رسته‌ها
بوف کور: نسخه دستنویس
امتیاز دهید
5 / 4.7
با 422 رای
امتیاز دهید
5 / 4.7
با 422 رای
✔️ بوف کور مهمترین اثر صادق هدایت است کتابی پر از نماد که از چنان عمق و محتوایی برخوردار است که با انواع مختلف تحلیلها قابل بررسی میباشد تا به حال نقدهای بسیاری، به ویژه در حوزه نقد روانشناسانه، از این داستان ارائه شده، این اثر سمبولیک آنقدر عمیق است که هرکسی قادر به درک آن نیست و از دید خود آن را تفسیر میکند. کتابهای متعددی در شرح و تفسیر بوف کور نوشته شده است که هرکدام از دید همان نویسنده بوف کور را تفسیر میکند.شاید گفت «بوف کور» معروفترین و تنها داستان ایرانی است که هم طرفداران و عاشقان بسیار و هم در نزد بسیاری دیگر مطرود و منفور میباشد.
این رمان برای اولین بار در سال ۱۳۰۹ توسط صادق هدایت نوشته شد ولی بعد از سفر وی به هندوستان و ویرایش و سپش در سال ۱۳۱۵ برای اولین بار منتشر شد. نشد این کتاب بصورت پلی کپی و تعداد ۵۰ نسخه و توسط خود هدایت انجام شد.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
145
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
dark_shadow
dark_shadow
1392/01/04

کتاب‌های مرتبط

کجا بجویم تو را ؟
کجا بجویم تو را ؟
5 امتیاز
از 1 رای
رؤیابین
رؤیابین
4.7 امتیاز
از 7 رای
مرداب آرام
مرداب آرام
4.3 امتیاز
از 39 رای
شمعدانهای نقره
شمعدانهای نقره
4.4 امتیاز
از 17 رای
اینجه ممد
اینجه ممد
4.6 امتیاز
از 90 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی بوف کور: نسخه دستنویس

تعداد دیدگاه‌ها:
106
[quote='جابر شاه']برخی جملات جعلی که در فضای مجازی با نام هدایت منتشر شده و از او نیست :
22. برف هفت سالگی ام را
جابر شاه گرامی
از اینکه لطف کرده جملات نادرست و غیر واقعی که از زبان هدایت در اینترنت پخش می شود را اینجا گذاشته اید جای سپاسگذاری دارد.
اما تعدادی از جملات بنظرم اشنا امد. مثه این جمله :غربی ها دانشمند و فیلسوف پرورش داده اند ولی ما شاعر و فقیه
یا :نابینا غصه نخور در دنیا چیز قشنگی برای دیدن وجود نداره!!!ماهم که می بینیم خود را به کوری زده ایم!!!باورکن!!!
یا:شادی انجیر نامه یکی از همکارام میگفت بچه بودم روضه داشتیم خوابیده بودم بیدار شدم دیدم گشنمه رفتم آشپزخونه دیدم پام رفته تو سینی حلوا .... کف آشپزخونه پر سینی حلوا نذری ... دیدم گند زدم یه پایی رفتم تو اتاق پامو با یه پارچه پاک کردم دیدم صدای جیغ میاد ... گفتم آقا گندش در اومد ... رفتم نگاه کنم دیدم همه میزنن تو سرشون چند نفر غش کردن که حضرت پاشو گذاشته تو سینی ... اون سینی رو با همه حلوا ها قاطی کردن همه محل صف کشیدن یه ذره ببرن ... شب بابام میگفت حلوا بخور بدبخت شفا بگیری جا پای حضرت ...است.
این چند تا استثنا ست. و اگر حافظه ام اشتباه نکند از خود اوست. ولی متا سفانه باب شده که به اسم بزرگان در اینتر نت جملاتی اورده می شود.
پایدار باشید.
تمام آثار این نویسنده همیشه جاودان هست و باید به درستی خوانده شود
اگر میتوانید بندی مثل این کتاب بیاورید.
متاسفانه جرم صادق هدایت این بود که بسیار جلوتر از زمان خودش فکر میکرد. حتی همین الان هم خیلی از مردم ما ظرفیت پذیرش نوشته های صادق هدایت را ندارند چون نمیتونن یا نمیخوان از عقلشون بدون تعصب استفاده کنن.
برخی جملات جعلی که در فضای مجازی با نام هدایت منتشر شده و از او نیست :
22. برف هفت سالگی ام را
بخاطر صدای پدر دوست داشتم ؛ پاشو ببین چه برفی اومده ..برف ده سالگی ام را بخاطر آدم برفیهایش ..برف چهارده سالگی را بخاطر اخبار وتعطیلی هایش ..برف هجده سالگی درست یادم نیست در میان افکار یخ زده بود ..
برف بیست سالگی قدم زدنهای عاشقانه و رد پاهایم ..برف بیست و چهار سالگی به بعد فقط سرد بود و سرد بود و سرد بود
23. هیچگاه درک نکردم ؛
چرا کافری که بیمار میشود ، دچار عذاب الهی شده و مسلمانی که بیمار میشود، دچار آزمون الهی ...!مرض که یکیست ! شاید تفاوت در نگرش انسانهاست ...جهل نرمترین بالشی است که انسان می تواند سرخود را بگذارد وبخوابد.
24. میخواهم هر آنچه که از کودکی به خوردم دادند، روی خودشان بالا بیاورم.
25. درستش اینه که از خدایی که اشرف مخلوقاتش انسانِ هیچ انتظاری نداشته باشیم.
26. در روزگاری که همه از "مرغ" حرف می زنند کسی از "خروس" نمیگوید، زیرا همه به فکر سیر شدن هستند نه بیدارشدن..!
فانوسهای ده میدانند بیهوده روشنند!
و سگان ده نیز میدانند بیهوده بیدارند!!!
وقتی در روشنی روز دزدها به مهمانی کدخدا میروند!! 27. همیشــــه کســــی کـــه نالـــــه میکـــــنه مظلـــوم نیــس...! گــــــرگ وقتـــی زوزه میکشــــه بــرای دریدنـــه نــه کمــــک...! 28. مسلمان بودن ننگ است٬از آن ننگ آورتر مسلمان ماندن است!
29. الزامات یک مومن خوب، سه چیز است: روضه، روزه، زوزه.. 30. زنی را دیدم که تنهایی را ترجیح می داد تا با او بودن را
هرچند تنهایی روحش را می آزارد اما
با او بودن روح و جسمش را می آزارد...!
برخی جملات جعلی که در فضای مجازی با نام هدایت منتشر شده و از او نیست :
1.بهشت بزرگترین فریب برای جهنم کردن دنیاست
2. یکی هست در محله ی ما!!! همه او را برای یک شب دوست دارند.. حتی برایش آش نذری هم نمیبرند
او با کسی کاری ندارد
خودش را میفروشد
و نان شبش را میخرد
حاج آقا میگوید باید از محله برود
چون همه جوانان مسجدی را از راه به در کرده
ولی چرا مسجدی ها با یک فاحشه از راه به در شدند
ولی فاحشه با این همه مسجدی
به راه راست هدایت نشد ؟؟؟ شاید فاحشه به کارش ایمان دارد
و مسجدی ها نه 3. مذهبی ها : اگر خدا از من خوشش نمی آید بگذارید خودش به من بگوید نه شما
4. فاحشه کسی است که در زندگیش از همخوابگی با بزغاله نگذشته است. اما قصد دارد با دختر باکره ازدواج کند.
5. دیشب که نمی دانستم به کدام یک از دردهایم بگریم کلی خندیدم!
6. وقتی دیدم درشکه را اسب میکشد و انعام را درشکه چی میبرد و به چشمان اسب چشم بند زده، بر دهانش پوزبند تا کم ببیند و کم بخورد و دم نزند!
همه چیز را فهمیدم...
تداعی تراژدی غم انگیز زندگی فلاکت بار مردم نگون بختی که روی گنج نشسته اند ولی از جهل و فقر و بدبختی رنج میبرند
7.گاهی آدم در بیست سالگی میمیرد ولی در هفتاد سالگی به خاک سپرده میشود.
8. داشتم از درد به خود می پیچیدم، همسایه ها گفتند: چقدر قشنگ قر میدهی! و سالهاست رقاص پردرد خیابانهایم.
9. در سرزمینی که سایه ادمها بزرگتر از خودشان است در ان سرزمین افتاب در حال غروب است
10.غربی ها دانشمند و فیلسوف پرورش داده اند ولی ما شاعر و فقیه
11.
حــال ما با دود و الکـل جا نمی آیــد رفیـق زنــدگی کردن به عاشق ها نمی آیـد رفیق روحــمان آبستـن یک قرن تنها بودن ... 12. زنان به سه مرد نیاز دارند:
مردی برای عشق ورزیدن ، مردی برای نیاز جنسی و مردی برای آزردن
اما مردان هنرمند می دانند که با عهده دار شدن هر سه نقش می توان زنان را از دو نفر دیگر بی نیاز کرد
13. ﺟﺮﻡ ﺟﻬﻨﻤﯿﺎﻥ ﺳﮑﺲ ﻭ ﻣﺸﺮﻭﺏ ﺑﻮﺩ,
ﻭ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﺑﻬﺸﺘﯿﺎﻥ ﺳﮑﺲ ﻭ ﻣﺸﺮﻭﺏ
ﺁﯾﻨﺪﮔﺎﻥ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺳﺎﺩﮔﯽ ﻣﺎ ﻣﯿﺨﻨﺪﻧﺪ...
ﺗﻮ ﻣﯽ ﻓﻬﻤﯽ؟
ﻣﻦ ﻧﻤﯽ ﻓﻬﻤﻢ !
ﻓﺮﻕ ﺣﻮﺭﯼ ﺑﺎ ﻓﺎﺣﺸﻪ ﭼﻴﺴﺖ ؟
ﻳﮑﯽ ﺩﺭ ﺍﺳﺘﺨﺪﺍﻡ ﺧﺪﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﻳﮕﺮﯼ
14. به راهی که اکثر مردم می روند بیشتر شک کن،
اغلب مردم فقط تقلید می کنند؛
از متمایز بودن نترس!
انگشت نما بودن بهتر از احمق بودن است
15. یاد من باشد که تنهاییم را برای خودم نگه دارم ، و بغض های شبانه ام را برای کسی بازگو نکنم. تا ترحم دیگران را با اظهار علاقه اشتباه نگیرم. یاد من باشد که فقط برای سایه ام بنویسم
16.فاحشه را خدا فاحشه نکرد آنان که در شهر نان قسمت می کنند او را لنگ نان گذاشتند تا هر زمانی که لنگ هم آغوشی ماندند او را به نانی بخرند.
17. نابینا غصه نخور در دنیا چیز قشنگی برای دیدن وجود نداره!!!ماهم که می بینیم خود را به کوری زده ایم!!!باورکن!!!
18. شادی انجیر نامه یکی از همکارام میگفت بچه بودم روضه داشتیم خوابیده بودم بیدار شدم دیدم گشنمه رفتم آشپزخونه دیدم پام رفته تو سینی حلوا .... کف آشپزخونه پر سینی حلوا نذری ... دیدم گند زدم یه پایی رفتم تو اتاق پامو با یه پارچه پاک کردم دیدم صدای جیغ میاد ... گفتم آقا گندش در اومد ... رفتم نگاه کنم دیدم همه میزنن تو سرشون چند نفر غش کردن که حضرت پاشو گذاشته تو سینی ... اون سینی رو با همه حلوا ها قاطی کردن همه محل صف کشیدن یه ذره ببرن ... شب بابام میگفت حلوا بخور بدبخت شفا بگیری جا پای حضرت ...است
19.از ادامه دادن فقط نرسیدنش به ما رسید.
20.من از برهنگان تن فروش بیزار نیستم از پوشیدگان شرف فروش بیزارم.
21. در حقیقت ما همه بشر بودیم!...
تا اینک هنژاد ارتباطمان را برید!! مذهب از یکدیگر جدایمان ساخت!! سیاست بینمان دیوار کشید!!
و ثروت از ما طبقه ساخت
همه آزادی میخواهند بی آنکه بدانند اسارت چیست!اسارت به میله های دورت نیست.به حصارهای دور تفکرت است!

این رمان شاهکار ادبیات تخیلی قرن بیستم است.
بی شک لازم است یاد آوری شود که کتابهای
Illuminations[ اشراق ها اثر آرتور رمبو ]
و
Chants de maldoror
[سروده های مالدورور اثر لوتره آمون]
و شاهکارهای ادبی قرن نوزدهم از قبیل
Fleur du mal
[ گلهای رنج (یا بدی یا شر) اثر بودلر]
(اگر آثار ویکتور هوگو را کنار بگذاریم ) نمونه های برجسته ای است از آنچه آرتور رمبو در هم ریختگی همه مدرکات می نامید ، بوف کور از زمرهٔ این شاهکارهاست.
فیلیپ سوپو
[quote='sadaf zackaric']از زندگی بیزار شدن بخاطر این کتاب میتواند بخاطر دشواری در فهم آن باشد! ما که چیزی غیر از این ندیدیم.
انصافا بیایید با خودمان راحت باشیم 80٪ ما اثری را که چیزی از آن نفهمیم شاهکار مینامیم.به سواد و غیره هم ربطی ندارد.
استاد ادبیات ما میگفت : با اینکه بیش از 50 بار این کتاب را خوانده ام هنوز نمیدانم چه نکته ای برای بازگو داشت . . .[/quote]
استاد ادبیات شما بهتر است مدرکش را لب کوزه بگذارد!
بوف کور حرف دارد بسیاری هم حرف دارد ولی متاسفانه سواد این عزیزان بقدری نیست که درکش کنند یا به خود زحمت نداده مابقی آثار او را مطالعه کنند.
تمام حرفهای هدایت در بوف کور و در آخر در کتاب توپ مرواری او زده شده ولی چه بسیارند این اساتیدی که هنوز در بند سنت هستند و مشخص است که یک اثر بدیع را درک نکنند مگر شعر نیما را درک کردند؟
زرتشت نیچه وقتی چاپ شد با هیچ استقبالی روبرو نشد ولی امروز اون رو شاهکار نویسنده یا انجیل نیچه می دونند.
اثری رو که بانیان سوررئال یک شاهکار خوانده اند چه فرقی می کند یک استاد ادبیات در ایران که هنوز نمیتواند صحیح اشعار حافظ و مولوی و فردوسی را تلفظ کند و بخواند در مورد بوف کور چه گفته یا دیگر اساتید چه نوشته اند؟!
[quote='es999']
یکی از دوستان خواسته بود که در مورد کتاب توضیح داده بشه؛و یکی از دوستان توضیحاتی داده بود و یه چیزایی رو گفته بودند که به نظرم اصلا بوف کور رو درست معرفی نمی کندکه هیچ بلکه به اشتباه هم می اندازه؛اول باید بدونیم که این رمان ،رمان نیست (لطفا فعلا صبر کنید و تمام توضیحاتی که میدم رو با دقت بخونید)،این کتاب در پی کشف خداوند و اثبات و یا عدم اثبات وجود خداست!اصلا رنگی از نا امیدی و پوچی و ... این توضیحاتی که دوستان گفته اند و نظر دادند در داستان نمی بینید(باز صبر کنید تا توضیح بدم)؛قبلا در یک کامنت توضیح داده بودم که کتابی است سمبلیسم و نمادی و باید فلسفه ها رو بلد باشید تا کتاب رو متوجه بشید.بنابراین توضیحی در مورد سمبل های کتاب به شما میدم و با این سمبل ها کتاب رو پیش ببرید تا متوجه بشید که چقدر کتاب بزرگی است و نویسنده آن باهوش(لطفا این فکر که هدایت پوچ گراست و ضد دین و ... را دور بریزید و این کتاب رو بدون این تفکرات بخونید تا واقعا صادق هدایت را بشناسید ).
شروع داستان در مورد زخم هایی در زندگی است(در زندگی زخم هایی است که مثل خوره....)؛و این زخم ها در مورد اتفاقات ماوراء طبیعه است (آیا روزی به اسرار این اتفاقات ماوراء طبیعی ...کسی پی خواهد برد؟).و نتیجه تفکر در مورد اتفاقات ماوراء طبیعه؛اثبات و یا نفی وجود خداوند است!
در این کتاب شراب نماد خیال و تخیل و افیون نماد(سمبل) فکر و تعقل است.
اتاق نویسنده نماد فضای عقل و فکر کردن اوست.یعنی زمانی که وارد اتاقش می شود در حال فکر کردن است.
زن نماد امور ماوراء طبیعه است که به صورت موجودی دلخواه و جذاب است(کلا فکر کردن در مورد خدا و ماوراء طبیعه لذت بخش است)؛دقت کنید که این زن اصلا وجود خارجی به عنوان جنس مخالف مرد نداره و نماد امور ماوراء طبیعه است.بنابراین اشتباهی که از همین جا رخ میده همینه که اکثر دوستان فکر می کنند که این زن به معنای واقعی زنه!
در جایی نویسنده می گوید "سه ماه نه،دو ماه و چهار روز بود که پی او را گم کرده بودم" منظور سه هزار سال پیش ؛نه دو هزار و چهار صد سال پیش بود که حکمت شرق به یونان رفت.و باید بدونیم که حکمت جهان وقتی به یونان رسید تاریخچه دار شد.نویسنده می گوید که از آن زمان تفکر خدا بودن یا نبودن شروع شده؛ولی باز نمی داند که این تفکرات از کجا سرچشمه گرفته.
در ابتدای داستان شراب بر تریاک و افیون مقدم است.بدین معنی که ابتدا نویسنده با تخیلات خود در مورد خدا پیش می رود و سپس تفکر را چاشنی آن می کند یعنی تخیلاتش به تفکراتش می چربدو بعدا خواهید دید که جای این دو عوض می شود.ضمن اینکه می دونید که تخیل بدون تفکر امکان پذیر نیست!
خب اگر بخواهم کتاب رو اونجور که باید و شاید است توضیح بدم باید 60 تا کامنت سه چهار صفحه ای بذارم که از حوصله دوستان خارج است کتاب رو همان طور که پیش ببرید به نماد های بیشتر بر می خورید مثلا شاخه گل های نیلوفر که سمبل فریب و وعده های شیرین توهمات است و سرو نماد آزادی(مثل همیشه) پیرمرد نماد فلاسفه روشنفکر محافظه کار و نهر سمبل سیر دائمی توهمات بشری و زن(این زن با زنی که در اول مطرح شد فرق می کند این زنی است که در کنار یک نهر دارد گل نیلوفر به پیرمرد تعارف می کند!) نماد کشش جنسی است؛تا حالا باید متوجه شده باشید که کتاب رمان نیست؛بلکه پژوهشی است در مورد خداوند.!(البته ظاهر رمان گونه دارد).
در پایان اگر دوستان سوالی در مورد بوف کور داشتند بنده حقیر هر آنچه که از بوف کور می دانم در خدمت دوستان علاقه مند قرار میدهم.[/quote]
شما بهتر بود بجای اینکه قیافه حق بجانب بگیرید منبع گفتارتان را که کتاب این است بوف کور جناب قطبی است معرفی میکردید نه به طرزی سخن بگویید که انگار این تفسیر از ذهن مبتکر شما تراوش کرده!
باز صحبت از بوف کور کرده بودی که تریاک و عینک و تنباکو در آن زمان وجود نداشته ولی این موضوع تاریخی نیست یک نوع
Fantaisie [خیال پردازی ]
تاریخی است که آن شخص به واسطهٔ
ٔ
instinct dissimulation [ انگیزش غریزه کتمان کاری]
or simulation [ یا شبیه سازی ]
فرض کرده است و زندگی واقعی خودش را
Romancée [ داستان تخیلی ]
قلم داده به هیچ وجه تاریخی حقیقی نیست.
تقریباً رمان inconscient [ ناخودآگاه ]
است.
نامه به مجتبی مینوی
صادق هدایت
بوف کور: نسخه دستنویس
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک