عبور از خاتمی
درباره:
سید محمد خاتمی
امتیاز دهید
نویسنده: جمعی از نویسندگان
این کتاب شامل مقالاتی است از بزرگان جریان اصلاح طلبی در ایران:
سعید حجاریان
حسین بشیریه
علیرضا علوی تبار
محسن آرمین
علیرضا جلایی پور
هاشم آقاجری
محمد رضا تاجیک.
این کتاب شامل مقالاتی است از بزرگان جریان اصلاح طلبی در ایران:
سعید حجاریان
حسین بشیریه
علیرضا علوی تبار
محسن آرمین
علیرضا جلایی پور
هاشم آقاجری
محمد رضا تاجیک.
آپلود شده توسط:
poorfar
1392/01/15
دیدگاههای کتاب الکترونیکی عبور از خاتمی
الانم که داریم عواقب همون تعصبات رو پس میدیم صیغه بازی بیشتر مال همنسلهای منه ....هم نسلهایی که حتی حق نداشتند دست همسرو یا نامزدشون رو تو خیابون بگیرند و باید با چند قدم جلوتر از همدیگه راه میرفتند...اینا قصه نیستااااا ........اینا فضای ایران در سال های 67 تا 74 است ....یادم نیست در چه تاریخی خاتمی به ریاست جمهوری رسید ولی آزاد شدیم ....شما اگه نتونید فضای اون زمان رو درک بکنید حق دارید ؛ ولی برید از پدر و مادراتون که هم نسل من هستند بپرسید فضای اون روز ایران چه جوری بود ؟؟؟
برای من به عنوان یک فرد عادی و معمولی مهم این است که تو خیابونهای شهرم با خیال راحت و بدون ترس از هیچ مردی راه برم ....بتونم دختر 11 ساله ام رو تنها بفرستم تا سرکوچه بدون اینکه کسی از پشت سر صداش بزنه خوشگله تنها کجا میری ؟؟؟
در جنبش سبز هم موافق با موسوی نبودم به دلیل اینکه دوره ریاست جمهوری ایشان رو هم تجربه کرده بودیم ....جنگ بود درست ؛ ولی همه چیز کوپنی ...همه جاصف ....همه جا پر از بسیجی ...همه برنامه ها جنگ و شهادت....پدر و مادرا رو به جون نسل جوون انداخته بودند..خیلی فضای سیاسی و اجتماعی بدی داشتیم...بازم میگم من از دید یک زن و به عنوان یک فرد و یک شخص که یکسری آزادیهای فردی نیاز داره دارم مینویسم....
حالا خود دانید که کی بیاد بهتره کی بره بهتره ولی چیزی که در خاطر من مانده است و میماند روزهای پرپر شده جوونی من و هم نسلای من است که در بازیهای سیاسی گم شد...
من خوشبختانه نه سلطنت طلب هستم و نه چپگرا .نه مذهبی هستم و نه راست گرا.....
ولی یه عادتی دارم که خاطره تاریخی کشورم رو هرگز فراموش نمیکنم و تصمیم دارم که کمی از این خاطراتم رو باشما دوستان در میون بذارم....
دوران ریاست جمهوری رفسنجانی رو هرگز نه من و نه همسنهای من نمیتونیم فراموش کنیم ...هر روز از دبیرستان که تعطیل می شدیم منظره ای که چشممون عادت داشت ببینه پاترولهای بسیج همراه با مینی بوسهای خواهرانی بود که با اسلحه منتظر دخترانی بودند که چند تار موشون بیرون باشه یا احیانا" کفش بدون جوراب پاشون باشه و از این جور چیزا...فکر میکنید خیلی خوشایند بود که همیشه هر جا مینی بوسهای شامل خواهران و برادران با نگاههای سخت و خشن و بیگانه با داد و بیداد دختری رو سوار میکردند و پسری رو با پشت اسلحه میزدند ؛گاهی فکر میکردی ایران با عراق درگیر جنگ نیست ایران در داخل جنگ داره با مردمش با نسل جوونش !!!!انقدر ما رو می ترسوندند که جرات نداشتیم به چیزی غیر از تار موهامون و بلند و کوتاهی شلوارامون فکر کنیم....بماند که در تمام میادین ها بسیجیا با اسلحه ماشینها رو کنار میزدند و کل ماشین رو می گشتند و دنبال مشروب و سی دی و نوار بودند تا به یه چیزی گیر بدن و تو هم تحریک بشی و یه چیزی بگی و اونا تا جائیکه میخوردی بزننت و بعد هم به پاسگاه ببرنت اونجا هم چند روزی آب خنک بخوری ....چند بار برادر 18 ساله من رو با چند تا از دوستانش گرفته بودند و شلاق زده بودند فقط به خاطر کنجکاوی و جوونیشون که رفته بودن سراغ دختر بازی و مشروب !!!!!
درود دوستان گرامی ؛
من خوشبختانه نه سلطنت طلب هستم و نه چپگرا .نه مذهبی هستم و نه راست گرا.....
ولی یه عادتی دارم که خاطره تاریخی کشورم رو هرگز فراموش نمیکنم و تصمیم دارم که کمی از این خاطراتم رو باشما دوستان در میون بذارم....
دوران ریاست جمهوری رفسنجانی رو هرگز نه من و نه همسنهای من نمیتونیم فراموش کنیم ...هر روز از دبیرستان که تعطیل می شدیم منظره ای که چشممون عادت داشت ببینه پاترولهای بسیج همراه با مینی بوسهای خواهرانی بود که با اسلحه منتظر دخترانی بودند که چند تار موشون بیرون باشه یا احیانا" کفش بدون جوراب پاشون باشه و از این جور چیزا...فکر میکنید خیلی خوشایند بود که همیشه هر جا مینی بوسهای شامل خواهران و برادران با نگاههای سخت و خشن و بیگانه با داد و بیداد دختری رو سوار میکردند و پسری رو با پشت اسلحه میزدند ؛گاهی فکر میکردی ایران با عراق درگیر جنگ نیست ایران در داخل جنگ داره با مردمش با نسل جوونش !!!!انقدر ما رو می ترسوندند که جرات نداشتیم به چیزی غیر از تار موهامون و بلند و کوتاهی شلوارامون فکر کنیم....بماند که در تمام میادین ها بسیجیا با اسلحه ماشینها رو کنار میزدند و کل ماشین رو می گشتند و دنبال مشروب و سی دی و نوار بودند تا به یه چیزی گیر بدن و تو هم تحریک بشی و یه چیزی بگی و اونا تا جائیکه میخوردی بزننت و بعد هم به پاسگاه ببرنت اونجا هم چند روزی آب خنک بخوری ....چند بار برادر 18 ساله من رو با چند تا از دوستانش گرفته بودند و شلاق زده بودند فقط به خاطر کنجکاوی و جوونیشون که رفته بودن سراغ دختر بازی و مشروب !!!!!
آمدن خاتمی برای ما که حق نداشتیم به عشق خودمون لباس بپوشیم و حق نداشتیم تو هوایی بدون گشت ارشاد نفس بکشیم بیشتر شبیه یه معجزه بود .....
وقتی خاتمی اومد خیابونا از بسیجیان عصبی و بیگانه خالی شد کم کم باورمون شد که به عنوان یک شخص و یک فرد آزادیم تا مانتوهای رنگی بپوشیم و کفشهای بدون جوراب!!!!
نمیتونید جوونی ما رو تصور کنید که به اجبار اونا نفس میکشیدیم و حق حرف زدن نداشتیم ...من ولی یادم نمیره چون انقدر دوستام جلوی چشمام کتک خوردند انقدر تو پاسگاه سوسک مرده تو کیسه فریزر ریختند و به زور گفتند دستاشون رو به خاطر لاک و ناخن بلند تو اون کیسه های لعنتی بکنند ....انقدر گیساشون رو قیچی کردند گیس یه جوون 17 ساله یا 20 ساله چه فرقی میکنه چند ساله باشی وقتی اصلا" جوونی نکرده باشی .....
ادامه دارد....
همونطور که قبلا هم بیان شد ناظرین آزادی توانایی بالقوه ای دارند در اینکه در کسری از ثانیه ده ها نظر و عقیده را حذف بفرمایند. من باب این سرعت عمل تبریک.
من دیشب پاسخ شما وجناب کیلر رو دادم اما خب حذف شد.
دوست عزیز شرمندگی واقعی بر پیشانی و تارک نام کوچک کسانی نوشته خواهد شد که در به منجلاب کشاندن ملت و مملکت بیشترین سهم را دارا بودند و انگشتان اشاره ی بیشتری رو جوهری کردند !! اصولا کار بیهوده ای که اگر انجامش دهی و بعد در شمردن رای ات اهمال شود جوگیر میشی و میگی : « من دیگر رای نمیدهم » و اگر همان فرد مورد نظرت روی کار بیاید بعد از چندی متوجه میشی که : « همه اشون سر و ته یه کرباسن » !!!!!
اینها همون چیزاییه که ما در طول این همه سالیان از شما و امثال شما بسیار دیدیم و شنیدیم. شماها به خوبی ثابت کردید که ملت ما یک ملت جوگیر و بسیار احساسی هستند که وقتی به تنگنا می رسند حرف از سرنوشت مملکتی پیش می آورند که تا چند روز پیش میخواستند از همین جهنم فرار کنند !!!! ولی وقتی اوضاع بر وفق مراد است یهو نمیدانم چه میشود که همه باهم عرق ملیشان !!!!!! می زند بالا و میخواهند در سرنوشت ملیونها انسانی که در باتلاق و لجن دست و پا می زنند سهیم باشند!!!!!
شما معمولا قبل از هر انتخاباتی خوب بلدید بالای منبر بروید و حرف از نهادینه شدن دموکراسی در مملکت تا گلو در جرم فرورفته ی ما بزنید. ولی وقتی رای هایتان را نادیده می گیرند دم از استیداد و دیکتاتوری می زنید. پیشنهاد من به شما اینه که اول تکلیفتان را با خودتان روشن کنید و بعد حرف در مورد سرنوشت مملکتی که هیچ از گذشته اش نمیدانید بزنید.
ضمنا شرمنده ی واقعی کسی است که امروز میخواهد پشت کسانی زنده باد میهن بگوید که تا دیروز راهزن و پدر خوانده و دزد سر گردنه می نامید !!!
به ا.ن. (شایدم م.) رای بدهید چون مدرن کردن اقتصاد را ادامه دادند علامتش نیز تورم و رانت خواری و غیره
تازه ملی گرا هم هستن!
همه می دانیم از قبل از تشکیل این نظام تا به امروز هاشمی یکی از ارکان اصلی و قوی بوده و هر جنایت و دزدی که انجام شده یک پایش این جناب بوده اند.
خوب یادم میاد که حداقل برای قشر کارمند در زمان ایشون زندگی مثل گداخانه شاه عباس بود...حقوق های پایین،فقر فرهنگی،جنایت هایی که بعضی دوستان ذکر کردند،خفقان،خفقان،خفقان...اما سیاست بازی جدیدی شروع کرد...سوپاپ اطمینانی برای نظام...سید محمد خاتمی...!
بعدش چی شد؟ خب...کمی از خفقان ها کم شد..حقوق ها بالاتر رفت..سطح زندگی و فرهنگ مردم بالاتر رفت...آزادی های شخصی تا حدودی بیشتر شد.
و بعد...باز هم شروع شد....احمدی نژاد...فقر،کاهش سطح فرهنگی و مادی مردم،افزایش جرم و جنایت،دزدی ها و اختلاس های کلان و باز هم خفقان و خفقان و خفقان...
اینا یعنی چی؟
حالا چی شده؟
دوباره سوپاپ اطمینان؟
هاشمی؟
آخه کی می خواهید بفهمید اینا همه یه بازیه...بازی قدرت،بازی سیاست،بازی برای بقا
ما عروسک های دست فراماسونری هستیم.همه بازیچه ایم.هر چه بخواد بشه ،میشه!ما تصمیم نمی گیریم!فقط اونا تصمیم می گیرن!مثل دفعه پیش!
شاید فراموش کنم...اما هر کی و هر چیو فراموش کنم...
نداو سهراب رو فراموش نمی کنم..
شما باشعور، ما بیشعور!
اما اگر کسی واقعا شعور داشته باشد، هرگز اجازه نخواهد داد دیگران برایش تعیین تکلیف کنند. انتخاباتی که استصوابی است و چهار نفر مثل جنتی و غلامحسین الهام و عباسعلی کدخدایی در شورای نگهبان می نشینند و مثل بچه صغیر برایش تعیین می کنند که به چه کسی حق دارد رأی بدهد و به چه کسی حق ندارد، و باز بین همان هایی هم که حق دارد رأی بدهد اگر آن کسی را آنان نخواستند برگزید بزنند در دهانش و آن کسی که خودشان می خواهند بر کرسی ریاست جمهوری بنشانند، انتخابات نیست، یک چیز دیگر است! مشارکت در آن هم نشانه فهم و شعور نیست.
2- جالب است! هر دفعه برای شرکت در بازی نظام یک توجیهی دارید. نگفتید! سی سال رأی دادید چه شد؟ همین دوره پیش که رأی دادید چه شد؟ رهبرانتان هنوز در حصر هستند. چه سودی عایدتان شد که دوباره تن به این بازی دهید. آن هم با مهره سوخته ای به نام ه.ر!!!!
آدم عاقل از یک سوراخ دو بار گزیده نمی شود. شما که داد می زدید "رأی من کو؟" و بابت همین داد و فریادها کشته و زندانی و... دادید و هزینه های بسیاری متحمل شدید، حالا رأی تان پیدا شده که دوباره برای شرکت در انتخابات سر از پا نمی شناسید؟
3- نقل قول: "نظام سعی می کند بی طرف باشد"
فرض کنید بی طرف نماند. اگر الان هم گزینه مشخصی نداشته باشد (که دارد) تا زمان انتخابات به اجماع می رسد. اگر باز تقلب شد، چه خواهید کرد؟ دوباره جوان های ملت را به کشتن بدهید؟ این بار برای مطامع آقای ه.ر؟؟؟
4- نقل قول: "آزاد شدن اقتصاد اتفاقا در زنمان هاشمی اتفاق افتاد هر کس که دو واحد اقتصاد خونده باشه می فهمه ! اما دقیقا همینطوری باید بشود یعنی با تورم افزایش یابد و طبقه سرمایه دار و متوسط تشکیل شود رانتها افزایش می یابد و دموکراسی تشکیل می شود چپگرا ها اصلاح طلب می شوند و دولت اصلاحات سر کار می آید"
خب ما متأسفانه رشته مان اقتصاد نبود. دو واحد که هیچ، نیم واحد اقتصاد هم نخوانده ایم! اما شما آقای اقتصاددان! بر اساس تفکرات کدام بزرگان علم اقتصاد به این نتیجه رسیدید که افزایش تورم و رانت و فساد اقتصادی می تواند باعث تشکیل دموکراسی شود؟ با ذکر منبع بفرمایید ما بی سوادها هم یاد بگیریم.
5- کجای حرفم دقیقا تهمت به نظام بود؟ کشته شدن سعیدی سیرجانی و دکتر بختیار و ...؟ یا وقایع کوی دانشگاه؟ امان از این پاچه خواری ها!!!
بعد کسی که الان جز دزدترین دزد ها نامیده شده و قتل های زنجیره ای و .... کتابای نوری زاده خوانده شود هر روز روزی چهار ساعت با آب....
حالا ناجی ملت ببشید مگه کوسه میتونه ناجی ماهی باشه بیپ بیپپپپپپپپپپپپ:D
هیچی گذاشتم تا کمتر از نیم ثانیه حذف میشه :D
حرفی نیست دلم تنگیده بود برای کامنت گذاشتن و ناظر آزاری :D:D:D
حداقلش این بود که به استبداد مشروعیت نبخشیدیم. شما که 30 سال رأی دادید چه شد؟