عبور از خاتمی
درباره:
سید محمد خاتمی
امتیاز دهید
نویسنده: جمعی از نویسندگان
این کتاب شامل مقالاتی است از بزرگان جریان اصلاح طلبی در ایران:
سعید حجاریان
حسین بشیریه
علیرضا علوی تبار
محسن آرمین
علیرضا جلایی پور
هاشم آقاجری
محمد رضا تاجیک.
این کتاب شامل مقالاتی است از بزرگان جریان اصلاح طلبی در ایران:
سعید حجاریان
حسین بشیریه
علیرضا علوی تبار
محسن آرمین
علیرضا جلایی پور
هاشم آقاجری
محمد رضا تاجیک.
آپلود شده توسط:
poorfar
1392/01/15
دیدگاههای کتاب الکترونیکی عبور از خاتمی
پاسخ پرسش شما را فرزند در بند میهن، مجید دری عزیز به خوبی داده است:
"به گمانم شما اشتباهات محاسباتی دارید نه جنبش. جنبش قرار نیست دائما و یکسره فعالیتی انجام دهد. سران جنبش در حصر اند، زندانیان سیاسی اش را دارد و حرکات زیر زمینی که از قضا شما یا الان می ترسید و یا بی خبر از آنجا که در ایران زندگی می کنید و بیرون از زندان را دارد.
بی گمان هیچکدام حتی نمی توانستیم تصور کنیم 88 به وقوع بپیوندد. همین خرده حرکت ها که به چشم شما نمی آمد و یا به دیده تحقیر به آن نگاه می کردید سیل ش و خود را بروز داد و حتی رهبرانش را هم به دنبال خود کشید، رهبرانی که مردانه پای حرف خود ایستاده و در حصرند و حساب دو دو تای شما را هم ندارند. اشکال کار در نبودن استراتژی، از این شاخه به آن شاخه پریدن است.
از خاتمی به رفسنجانی، به عارف که در مناظره اش وقایع 88 را لکه ننگ شمرد، به روحانی در آخر احتمالا دست به دامان مثلا قالیباف شدن. آنقدر تغییرات تاکتیکی!!! افزایش یافته که خود هم درمانده ایم... "
متاسفانه تا سخن از تحریم می زنیم دوستان، ما را متهم به بی تفاوتی می کنند. ما را متهم می کنند که منتظرید غربی ها حمله کنند و تغییر ایجاد کنند. می خواهید مردم را به انفعال و خانه نشینی مجبور سازید. در طی این چند روز دهها نفر مرا که خوشبختانه یا بدبختانه تاکنون آنسوی آبها را ندیده ام، ساکن لس آنجلس و پاریس و لندن کردند! ما را متهم کردند که شما خارج از گود ایران نشسته اید و میگویید لنگش کن! چرا؟ چون می گوییم در انتخاباتی که کوچکترین نشانی از صحت و سلامت ندارد شرکت نکنید؟ چون می گوییم شرکت شما در انتخابات به معنای تایید همه اتفاقاتی است که در خرداد 88 و پس از آن رخ داد؟ چون می گوییم شرکت شما در انتخابات یعنی اینکه قبول دارید انتخابات گذشته هم کاملا سالم و دموکراتیک بوده و به قول معروف نشانه توبه شما از همه آن چیزی است که در گذشته گفته یا انجام داده اید؟ آیا ما از حقایق دور هستیم و خیالباف شده ایم یا دوستانی که باز دست به دامان کسانی شده اند که خود مسبب وضع فلاکت بار امروز ما هستند؟
دوست عزیز به فرض که همینطور که میگویید شود اما این توجیه خوبی برای ناامید شدن نیست چون این بدبینانه ترین اتفاقیست که شما پیش بینی کردید چرا تصمیماتمان آن هم در شرایطی که امکان ایدآلگرایی از ما گرفته شده را بر اساس بدبینانه ترین پیشبینیهامون بگیریم در حالی که میتوان با اندکی افکار معتدل راه را پیش برد؟
فراموش نکنید که غیر ممکن وجود ندارد و فعلا حق انتخاب مطلق از ما گرفته شده و چاره ای جز این نداریم که به صورت نسبی و تقلیلی پیش برویم فقط کافیست سطح توقعاتمون رو موقتن کم کنیم آنوقت متوجه میشویم که برای همین حداقل ها هم باید جنگید و مبارزه کرد و مبارزه ما چیزی نمیتواند باشد جز حضور گسترده در انتخابات و حمایت از کاندیدای مورد تایید اصلاح طلبان.
اما سوالی که اینجا مطرحه اینه آیا رای ندادن من شما میتواند تاثیری بر آزادی خواهی و دموکراسی و یا حتی انتخابات آزاد داشته باشد؟؟؟
جواب بنده: نه تنها تاثیری ندارد بلکه به رویای دیگتاتورها تحقق میبخشد( حذف انتخابات ریاست جمهوری به دلیل عدم تمایل مردم در مشارکت) تازه این خوشبینانه ترین اتفاقیست که می افتد بسیار بدتر از این منتظر مردم خواهد بود به راستی فکر میکنید که چرا ما به این روز دچار شدیم؟؟ جواب: تنها و تنها به دلیل قهر اصلاح طلبان در سال 84بود که این فرصت را به نیروههای مخالف دادیم که به وسیله حمایت نیروی نظامی(سپاه پاسداران) مهره ای به نام احمدی نژاد را بر کرسی ریاست جمهوری نشاندند اگر در آن سال اصلاح طلبان تک روی نمی کردند و از همدیگر حمایت میکردند و مردم هم مشارکت حداکثری میکردند هیچوقت احمدی نژاد نمیتوانست رئیس جمهور شود احمدی نژاد تا میتوانست در 4سال اول به نیروی نظامی پشتیبان خود بها داد و مرزها را برای تجارت سپاه پاسداران باز کرد و آنها هر روز از حاشیه نظامی گری و پادگانها پایشان را فراتر نهادند تا جایی که صدای بیگانه ها هم درآمد و تحریمها یکی پس از دیگری بر علیه ایران تشدید شدند.
دوستان به گذشته خودتان رجوع کنید و صادقانه قضاوت کنید که آیا در دوره خاتمی زندگی برای مردم به اینگونه سخت بود؟؟
آمار طلاق و معتاد انقدر زیاد بود؟؟
جنایت و دزدی؟
سطح فرهنگ و ورزش؟
اقتصاد و سیاست خارجی؟
رفاه اجتماعی و برنامه های متنوع فرهنگی و سینمایی؟
هرچند آمارهای رسمی برای رسوایی دولت احمدی نژاد کافیست
اما از آمارها هم که بگذریم فساد گسترده امروز ایران در همه امور بر کسی پوشیده نیست و احتیاجی به آمار ندارد.
حال با این همه بدبختی و سرافکندگی و مشکلات آیا سکوت دردی را از ما درمان میکند؟
آیا به صرف اینکه امکان دارد تقلب شود و بعد پشیمان از رای دادن شویم میتواند توجیه مناسبی برای سکوتمان باشد؟؟
لطفا با خودتان صادق باشید و کمی به آسایش و زندگی آرام گذشته خود بیاندیشید...
من در انتخابات 88 شرکت کردم و به میرحسین موسوی رأی دادم. رأی مرا دزدیدند.....
من در انتخابات 92 رأی میدهم تا یا رأیم خوانده شود، یا آنها را دوباره مجبور به دزدی کنم. نمیگذارم نامزدِ مورد نظر حاکم، به آسانی برندهی انتخابات اعلام شود. اگر دزدی برایشان آسان بود، هاشمی را رد صلاحیت نمیکردند. اما ترسیدند که دوباره 88 بشود. رأی ندادنِ من دقیقن همانچیزی است که ..... میخواهند: «شما مردم هیچکارهاید.» من رأی میدهم تا هزینهی «هیچکارهکردنِ مردم» را برای حاکم بالا ببرم"
[edit=saraab]1392/03/23[/edit]
مساله اینجاس که من برای رای دادن ، هیچ دلیلی پیدا نمیکنم! نیازی هم نمیبینم برای رای ندادنم دلیل پیدا کنم!
ضمنا اگر شما کاری رو که تا حالا انجام میدادید ، دوباره انجام بدید ، قطعا نتیجه ای میگیرید که تا حالا گرفتید!
نکته اینجاست که سیاست داخلی ایران در زمینه انتخاب رییس جمهور ، به سیاست داخلی آمریکا در همین زمینه بسیار شباهت داره!
شک نکنید که اینبار طیف به اصطلاح اصلاح طلب ، به ریاست دولت میرسه
قصد من از رای دادن صرفأ مهر تأیید زدن به شخص یا حذب خاصی نیست... معلومه که همه ی اینها دستشون تو یه کاسه است ... بحث من اعتراضه .
این یعنی چی؟؟؟ حالا همه میگن اعتراض یعنی این که بشینی خونه و به سیاست های کثیف جامعه پشت کنی... آفرین ، خیلی هم خوبه ولی وقتی داری یه بازی سیاسی انجام میدی انگار داری شطرنج بازی می کنی ، یعنی هر حرکتی که می کنی باید حرکت بعدیه خودتو بدونی ... عقب نشینی راه حل تأیید شده ای نیست فقط شکست رو به تعویق می اندازه....
پس ما باید به دنبال راه حل باشیم....
حالا از بین راه حل ها ما باید بهترین راه حل رو انتخاب کنیم...
تو دنیا راه حل های زیادی وجود داره که به نتیجه رسیدن ولی این به این معنی نیست که برای ما هم جواب میده... ما باید نسبت به روحیات ، اخلاقیات ، نگرش ها ، سیاست های و فرهنگ خودمون راه حل انتخاب کنیم...
من نمی تونم با گوشه نشینی منتظر حس ترحم کشور های دیگه باشم...
من نمی تونم منتظر بیانیه های بی سر و ته اپوزوسیون خارج از کشور باشم که خودشون با خودشون مشکل دارن و فقط بلدن سمینار ها و کنفرانس های بی نتیجه بزارن و جنگ سر قدرتی کنن که خودشون هیچ قدرتی توش ندارن و فقط در آخر منافع شخصی خودشون باقی می مونه...
این جماعت از اعتراض گسترده می ترسه ولی از قهر و سکوت ما باکی نداره ..چیزی که بنیاد قدرت ایران رو می لرزونه صدای انقلاب دوباره ست ...
ما ملتی بودیم که ریختیم تو خیابون انقلاب کردیم ... این روحیه ی ماست
ما با رأی دادن بهانه ای داریم که یک بار دیگه از خونه هامون بیایم بیرون و باز به بهانه ی دزدیده شدن رأی حرفمون رو بزنیم ...
یادتون باشه ما تا یه زمانی گفتیم موسوی موسوی ، از یه جایی به بعد رنگ شعار ها تغییر کرد ... حتمأ یادتونه...
حالا بر عکس فکر کنید :
وقتی رای نمی دیم هیچ بهانه ای وجود نداره که بیایم تو خیابون چون حاکمیت زبونش درازه که شما رأی ندادید پس حقی هم ندارید که اعتراض کنید پس به وحشتناک ترین شکل ممکن کوچکترین اعتراضی سرکوب میشه....
دوستان من منم مثل شما مخالفم ولی راه حل مشکل رو از خود مشکل پیدا می کنم .. مثل پاد زهر..
من هم با اصولگراها و اصلاح طلبها ، حالا کمتر و بیشتر مشکل دارم ... ولی از دو دستگیه موجود در حاکمیت به نفع خودم استفاده می کنم ...
همیشه بزرگترین سیاست مدارها می گن اگر می خوای به یه ملت حکومت کنی بین اونا تفرقه ایجاد کن .. در واقع کاری که اینها کردن و آروم آروم بین ترک ، کرد ، عرب ، فارس جنگ داخلی و روانی ایجاد کردن....
حالا امروز ورق به نفع ما برگشته ... این دو دستگیه موجود در حاکمیت بین دو حذب اصولگرا و اصلاح طلب اونقدر بالا گرفته که از تو در حال خوردن خودشون هستن...
پس ما از روش خودشون استفاده می کنیم حالا نوبت ماست با رأی دادن به حذب تقریبأ مخالف با افراطی گرایی و اصلاح طلب به این دو دستگی دامن می زنیم...
سکوت در جوامع غیر منطقی ، منطقی نیست..
بهترین دفاع ، حمله است...
امیدوارم دوستای گلم منو به خاطر این اختلاف نظر ببخشن ، منم مثل شما بیش از ۵۰ مقاله در مورد نظر های مختلف سیاسیون ، جامعه شناسان و اندشمندان داخل و خارج از کشور رو مطالعه کردم و به این نتیجه رسیدم ... قصد من تحمیل نیست ، صرفأ در قالب یک نظره که ممکن هست اشتباه باشه....
پرویزخان راهکار بده برادر...
نظرت چیه مثل دهه 40 تفنگ برداریم بزنم به جنگل؟؟؟؟
یه راهکار عملی بدهید دوستان تا همگی قانع شده و رای ندهیم ..
یه راهکار ؟؟؟؟؟؟
قبول ...ما خیال پرداز متوهم ونفهم
شما دوستان فهمیده خواهشا یه راهکار عملی بدهید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چه خیال باطلی هست اگه فکر کنین با رای دادن ، به دموکراسی میرسین!
وقتی نفت ، معادن ، صنایع مادر و بزرگ(مثل فولادسازی و ماشین سازی) ، بانک ها ، خودروسازی و در یک کلام، تقریبا کل اقتصاد ایران در دست دولت هست ،
و دولت حکم ارباب و مردم حکم رعیت رو دارن ، باید آرزوی دموکراسی رو به گور ببریم(البته خیلی بدبینانه س میدونم!!!)
به این نکته ، داستان زیر رو هم اضافه کنین(داستان محلی قدیمی مربوط به استان خراسان)
یک روز یه ملایی میخواست سوار خرش بشه (منظور ملای کتابناک و فهیمش نیست!) ، اما خر جفتک مینداخت و نمیذاشت!
یه نفر اومد از خره پرسید : چرا نمیذاری سوار بشه؟ خره گفت : با سوار شدنش مشکل ندارم؛ می ترسم وقتی سوار شد دیگه پیاده نشه!!!
دوستان نظر دادن ؛ از بعضی نظرات استفاده کردم و علم و دانش سیاسیم زیاد شد، و از بعضی نظرات جز مفاهیم و پیامهای پوچ و
بی معنی در عرصه سیاست چیزی دستگیرم نشد!!
داداش من ، من خیلی خوشحالم که رشته ای میخونم که قرار وارد این لجن زار بشم...
اول یه فکری به حال این تناقضاها توی کامنتها بکنید وبعد یه فکر دیگه در مورد این فرهنگ موافق زدنها بکنید...
بعد بیایید راجع به سیاست هم فکری میکنیم!!!