رسته‌ها
عبور از خاتمی
امتیاز دهید
5 / 3.6
با 110 رای
امتیاز دهید
5 / 3.6
با 110 رای
نویسنده: جمعی از نویسندگان

این کتاب شامل مقالاتی است از بزرگان جریان اصلاح طلبی در ایران:
سعید حجاریان
حسین بشیریه
علیرضا علوی تبار
محسن آرمین
علیرضا جلایی پور
هاشم آقاجری
محمد رضا تاجیک.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
148
آپلود شده توسط:
poorfar
poorfar
1392/01/15

کتاب‌های مرتبط

برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی عبور از خاتمی

تعداد دیدگاه‌ها:
1557
خانمها آقایانها!
وعده ما فردا پای صندروغ های رای، حوظه های انتخابات ثراثر کشــــــــور.
دیر نکنی منتظرم.
ملای چوپان!
اصلاحات دست آوردهایی داشت که انکار آنها تنها با شعبده میسر است. بیشتر آنهایی که به دموکراسیی کمتر از سوئیس قانع نمی شدند و به اصلاحات پشت کردند با احمدی نژاد و دست آوردهایش از جمله تورم روز افزون و فضای خفقانی روبه رو شدند که در مخیله ی هیچ کس نمی گنجید.
افق روز به روز تیره تر می شود و هواخواهان آزادی در مسیری روشن گام بر نمی دارند و گاه این شبهه ایجاد می شود که گامی برنمی دارند، تنها ایستاده اند و به خیال و شعار دلخوشند.
احمدی نژاد و عقبه ی فکری یا بی فکری او چنان دمار از روزگار مردم درآورده اند که بسیاری از حامیان اصلاحات شاید بیش از آنکه توقع بهبود اوضاع را داشته باشند، نگرانند که مبادا اندک داشته های کنونی هم از کف برود...
کجای این فرهنگ فردی و منفعت پرست ما با آسیای جنوب شرقی مطابقت دارد برادرم ؟!
ساگاروی عزیز و گرامی
بهار 1374، دکتر بنفشه نماینده برنامه توسعه سازمان ملل درتهران خیابان قایم مقام ( طبقه دوم واحد جنوبی،آن ساختمانِ آجر سه سانتی )،آقای فیضی ( وابسته اقتصادی سفارت مالزی در تهران خیابان فرشته-مصاحبه اول روز تاسوعای 1374 ساعت 10:30 صبح) سفارت اندونزی در مجاورت تهران کلینک، مخزن کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، مرکز انتشارات وزارت امور خارجه، سازمان برنامه و بودجه میدان بهارستان و... از دو جوان 23-24 ساله می توانند یاد کنند؛ از رفت و آمدها و مصاحبه ها که بیش از نیم سالی، نگاشته ای و تحقیق چند صد صفحه ای داشتند.
" بررسی مقایسه ای اقتصاد ایران و پنج ببر آسیا جنوب شرقی با تمرکزموردی بر اقتصاد اندونزی و اقتصادایران " (علت انتخاب اندونزی به علت عضویت هر دو کشور در اوپک و محوریت صنایع نفت در برنامه های توسعه بود)
آن پژوهش به آن دو جوان می گفت فساد فردی و سیستمی به ویژه در کشورهای خاص در بین آن 5 کشور بیداد می کرد.راه رفته و سیاست ها و... با به یاد آوری همان صفحات و مصاحبه ها نوشتم که فردای 1970-1980در انتخابات آنها واتسلاو هاول شرکت نکرداگر.فساد اقوام سوهارتو بیشتر از آقازاده های ایرانی نبود کمتر هم نبود.
بله برادر عزیر هم عرف ایران صحبت های شما را یادم هست و هم رونق اقتصادی که بیل مکانیکی گیر نمی آوردید و هم...
دوم بنده عرض کردم باید خودمان را تربیت کنیم. برای همین نمی توان در حیطه مدیریتی و زندگی خودمان جوری باشیم که آقایان هستند و بعد هم ...
اما آن کنایت شما به سیاست و سیاسیون را فکر کنم بار دیگر که دوستی ( رضای قلم)از دنیای عفن سیاسیون یاد کرده بود با اشارتی در لفافه از عارفان صاحب فتاوای قتل در دهه 70 به صورت غیر مستقیم یاد کردم که برای من اگر هدی صابر،عزت سحابی،ماندلا،گاندی،مصدق و... مردان سیاست باشند به زندگی در وادی سیاست افتخار می کنم می دانی بدی سیاست چیست ؟در میانه چهار راه تلفن خانه نارمک دعوا شده بود یکی فریاد کشید و یکی از آن نسبت های18+ "... کش " دار را به آنسوی دعوا نسبت داد.طرف دعوا گفت نمی دانی چه درآمدی دارد تنها اسمش بد است.حالا بیچاره سیاست تنها اسمش بد است شاید من جای رضا صادقی باید می خواندم همه عارف ... راستی اگر سیاست بد است چرا تمامی شئون زندگانی قاطبه جامعه عکس برگردان سیاسیون شده است؟حتا آنجا که مُلک هزار توی پنهان جماعت ایرانی است.
سیاست بد نیست.کما اینکه اگر در فوتبال کسی به شما تکل زد نمی گویید که عجب ورزش کثیفی است.
اما 0000000 عزیز،برادر مهربان
حیف که اینجا بر خلاف آن وادی کفر که نام هادیگر است نمی توان به نام زیبایت صدایتان کنم.
آته ئیست بودن و مذهبی بودن دلیلی بر عدم رفاقت نیست می دانید که برادری مهربان می دانم تان و دوستی گرامی.
حافظه ی تاریخی ام آنطور که شما فکر میکنید، پاک نشده!
رای من فردا به اجماع اصلاح طلبان است، به عدم تکرار اشتباه 84، به زنده ماندن 88. رای من به گذشت عارف است. رای من فردا به حرف های زده شده در این دو هفته ی اخیر است. به کنار هم قرار گرفتن نام جبهه ی مشارکت و ملی مذهبی ها! به فریاد دوباره ی نام زندانیان سیاسی، به تمام بحث های این روزها. به مشارکتی که تا قبل از این روزها خبری از آن نبود. رای من فردا به حرکت دسته جمعی مان است.
رای نمی دهم که فردای انتخابات روحانی، آن سوار سفید آمده از دور دست ها باشد. آن سوار سفید، من هستم! تو هستی! ما هستیم! رای نمی دهم که در عرض یک ماه آزادی سیاسی و اجتماعی از در و دیوار کشورمان بالا رود و دلار 1 تومان شود و همه ی گرسنگان سیر شوند و ...! رای من برای ایجاد بستر گفتگو است. رای من آخرین زورهای یک انسان رو به مرگ است.
رای میدهم! حتی اگر رایم شمرده نشود! مگر کم بودند کسانی که خون دادند و خونشان شمرده نشد؟ رای من چه میتواند باشد در قبال آن خون های ریخته شده؟ من رای می دهم حتی اگر تو که دوست منی من را به بی سوادی محکوم کنی، حتی اگر دشمن مشترکمان این رای را به نام مهر تایید بر ظلم هایش به ما قلمداد کند( چه او به هر حال از عدم حضور تو هم استفاده خواهد کرد)!
رای میدهم برای امیدی که زندانیان سیاسی به تغییرهای هرچند کوچک دارند. رای می دهم برای خانواده هایی که منتظر بازگشتشان هستند. رای میدهم که صدای خانواده ی شهدا به گوش برسد. رای می دهم که کاری کرده باشم! اگر فردا تو دوست تحریمی، راه دیگری پیش پای من گذاشتی، حتما با تو همراه خواهم شد. ولی این باعث نمی شود که برای توهین نشدن به من و رایم و به خاطر اینکه هنوز رای سال 88 را پس نگرفته ام، در خانه بنشینم و منتظر چیزی باشم که حتی نمی دانم چیست!
رای می دهم با سری افکنده و نه با افتخار! اما در کنار آنها که تنشان به خاک افتاد، سر افکنده ی من و توهینی که شاید حکومت به من بکند و تویی که مرا مسخره میکنی، چه اهمیتی دارد؟! رای می دهم که فردا بگویم تلاش کردم و نشد! اگر رای نمی دادم و رایم را در جیبم مخفی میکردم که نکند بدزدندش، باز هم افتخاری نداشت! اگر من سرافکنده ام، تو هم هستی دوست من! تا روزی که برخیزیم، همه سرافکنده ایم. من این را قبول دارم، تو هم داری؟
من از رایم در سال 88 پشیمان نیستم! هزار بار 88 تکرار شود، باز همان را میکنم که کردم! نه قبل از آن و نه بعد از آن ساکت ننشستم و تا جایی که بشود ساکت نخواهم ماند. رای من فردا برای ماندن ایران است و میدانم شاید این آخرین انتخابات و حتی نمایشی باشد. اما من در این نمایش شرکت میکنم تا نمایش خالی از صدا نباشد شاید فریاد من ، یکی از تماشاچی ها را بیدار کرد.
رای میدهم با علم به اینکه ممکن است رایم دزدیده شود! رای می دهم چون تو دوست من راه دیگری به من نشان ندادی و حتی از امید با من سخن نگفتی و حرف هایت همه از یاس و نمی شود و نمی توانیم بود! رای 88 من در بن بستی زندانی است و به من گقته بود که "از شعله امید در سینه‌های خود محافظت کنید. زیرا "امیــــد"، بذر هویت ماست. .."
فردای انتخابات ممکن است هم تو به من بخندی و هم حکومت! ولی سختی این خنده ها در مقایسه با شکنجه ی زندانیان و ... هیچ است و من این را به جان می خرم.
زنده باد آزادی!
زنده باد آبادی!
زنده باد ایران
فرض کنید شما فردا یه مسابقه فوتبال دارید و میدونید داوری که قراره مسابقه فردا رو قضاوت کنه آدم سالمی نیست، با شما مشکل داره و قراره به ضرره شما سوت بزنه اصلاً بهش ماموریت دادن که با سوتهای اشتباهش، هم اعصاب شما رو خرد کنه و هم شما رو بازنده کنه. پس امروز شما دو تا گزینه پیش رو دارید: ١. در مسابقه فردا شرکت کنید.
٢. به این دلیل که این داور رو قبول ندارید در زمین مسابقه حاضر نشید و مسابقه ندید.
نتیجه:
١. اگر اولی رو انتخاب کنید و مسابقه بدید و سعی کنید با تمام توان در زمین ظاهر بشید یا مسابقه رو میبرید یا داور رو مجبور میکنید با اعمال انواع و اقسام کثافت کاری ها شما رو بازنده کنه بطوریکه هم آبروی خودش و هم کل مجموعه اش تو دنیا میره و نهایتاً به نظر من شما بازنده واقعی نیستید.
٢. اگه در زمین حاضر نشید و مسابقه ندید ٣ -٠ میبازید...به همین راحتی.... و به نظر من این چیزی هستش که تیم حریف و تیم داوری و کل مجموعه آرزوی اون رو دارن.
پس بیایید با قدرت به مسابقه ای بریم که شاید همه چی در زمین به ضرر ما باشه ولی ما هم خیلی قوی هستیم
مردم کشور من سی و چهار ساله از حاکمیت ناراضی اند ، در اماکن و محافل مختلف صحبت های قشنگ میکنن! یکی از اسلام و شیعه میگفت و خیلی شاکی بود و ریشه بدبختی رو در مذهب میدید: دو ماه بعد اسمش دراومد رفت مکه!!!!!!
یکی دیگه همینا رو میگفت چرب تر : شنیدم محرم واسه حسین هر شب پای ثابت عزاداری بود!!!!!! یکی دیگه میگفت عمرن رای نمیدم شناسنامم مهر ننگین جمهوری اسلامی نداره، طفلکی یادش رفت اثر استامپ رو از انگشتش پاک کنه !!!!!!
یکی دیگه از بی عدالتی و کثافتکاری رجال سیاسی و وضعیت نابسامان زندگی میگفت، کیف پولشو درآورد که خریداشو حساب کنه کارت بسیج فعالش افتاد بیرون !!!!!!!!
به آقا و خانوم محترم میگی چرا رای میدی ، میگه آخه وضع من با شما فرق میکنه من حقوق بگیره دولتم، دانشجو دارم و ....
کاربر عزیز از ایران و تمدن و کوروش و تخت جمشید و ایرانیت صحبت میکنه بعد تو فیس بوک پیج میذاره کی مثل من هوس امام رضا و امام حسین و مکه کرده!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
به دوست عزیزم میگم بابا تو که علامه دهری چرا شبهای محرم میری هیات ؟میگه آخه ما که تفریح نداریم این کارناوالم نریم نبینیم!!!!!!!!!!!!!!!
و...
کشورهایی که الان مدعی دموکراسی هستند، روزگاری طولانی کمرشون زیر بار ظلم کلیسا شکست اما مردم از وقتی که به حقوقشون آگاه شدند ، متحد شدند ، دانش و اطلاعاتشونو زیاد کردند، تاریخ مملکتشونو آنالیز کردند،یک صدا و یکپارچه علیه ظلم و جور قیام کردند و تا رسیدن به هدف ایستادگی کردند. جان دادند خون دادند عزیز دادند اما کوتاه نیامدند تا به هدفشان که همان آزادی و دموکراسی بود رسیدند.
60 تا 67 بسیاری از بهترین جوانان ما در زندانها اعدام شدند، شخصیتهای بزرگی ترور یا روانه زندانها شدند.
78 در کوی دانشگاه عزیزانمان به خاک و خون کشیده شدند.
در 88 ندا و سهراب و ناصر و مهدی و امیر و اشکان و ... در خون خود غلطیدند و حالا چهار سال گذشته ، هنوز داری فکر میکنی به کی رای بدی!!!!
مطمین هستم تاریخ در مورد این سالها برای ایران و ایرانی خوش قلم نخواهد زد.
کاشکی هستی زبانی داشتی
تا زمستان پرده برمیداشتی
مسعود بهنور:
من در انتخابات 88 شرکت کردم و به میرحسین موسوی رأی دادم. رأی‌ مرا دزدیدند.....
من در انتخابات 92 رأی می‌دهم تا یا رأیم خوانده شود، یا آن‌ها را دوباره مجبور به دزدی کنم. نمی‌گذارم نامزدِ مورد نظر حاکم، به آسانی برنده‌ی انتخابات اعلام شود. اگر دزدی برایشان آسان بود، هاشمی را رد صلاحیت نمی‌کردند. اما ترسیدند که دوباره 88 بشود. رأی ندادنِ من دقیقن همان‌چیزی است که ..... می‌خواهند: «شما مردم هیچ‌کاره‌اید.» من رأی می‌دهم تا هزینه‌ی «هیچ‌کاره‌کردنِ مردم» را برای حاکم بالا ببرم"

البته جناب مسعود بهنود مواضع شان کاملا روشن است. اگر غیر از این حرفی می زدند جای تعجب داشت. اما من در تعجبم که این دوستان چطور گمان می کنند با رای دادن شان می توانند هزینه ای به نظام تحمیل کنند؟ کدام هزینه؟ اصلا فرض می کنیم نظام رای شما را به حساب نیاورد. می خواهید چه کار کنید؟ چه راهکاری برای بعد از انتخابات دارید؟مثل سال 88 به خیابان بیایید و اعتراض کنید؟ آن وقت بهانه بهتری به دست حاکمیت نمی دهید تا به اسم اراذل و اوباش و خس و خاشاک راحت تر از چهار سال پیش سرکوب تان کند؟ هر چند بعید می دانم این بار هیچ آدم عاقلی حاضر شود به خاطر امثال حسن روحانی به خیابان بیاید. راهکار دیگر هم این است: بازگشت به خانه و روزشماری برای انتخابات چهار سال بعد. احتمالا این بار با شرکت آدم هایی از جنس مصطفی کواکبیان و محمدرضا تابش و... و طبیعتا در چنین حالتی هم تنها کسانی که زیان خواهند دید خود شما هستید نه نظام.
خواندن کتاب اقتدارگرایی ایرانی در عهد قاجار نوشنه دکتر محمود سریع‌القلم بر همه ایرانیان واجب است. بخصوص‌ پر ادعاترین ها!
مطالبات ملت راه حل را نشان خواهد داد
فعلا زورآزمایی سیاسی کارساز نیست
همه چیز به نفع آگاهی عمیق جامعه در حرکته، میزان مشارکت در این دوره تاثیر گذار نیست
دوست گرامی! اینقدر مشکلات امروز مملکت را به گردن اپوزیسیون خارج نشین نیندازید. کوهیار گودرزی و منصور اسانلو و... هم امروز از سر اجبار خارج‌نشین شده اند. خارج نشین بودن ننگ نیست. داخل نشین بودن و عبودیت برای فلسطین و سوریه و لبنان ننگ است. و متاسفانه برخی از دوستان بیشتر با بیگانگان داخل نشین همدل اند تا میهن دوستان خارج نشین.
راهکار، همه آن استقامت و مقاومتی بود که در این چهار سال انجام دادیم. از شعارنویسی و اعتراضات خیابانی در مناسبت های تقویمی تا حتی اعتراض در استادیوم فوتبال یا در تشییع جنازه یک ورزشکار یا هنرمند قدیمی. همه این ها راهکارهای به مراتب بهتر و شرافتمندانه‌تری برای نشان دادن اعتراض به استبداد حاکم است و هزینه ای که به تمامیت خواهان تحمیل خواهد کرد به مراتب بیشتر از تن دادن به بازی حاکمیت و بالا بردن میزان مشارکت در انتخابات حکومتی است.
ما تغییری در مواضع و خواست های خود نداشته ایم که اکنون نیازمند توضیح یا توجیه باشیم. شعارهای اساسی ما لزوم برگزاری انتخابات آزاد، ‌رفع حصر موسوی، کروبی و رهنورد، آزادی بدون قید و شرط زندانیان سیاسی و مجازات عاملان و آمران فجایع کوی دانشگاه، کهریزک و.. بوده است. شاید این ها به نوعی خواست های حداکثری ما باشد و عملی شدن آنها (خصوصا گزینه اول) نیازمند انرژی و هزینه فراوان. اما آیا ما امروز به حداقلی (حتی 5 درصد) از آن خواسته ها رسیده ایم که امیدی به تن دادن دوباره به بازی حاکمیت داشته باشیم؟
اصلا به فرض که هیچ راهکار دیگری نداشته باشیم. فرض می کنیم در حال حاضر هیچ گزینه عملی برای مبارزه مسالمت آمیز و نافرمانی مدنی وجود نداشته باشد - که دارد - آیا این توجیهی است برای ما که نقش قربانیانی بی اختیار و بی اراده را ایفا کنیم که چون راه دیگری نداریم پس هر چه بر سر مان آوردند باید بپذیریم و باز هم در انتخابات شرکت کنیم؟ بگیرند، بکشند، حصر کنند، زندانی کنند، حتی ستون نظام خودشان را رد صلاحیت کنند، آن وقت چهار نفر را بنشانند جلوی ما و بگویند به یکی از آنها رای دهید. ما هم بگوییم چشم؟!
آیا نباید یک جایی بایستیم و بگوییم دیگر بس است؟ به جای آنکه با هر قدم پیشروی اقتدارگرایان چند قدم عقب بنشینیم و سپس سردرگمی و سازشکاری خویش را با متهم کردن دیگران توجیه کنیم؟
عبور از خاتمی
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک