسته‌ها
غزلیات هوشنگ ابتهاج
امتیاز دهید
5 / 4.7
با 1029 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.7
با 1029 رای
این کتاب شامل شعرهای هوشنگ ابتهاج است که در قالب غزل سروده شده اند.

چه خوش افسانه می گویی به افسون های خاموشی
مرا از یاد خود بستان بدین خواب فراموشی
ز موج چشم مستت چون دل سرگشته برگیرم
که من خود غرقه خواهم شد درین دریای مدهوشی
می از جام مودت نوش و در کار محبت کوش
به مستی ، بی خمارست این می نوشین اگر نوشی
سخن ها داشتم دور از فریب چشم غمازت
چو زلفت گر مرا بودی مجال حرف در گوشی
نمی سنجد و می رنجند ازین زیبا سخن سایه
بیا تا گم کنم خود را به خلوت های خاموشی
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
108
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
Reza
Reza
1386/07/23

کتاب‌های مرتبط

سرود جنگل
سرود جنگل
4 امتیاز
از 3 رای
برگریزان
برگریزان
4.6 امتیاز
از 5 رای
حواشی مخفی: مجموعه شعر
حواشی مخفی: مجموعه شعر
4.3 امتیاز
از 110 رای
به موازات توقف
به موازات توقف
4.5 امتیاز
از 4 رای
معجزات شعر و سخن پارسی
معجزات شعر و سخن پارسی
4.4 امتیاز
از 5 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی غزلیات هوشنگ ابتهاج

تعداد دیدگاه‌ها:
121

:.:.:.:.:.
بسترم
صدف خالی یک تنهایی‌ست
و تو چون مروارید
گردن‌آویزِ کسانِ دگری

:.:.:.:.:.

:.:.:.:.

« آزادگی » آموز که مردان ، شرفِ مرد
در جلوۀ حُسن و هنر و جاه ندیدند

:.:.:.:.:.
آقای amenmaar عزیز لارم می دانم شما را که در تلاشی بیهوده با متهم کردن شاعر و اندیشمندی چون سایه به دفاع از توده و کمنوسیم قصد تبرای خود و دیگر همفکرانتان که طرفداران واقعی کمونیسم در ایران هستند را دارید را به شعری از ایشان ارجاع دهم که نشانه بلوغ فکری و فهم عمیق سایه از قضاوت و اندیشه در باره تفکر است. به امید اینکه خود را بهتر بشناسید. البته شعر به نظر حقیر کمی پیچیده است اما از آنجا که شما "عقل کل" هستید نباید در فهم آن مشکلی داشته باشید!
آن که حق است گمانش به گمانِ تو که نیست
گفت بیرون ز جهان است جهانِ تو که نیست
هر که پنداشتی از خویش به جای تو نشاند
چه توان داد نشانی ز نشانِ تو که نیست
تا چنین هرچه مرا بود و توان نیز فزود
همه از آنِ تو شد، چیست از آنِ تو که نیست
از تنِ زنده روان تو روان است، که گفت؟
بی تنِ زنده روان است روانِ تو که نیست
گفت عالم همه در بندگی شیطان اند
گفتم ای زاهدِ خودبین به زیانِ تو که نیست
ره به معنی نبرد آن که به صورت نگرد
سایه گفتند که صوفی ست به جانِ تو که نیست.
:.:.:...
سر به سودایی نیاوردم فرود
گرچه دستِ آرزو کوته نبود
آن قَـدَر از خواهشِ دل سوختم
تا چنین بی خواهشی آموختم ...

:.:.:.:...

در میان اشک ها پرسیدمش :
خوشترین لبخند چیست ؟
گفت :
لبخندی که عشقِ سربلند
وقتِ مردن ، بر لبِ مردان نشاند



گرچه در خلوتِ رازِ دل ما کس نرسید
همه‌جا زمزمۀ عشقِ نهان من و توست

درود بر شما... متاسفانه بنده نتونستم فایل رو باز کنم... باز هم تشکر فراوان از شما دوست عزیز...
جناب amenmaar این که شما همه چیز را از دریچه عقایدخود تفسیر و تحلیل میفرمایید و نام معنویت برآن می نهید در حقیقت چیزی نیست جز خودحق پنداری مطلق، کما اینکه احسان طبری را فارغ از سواد و دانش ادبی و اجتماعی و سیاسی و فلسفی اش صرفا از دید یک توده ای برجایگاه متهم می نشانید و حکم صادر می فرمایبد. اگر کتاب پیرپرنیان اندیش را خوانده باشید ملاحظه خواهید فرمود که ابتهاج از دریچه فردی و روابط بینابین به طبری نگریسته ، درست مثل همان رابطه ای که نادر ابراهیمی در آتش بدون دود بین ملا قلیچ مسلمان و آلنی اوجای سوسیالیست ترسیم کرده . انسان ها پیش از هرچیز انسانند و اگر به قرآن مراجعه بفرمایید درک معنای عرض بنده چندان دوراز دسترس نخواهد بود . چه خوب بود که از عشق ابتهاج به آزادگی حسین (ع) هم شمه ای می فرمودید. و در آخر کلام را با این سخن درز می گیرم و از جایگاه یک شاعر شما را خطاب قرار می دهم به این مضمون که ابتهاج بهترین و بزرگترین شاعر رهپوی شعر عمیق کلاسیک ایران در عصر حاضر است و این کم لطفی شما و هم فکرانتان را خود استاد شفیعی کدکنی با تعریف های مکرر و بدون مبالغه از ایشان قبلا پاسخ داده . دوست عزیز بیشتر مطالعه بفرمایید که چنین گاف هایی ندهید;-) خود شفیعی کدکنی عاشق شعر و شخصیت و اندیشه ابتهاج است ، دیگر چه جای چنین مطالبی از شما ؟! ;-(
پ.ن : مدتها بود که کامنتی در کتابناک نگذاشته بودم ولی تاختن به ابتهاج گرامی را از جانب شمایی که زمانی اطهار دوستی به این بنده عاصی و مقصر می کردید تاب نیاوردم . کمتر به اعصاب بندگان و خلایق حق تعالی سوهان بکشید در این عصر و زمانه کوفتی لطفا !
ضمنا دونکته فراموشم شد :
۱- در دهه سی اصولا شما هر کس را می دیدید برای پز روشن فکری هم که شده روزنامه ارگان حزب توده در جیبش بود.
۲- سوسیالیسم یک فلسفه فکری و نگرش است و کمونیسم یک برداشت رادیکال از آن در شیوه حکومت داری ،وقتی خود ابتهاج در خاطراتش له سوسیالیسم و علیه کمونیسم صحبت می کند و همچون خلیل ملکی عزیز صادقانه خطا و صواب خودرا توضیح می دهد من خیلی احساس شرمندگی می کنم که مجبورم پرچم بزنم و گل شما را آفساید اعلام کنم .:D
**** از نظر این قلندر یک لا قبا بحث تمام است.اوصیکم بتقوی الله ونظم امرکم والمطالعه بالانصاف ;-)
البته گروه تروریستی الاحوازیه باید بداند که در خوزستان هیچ جایگاهی نخواهد داشت.اعراب خوزستان فقط 39 درص از جمعیت این استان را تشکیل می دهند و اکثریت غریب به اتفاق مردم این استان بختیاری و لر هستند و این جزو خیالات کذایی تجزیه طلبان و حامیان تروریسم بلاخص سعودی ها که به جدا کردن بخشی از ایران می اندیشند.
غزلیات هوشنگ ابتهاج
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک