رسته‌ها
عبور از خاتمی
امتیاز دهید
5 / 3.6
با 110 رای
امتیاز دهید
5 / 3.6
با 110 رای
نویسنده: جمعی از نویسندگان

این کتاب شامل مقالاتی است از بزرگان جریان اصلاح طلبی در ایران:
سعید حجاریان
حسین بشیریه
علیرضا علوی تبار
محسن آرمین
علیرضا جلایی پور
هاشم آقاجری
محمد رضا تاجیک.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
148
آپلود شده توسط:
poorfar
poorfar
1392/01/15

کتاب‌های مرتبط

برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی عبور از خاتمی

تعداد دیدگاه‌ها:
1557
من که حالم بد شد
نمیخاد رای بدید ندید
اجبار که نکردیم. . .
خوبه نمیخای رای بدی دقیقه ای 20 تا کامنت میزاری تصمیم به رای دادن داشتی چی میشد
از منی که میخام رای بدم بیشتر دغدغه ی انتخابات داری
دوستان اول اینکه اگر ما تحریمی ها راه کار درستی نداشته باشیم به معنی این نیست که نقد ما غلط است و کار شما درست
ممکن است من بگویم برای حل مشکل دست کردن در پریز برق خطر جانی دارد ولی راه حلی ارایه ندهم این به این معنی نیست که نظر شما درست است
اول اینکه فرق روحانی با آن گذشته سیاهش با جلیلی چیست؟
دوم اینکه اختیارات رئیس جمهور کم است نظام هم اجازه نمی دهد شرایط دوران خاتمی تکرار شود متوجه تفاوت شرایط در دوران خاتمی هستم (که اون موقع چنین رد صلاحیتی نبود و نظر رهبری در مورد سیاست خارجه با دوران اصلاحات یکی بود و هرجا یکی نبود حکم حکومتی داد)
سوم رد صلاحیت رفسنجانی و عدم حضور خاتمی به نوعی تقلب در انتخابات است مگر چه چیزی رخ داد؟
از کجا می دانید تقلب نمی شود؟ اینکه رای می دهید وجدانتان راحت است؟ خود را گول نزنید صرفا بخشی از نمایش و اهداف نظام بوده اید و شما بازیچه
چهارم از کجا می دانید روحانی نامزدی اصلح برای ملت است؟
پنجم چرا نظام باید خودش را با نامزد کردن روحانی به خطر اندازد؟ چون روحانی برای نظام هیچ خطری ندارد
دموکراسی در حد سوئیس؟ آرمان گرایی و ایده آلیسم؟ جالب است چون از اصولی بسیار بسیار بسیار بنیادی سخن گفتیم بگذریم که دوستانمان شاید دموکراسی در حد سوئیس را نیز دوست نداشته باشند
برعکس ادعای دوستان عدم شرکت در انتخابات گزینشی و فرمایشی کاملا کنترل شده اثرات مثبتی دارد
اعتراض مدنی جواب می دهد وقتی یکی از سران نظام برای سر زدن به رعیت خود به شهرستان ها یا هر جایی دیگری برای بازدید می رود ما برای تماشا یا یک ساندیس به استقبالی پرشور نرویم لازم نیست به شعارهای دهن پرکن وی گوش کنیم
در انتخابات شرکت نکنیم و مثل عروسک خمیه شب بازی تحت کنترل آنان نباشیم کاملا مشخص است نظام با این شکل انتخابات همه چیز را کنترل میکند
مسلما عدم شرکت در انتخابات اختناق شدیدی را به درون نظام خواهد انداخت
وقتی فردی بد از ده کار نه تایش بد است و یکی اش خوب وقتی به وی رای می دهدی درواقع به 9 عمل بد وی مشروعیت داده اید
مطمئن باشید نمی شود از دورن این نظام یک آلترناتیو برای خود بیرون کشید
من در انتخابات شرکت نمیکنم زیرا رای من زباله نیست
. ناامیدی بزرگ‌ترین فاجعه برای یک ملت است. وقتی روحیه ناامیدی بر ملتی فایق شود، با این ملت هر کاری می‌توان کرد و در این صورت، بزرگ‌ترین فجایع روی خواهند داد.
۱۴. حضور نخبگان فکری و سیاسی و گروه‌های مرجع، یعنی همان کسانی که ملت به آنان چشم امید دوخته‌اند، می‌تواند سبب دمیدن روح تازه‌ای به این ملت و زنده نگاه داشتن شور اصلاح‌طلبی در جامعه باشد.
۱۵. پیشنهاد من به همه نامزدهایی که نه براساس انگیزه‌های خودخواهانه و قدرت‌طلبانه بلکه به عشق خدمت به این کشور به عرصه انتخابات گام گذاشته‌اند این است که جملگی به نفع نامزدی که می‌تواند براساس «عقلانیت»، فشار تحریم‌ها را از این کشور برداشته، نه تنها با شعارها و رجزخوانی‌های بی‌جا شرایط را دشوارتر و غامض‌تر نسازد، بلکه از ظهور هرگونه درگیری نظامی با دشمنان ممانعت به عمل آورد، کناره‌گیری کنند.
۱۶. رأی‌های خاموش! به خاطر نجات کشور به صدا درآیید و دیگران را نیز به این صدا دعوت کنید. تنها در صورت ظهور یک چنین اجماع و وفاق ملی می‌توان کشور را از پرتگاه سقوط نجات داد.
منبع: ملت آنلاین به نقل از بهار
3. عرصه آرمان‌ها با عرصه واقعیت‌ها بسیار فاصله دارد. «آرمان‌ها» ریشه در اندیشه‌ها، امیدها، اتوپیاها و آمال و آرزوهای ما دارند، اما «تحقق آرمان‌ها» ریشه در واقعیت‌ها و امکانات عملی دارند.
۴. «عقل عملی» از احکامی متفاوت از اصول و قواعد «عقل نظری و عقل انتزاعی» تبعیت می‌کند.
۵. امروز ما در شرایطی نیستیم که خواهان دنبال کردن آرمان‌ها، اتوپیاها و آرمان‌هایمان باشیم. امروز مسأله اصلی ما- یعنی ما طبقات محروم و طبقات متوسط رو به اضمحلال و نابودی و نه طبقات بالای اجتماعی و صاحبان قدرت و ثروت‌- «صرف بقا»ست.
۶. با بی‌ارزش شدن پول ملی کشور، گرانی و تورم غیرقابل مهار، به دلیل «تحریم‌ها»، دیگر مسأله بخش‌های وسیعی از ما ایرانیان، نه «انتخاب شیوه زندگی» (دموکراتیک و غیردمکراتیک بودن، اصولگرا یا غیراصولگرا بودن و...) بلکه «نفس زنده ماندن» است. فاصله طبقاتی بیداد می‌کند و امکان یک زندگی عادی و متداول، یعنی در حد یک خورد و خوراک ساده، داشتن یک مسکن حداقلی، حتی بهداشت و درمان و امکان ادامه تحصیل فرزندان‌مان برای بخش‌های وسیعی از جامعه می‌رود که در حد زیادی سلب شود.
۷. بنابراین امروز «مهم‌ترین مسأله ما» و «معیار ما برای شرکت یا عدم شرکت در انتخابات» و نیز «معیار انتخاب فرد مورد نظر» در میان همین افراد تعیین‌شده این است: چه کسی می‌تواند با «عقلانیت» متناسبِ با جهان کنونی، بر مسأله حیاتی «تحریم‌ها» فایق آمده، مناسبات ما را با جامعه جهانی بهبود بخشیده، فشار جهانی را بر جامعه ما بکاهد.
۸. اوضاع در منطقه خاورمیانه، به‌خصوص در سوریه، یعنی در یکی از مهم‌ترین نقاط استراتژیک در خط کمربندی دفاعی ایران، بسیار بحرانی است. با ورود حزب‌الله لبنان به صحنه درگیری‌های سوریه اوضاع وخیم‌تر شده است. در یک چنین شرایط بحرانی، شلیک یک ترقه، از طرف کشورهای درگیر با ایران به این کشور یا به نحو متقابل، شرایط زیستی ما را بسیار وخیم خواهد کرد. خروج از این شرایط به «عقلانیت» و فداکاری نیازمند است.
۹. من رأی می‌دهم، اما «نه فقط برای پیگیری آرمان‌ها»، بلکه به منظور «ممانعت از بدتر شدن اوضاع». این نیز بخشی از رسالت‌ها و مسئولیت‌های ماست.
۱۰. رفتار بخش اعظم جریان روشنفکران ایرانی، به تبع تاریخ خود و نیز صاحبان رأی‌های خاموش به دلیل تبعیت از این جریان و به دلیل حرکت در حاشیه تعارض دولت- ‌ملت، احساسی، هیجانی و بنابراین آنارشیستی است. گویی «هرچه وضع بدتر، بهتر». در این تلقی، «وضع بدتر» می‌تواند به نحو بیشتری افشاکننده نامشروعیت پوزیسیون و نشانه‌ای از حقانیت اپوزیسیون باشد. روشنفکران و صاحبان رأی‌های خاموش باید بر این روحیه احساسی، هیجانی و آنارشیستی غلبه کنند.
۱۱. جامعه ما با «فرصتی تاریخی» روبه‌روست: منابع قدرت متکثر شده است. ما صرفا در این دوره تاریخی است که می‌توانیم بدون پرداخت هزینه‌های سنگین در ساختار قدرت سیاسی از مونیسم فاصله گرفته، نوعی پلورالیسم را تحقق بخشیم. همه روشنفکران و نخبگان باید با هوشیاری تمام از این فرصت تاریخی برای اثبات خویش به منزله یک «جریان مرجع» استفاده کنند. بی‌توجهی «نخبگان سیاسی» و «گروه‌های مرجع» به این فرصت تاریخی نه فقط نشان‌گر ضعف، ناتوانی و بی‌تدبیری بلکه حتی ناپختگی کامل سیاسی و بالاتر از آن نوعی جنایت است.
۱۲. این‌که رأی ما به معنای تایید ساختار قدرت سیاسی کنونی است و از جانب قدرت سیاسی به منزله تایید خویش مصادره خواهد شد، امری نیست که به تمامی امکان‌پذیر باشد. همچنین، حتی اگر صددرصد واجدین شرایط نیز در انتخابات شرکت کنند، تاثیری در مشروعیت قدرت سیاسی ایران از نظر ناظران خارجی ندارد. به هر تقدیر، حتی اگر آرای مخالفان و رأی‌های خاموش نیز توسط قدرت سیاسی ایران مصادره شود، در قیاس با فجایعی که در صورت عدم حاکمیت «عقلانیت» بر این کشور برای مردم این سرزمین در پی خواهد داشت، امر حائز اهمیتی نیست.
رأی‌های خاموش به صدا درآیید!
دسته: بیژن عبدالکریمی
منتشر شده در 19 خرداد 1392
بیژن عبدالکریمی: در سراسر کشور و حتی در فراسوی مرزها، این پرسش طنین‌افکن است: «این روزها وظیفه ما در قبال سرنوشت کشور و شاید هم نه سرنوشت کشور، بلکه صرفا سرنوشت خویش و خانواده خویش، در شرایط و وضعیت بحرانی و بسیار غامض و پیچیده کنونی چیست؟» پاسخ‌های از پیش تعیین شده، آن گونه که قدرتمندان کشور و نیروها و رسانه‌های وابسته به آن‌ها، رقم می‌زنند، کاملا مشخص است. هر یک از نامزدهای ریاست‌جمهوری که نمایندگی بخشی از جریانات سیاسی کشور را بر عهده دارند،‌درصدی پایین و نه رأی قاطبه ملت را به خود اختصاص خواهند داد.اما جریانی که در شرایط کنونی عمده‌ترین و سرنوشت‌سازترین بخش آرا را داراست، رأی‌های خاموشی است که به نشانه اعتراض به وضعیت کنونی، سکوت و خاموشی را برگزیده‌اند. مخاطب این نوشته روشنفکران و نیز رأی‌های خاموشی است که مروج نظریه سکوت در انتخابات هستند. هدف این نوشته بازداشتن آنان از مرتکب شدن به بزرگ‌ترین اشتباه سیاسی و تاریخیشان است.
دلایل این گروه برای دعوت به انفعال توده‌های وسیع مردم و خاموش ماندنشان چنین است:
۱. با رد گسترده صلاحیت‌ها، ساختار انتخابات، به‌هیچ‌وجه دیگر دموکراتیک، آزادانه و عادلانه نیست.
۲. ساختار انتخابات دوری است.
۳. ما خشمگینان و معترضان به وضعیت کنونی به‌هیچ‌وجه دارای نهادهای مناسب به منظور امکان نظارت بر آرایمان و مطالبه حقوق‌مان نیستیم. ناظران بر صحت انتخابات همان دستگاه اجراکننده‌ای است که از اساس ما با آن مسئله داریم.
۴. هر رأی ما به معنای تایید ساختار قدرت سیاسی کنونی بوده، از جانب این ساختار به منزله تایید خویش مصادره خواهد شد.
استدلال‌ها گاه در «فضایی غیرواقعی» و با «عقلی انتزاعی» صورت می‌گیرند. قبل از هرگونه استدلالی، ابتدا باید بدانیم در چه شرایط اجتماعی و تاریخی بسر می‌بریم. رأی دادن یا رأی ندادن، هیچ یک مهم نیست، مگر آن‌که بدانیم براساس چه تحلیلی از اوضاع و شرایط و با چه معیارهایی می‌خواهیم رأی داده، یا خاموش بمانیم.
در مقابل ادلّه مذکور، تحلیل خویش از اوضاع، بررسی یکایک آن استدلال‌ها و دلایل مخالفت خود را با ادلّه صاحبان رأی‌های خاموش، به نحو توأمان چنین صورت‌بندی می‌کنم:
۱. تصور نمی‌کنم هیچ فرد فهیمی در کشور به نتیجه این انتخابات برای ظهور تغییر بنیادینی در اوضاع بحرانی کشور خیلی دل‌بسته باشد. حتی به گمانم خود نامزدها نیز به وعده‌های غیرقابل تحقق‌شان امیدی ندارند. صرفا عطش جلب آرا، آنان را به چنین وعده و وعید دادن‌هایی سوق داده است.
۲. هیچ‌یک از نامزدها نمایان‌گر کامل پتانسیل‌های ملی ما نیستند. سیستم ما، مثل بسیاری از سیستم‌های جهان، به استثنا کمتر مجال رشد می‌دهد. این سیستم، به خاطر ساختار دوری و آن، تنها به آنانی که با قاعده و سیستم سازگارند اجازه حضور در صحنه را می‌دهد. آنانی که تابعی از سیستم هستند، از روحیه‌ای محافظه‌کارانه برخوردارند. بسیاری از آنان حافظ وضعیت موجودند. آن‌ها با این جمله علی بن ابی طالب که «برای من حکومت بر شما از عطسه بز بی‌ارزش‌تر است» بسیار، بس بسیار، فاصله دارند. هیچ‌یک از نامزدها از واقعیات بسیار وحشتناک و خطرناک جامعه و از بحران طبقات محروم و از خطر محو و نابودی طبقه متوسط در ایران سخن نگفتند. آنان به نحوی از واقعیت‌ها سخن گفتند که گویی جامعه ما صرفا با پاره‌ای از مسائل ساده و قابل حل دست به گریبان است که فقط نیز با دستان با کفایت آنان قابل حل است! .....
سردار؛ دوست من...
یکی بود اون یکی هم بود، غیر از خدای مهربون چند تا میمون بودند توو جنگل که خیلی خیلی زبون بسته ها سردشون بود! یه دونه کرم شبتاب پیدا کردند، کمی هیزم روز گذاشتند و شروع کردند به فوت کردن اون کرم زبون بسته تا مگر آتیش به هیزم بیفته و گرم بشن. یه دونه طوطی سر سرخ ِ زبون قرمز داشت از اون ورا سوت زنان پرواز می کرد که این کار میمونها رو دید و اومد نشست رو شاخه و داد زد:
«آهای برادر... اخوی... هاااای مای فرند! اونطوری که آتیش روشن نمیشه!»
هیشکی محلش نذاشت؛ میمونای زبون بسته هنوز داشتند فوت می کردند و یکی شون داشت آب چشمش رو با کف دست می گرفت گویی دود! اذیتش می کرد!
طوطی قصه ی ما کمی اومد پائین تر و باز داد زد: «آهای یارو... با توام... ببین منو...»
نخیر! کسی به حرف آقا طوطی سر سبز ِ زبون سرخ ما گوش نمیده.
طوطی با خودش گفت: " لابد نمیشنون!"
اومد پائین تر و تکرار کرد، کسی محلش نذاشت.
کاسه ی صبرش لبریز شد؛ پر کشید و کنار میمونا نشست، با پر ِ شستش کوفت توو پهلوی آقا میمونه و گفت: «میمون ِ الاغ میگم این کرم آتیش نیست، اینطوری آتیش روشن نمی‍‍‍‍‍ــ...»
آخِی... میمونه طوطی ما رو گرفت توو مشتش و سرش رو کند! بعدشم دوباره مشغول فوت کردن شد اون یکی هم هنوز از چشم و دماغش آب روون بود!
قصه ی پر غصه ی ما به سر رسید
کلاغه به خونه ی مهرش نرسید
پایین رفتیم دوغ بود
قصه ی ما دوروغ بود
بالا رفتیم ماست... ای بابا بازم ماست! چقدر هوس ماست کردم؛ خدا کنه هر کی رئیس جمهور میشه امکان خرید این کالای اساسی رو مهیا کنه!
سبز باشی و پاینده سردار...
sagaro نوشت:
جنابان تنکمانی . هنوز هم میگویم سیاست شغل کثیفی است ولی علم و هنری شایسته است !!!! برداشت اشتباه خود را به من نسبت ندهید
شب خوش رفقا

داداش من که گفتم خوشحالم میخوام این شغل کثیف انتخاب بکنم ...
شبت خوش داداشم ...:-)
جنابان صداقت و تن کمانی . هنوز هم میگویم سیاست شغل کثیفی است ولی علم و هنری شایسته است !!!! برداشت اشتباه خود را به من نسبت ندهید :-)
مقایسه نیز بین فرهنگ عمومی ایران و آسیای جنوب شرقی بود وگرنه اخلاق اقتصادی و سیاسی سیاست پیشه گان فارغ است از جغرافیا !!!
مصداقی پاسخ گفتن مشاجره پدید می آورد .
مصدق خدمت گزاری بود چیره دست در بکارگیری فن سیاست .
شب خوش رفقا :-)
persianking نوشت:
نقل قول:رای میدهم با علم به اینکه ممکن است رایم دزدیده شود! رای می دهم چون تو دوست من راه دیگری به من نشان ندادی و حتی از امید با من سخن نگفتی و حرف هایت همه از یاس و نمی شود و نمی توانیم بود! رای 88 من در بن بستی زندانی است و به من گقته بود که "از شعله امید در سینه‌های خود محافظت کنید. زیرا "امیــــد"، بذر هویت ماست.
با این حرف ها وجدان خودتان را آسوده نکنید. رای شما یعنی پذیرش همه اتفاقات چهار سال اخیر و پا نهادن بر خون نداها و سهراب ها. رای شما یعنی پشت کردن به همان کسانی که در سال 88 به خاطر پاسداشت شعار "رای من کو" امثال شما ایستادند و امروز در زندان اند. رای شما فقط یک معنی دارد. اینکه حتی برای خودتان هم ارزشی قائل نیستید چه رسد به مملکت تان.

من درد در رگانم
حسرت در استخوانم
چیزی شبیه آتش در جانم...
رای میدهم با علم به اینکه ممکن است رایم دزدیده شود! رای می دهم چون تو دوست من راه دیگری به من نشان ندادی و حتی از امید با من سخن نگفتی و حرف هایت همه از یاس و نمی شود و نمی توانیم بود! رای 88 من در بن بستی زندانی است و به من گقته بود که "از شعله امید در سینه‌های خود محافظت کنید. زیرا "امیــــد"، بذر هویت ماست.

با این حرف ها وجدان خودتان را آسوده نکنید. رای شما یعنی پذیرش همه اتفاقات چهار سال اخیر و پا نهادن بر خون نداها و سهراب ها. رای شما یعنی پشت کردن به همان کسانی که در سال 88 به خاطر پاسداشت شعار "رای من کو" امثال شما ایستادند و امروز در زندان اند. رای شما فقط یک معنی دارد. اینکه حتی برای خودتان هم ارزشی قائل نیستید چه رسد به مملکت تان.
عبور از خاتمی
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک