رسته‌ها
عبور از خاتمی
امتیاز دهید
5 / 3.6
با 110 رای
امتیاز دهید
5 / 3.6
با 110 رای
نویسنده: جمعی از نویسندگان

این کتاب شامل مقالاتی است از بزرگان جریان اصلاح طلبی در ایران:
سعید حجاریان
حسین بشیریه
علیرضا علوی تبار
محسن آرمین
علیرضا جلایی پور
هاشم آقاجری
محمد رضا تاجیک.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
148
آپلود شده توسط:
poorfar
poorfar
1392/01/15

کتاب‌های مرتبط

عشق رئیس جمهور
عشق رئیس جمهور
4 امتیاز
از 30 رای
روز قتل رئیس جمهور
روز قتل رئیس جمهور
4.6 امتیاز
از 34 رای
طلای سیاه یا بلای ایران
طلای سیاه یا بلای ایران
4.3 امتیاز
از 36 رای
Warfare in the Nineteenth Century
Warfare in the Nineteenth Century
5 امتیاز
از 1 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی عبور از خاتمی

تعداد دیدگاه‌ها:
1557
به قـــولِ مارتین لوتر کینگ،
گرفتن آزادی از مردمی که نمیخواهند برده بمانند,سخت است اما دادن آزادی به مردمی که میخواهند برده بمانند سخت تر است ...!
[quote='hesam7']به قـــولِ مارک تواینآنجا که آزادی نیست،اگر رای دادن چیزی را تغییر می داد،اجازه نمی دادند که رای بدهید ![/quote]
و به قول نیچه :
مردم آزادی رو تنها زمانی طلب می کنند که هیچ قدرتی ندارند.
به قـــولِ مارک تواین
آنجا که آزادی نیست،
اگر رای دادن چیزی را تغییر می داد،
اجازه نمی دادند که رای بدهید !
یک بابایی حرف خوبی میزد که مهم نتیجه ی انتخابات نیست مهم فرایند انتخابات است
همین حضور مردم ، اینکه مردم یاد بگیرند خواسته های خود را مطرح کنند
وگرنه با تحریم های الکی و ماندن در خانه هیچ اتفاقی نمی افتد
[quote='محمد بیگ']نقل قول از Chair:زنده باد کوهنوردان تازه نفس..... این دوستمان میلاد که به غروب بتان هم علاقه دارن د از طرفداران آقای تازه نفس است ! یعنی 8 سال کم بود !8 سال دیگه هم می خواهید؟؟؟؟[/quote]
من فکر میکردم غروب بتان فقط یه خاره. نه. مثل اینکه شده یه کاکتوس پولادین.
جای تاسف داره که این همه حنجرمو پاره کردم و این همه رعایت فیلترینگ سایت رو کردم این همه نظراتم از دیشب تا حالا حذف شد حالا آقای کوهنورد برگشته داره چطور منو قضاوت میکنه.
شما مختاری منو محکوم به هشت سال سروری کنی ولی من تو رو نه محکوم بلکه حکم به جزایت می دهم. چون سی و اندی سال سروری کردی....
ما که شام نون پنیر داریم باشد تا شما کوسه خوران و کوسه نشینان و کوسه لیسان بسی خار در گلویتان فرو رود.....
ضمنا برادر اگر منظور منو از کوهنورد متوجه نشدی میتوانم آدرس دهم تا برایت کروکیش رو ترسیم کنن....
با این وضعیت عجیب و غریبی که پیش اومده، چیزی به اون روزی که این کوسه سبز آواتارم بیاد و همه مونو لت و پار (تر) کنه نمونده دوستان...
خیلی زیباست که راه رسیدن به دموکراسی ما از عالیجناب سرخپوش میگذره...موفق باشید...
[quote='محمد بیگ']هیچ وقت دوست ندارم با کسی که 1 روز است عضو است حرف بزنم! حرفهایی عاری از هر گونه منطق سیاسی و فقط در راستای زنده باد ناهار!! من که شما را خوب می شناسم![/quote]
زنده باد کوهنوردان تازه نفس.....
زنده باد.....
کوسه پلو را با نوشابه سرو بفرمایید تا از حلقومتون پایین بره برادر.
هیپ هیپ ، هوراااااااااااااااااا
خوب نمی خواهم بذر ناامیدی بپاشم . تفعلی با اشعار شاعران کردم این امد
این شکسته چنگ بی قانون
رام چنگ چنگی شوریه رنگ پیر
گاه گویی خواب می بیند
خویش را در بارگاه پر فروغ مهر
طرفه چشم نداز شاد و شاهد زرتشت
یا پریزادی چمان سرمست
در چمنزاران پاک و روشن مهتاب می بیند
روشنیهای دروغینی
کاروان شعله های مرده در مرداب
بر جبین قدسی محراب می بیند
یاد ایام شکوه و فخر و عصمت را
می سراید شاد
قصه ی غمگین غربت را
هان ، کجاست
پایتخت این کج آیین قرن دیوانه ؟
با شبان روشنش چون روز
روزهای تنگ و تارش ، چون شب اندر قعر افسانه
با قلاع سهمگین سخت و ستوارش
با لئیمانه تبسم کردن دروازه هایش ،‌سرد و بیگانه
هان ، کجاست ؟
پایتخت این دژآیین قرن پر آشوب
قرن شکلک چهر
بر گذشته از مدارماه
لیک بس دور از قرار مهر
قرن خون آشام
قرن وحشتناک تر پیغام
کاندران با فضله ی موهوم مرغ دور پروازی
چار رکن هفت اقلیم خدا را در زمانی بر می آشوبند
هر چه هستی ، هر چه پستی ، هر چه بالایی
سخت می کوبند
پاک می روبند
هان ، کجاست ؟
پایتخت این بی آزرم و بی آیین قرن
کاندران بی گونه ای مهلت
هر شکوفه ی تازه رو بازیچه ی باد است
همچنان که حرمت پیران میوه ی خویش بخشیده
عرصه ی انکار و وهن و غدر و بیداد است
پایتخت اینچنین قرنی
بر کدامین بی نشان قله ست
در کدامین سو ؟
دیده بانان را بگو تا خواب نفریبد
بر چکاد پاسگاه خویش ،‌دل بیدار و سر هشیار
هیچشان جادویی اختر
هیچشان افسون شهر نقره ی مهتاب نفریبد
بر به کشنیهای خشم بادبان از خون
ماه ، برای فتح سوی پایتخت قرن می آییم
تا که هیچستان نه توی فراخ این غبار آلود بی غم را
با چکاچاک مهیب تیغهامان ، تیز
غرش زهره دران کوسهامان ، سهم
پرش خارا شکاف تیرهامان ،‌تند
نیک بگشاییم
شیشه های عمر دیوان را
ز طلسم قلعه ی پنهان ، ز چنگ پاسداران فسونگرشان
خلد برباییم
بر زمین کوبیم
ور زمین گهواره ی فرسوده ی آفاق
دست نرم سبزه هایش را به پیش آرد
تا که سنگ از ما نهان دارد
چهره اش را ژرف بخشاییم
ما
فاتحان قلعه های فخ تاریخیم
شاهدان شهرهای شوکت هر قرن
ما
یادگار عصمت غمگین اعصاریم
ما
راویان قصه های شاد و شیرینیم
قصه های آسمان پاک
نور جاری ، آب
سرد تاری ،‌خاک
قصه های خوشترین پیغام
از زلال جویبار روشن ایام
قصه های بیشه ی انبوه ، پشتش کوه ، پایش نهر
قصه های دست گرم دوست در شبهای سرد شهر
ما
کاروان ساغر و چنگیم
لولیان چنگمان افسانه گوی زندگیمان ،‌ زندگیمان شعر و افسانه
ساقیان مست مستانه
هان ، کجاست
پایتخت قرن ؟
ما برای فتح می آییم
تا که هیچستانش بگشاییم
این شکسته چنگ دلتنگ محال اندیش
نغمه پرداز حریم خلوت پندار
جاودان پوشیده از اسرار
چه حکایتها که دارد روز و شب با خویش
ای پریشانگوی مسکین ! پرده دیگر کن
پوردستان جان ز چاه نابرادر نخواهد برد
مرد ، مرد ، او مرد
داستان پور فرخزاد را سر کن
آن که گویی ناله اش از قعر چاهی ژرف می آید
نالد و موید
موید و گوید
آه ، دیگر ما
فاتحان گوژپشت و پیر را مانیم
بر به کشتیهای موج بادبان را از کف
دل به یاد بره های فرهی ، در دشت ایام تهی ، بسته
تیغهامان زنگخورده و کهنه و خسته
کوسهامان جاودان خاموش
تیرهامان بال بشکسته
ما
فاتحان شهرهای رفته بر بادیم
با صدایی ناتوانتر زانکه بیرون آید از سینه
راویان قصه های رفته از یادیم
کس به چیزی یا پشیزی برنگیرد سکه هامان را
گویی از شاهی ست بیگانه
یا ز میری دودمانش منقرض گشته
گاهگه بیدار می خواهیم شد زین خواب جادویی
همچو خواب همگنان غاز
چشم می مالیم و می گوییم : آنک ، طرفه قصر زرنگار
صبح شیرینکار
لیک بی مرگ است دقیانوس
وای ، وای ، افسوس
شعر ازمهدی اخوان ثالث « م.امید» است
[quote='محمد بیگ']این روزها خیلی ها خاطراتشان یادشان می افتد .هیچ وقت نشد ملت ایران کاری را درست انجام دهد ! چه 88 چه الان چه در آینده !ماندلا در برابر رژیم آپارتاید گفت :فراموش نمیکنم ولی می بخشم !الان همه یاد دوران ریاست جمهوری هاشمی افتادند !اما آیا از خودتان نپرسیدید چرا هاشمی در نماز جمعه آن چنان صحبت کرد ؟ چرا وقتی میتوانست در داخل حاکمیت نفوذش را زیادتر کند و کمتر از کیهان و تندروها فحش بشنود اما از سبزها دفاع کرد؟آیا به همین زودی یادتان رفته که در 88 هاشمی و خاتمی و موسوی با هم بودند؟آیا هرگز پرسیده اید چرا هاشمی را از ریاست مجلس خبرگان کشیدند پایین! چرا بهش می گن فتنه گر؟آیا برای نجات کشور راه بهتری سراغ دارید؟آیا رای ندادن و خالی کردن عرضه برای حیف کار درستی است ! آیا اگر رای دهید باز حکومت میتواند رای شما را عوض کند؟آیا فکر میکنید تقلب کردن بدون هزینه است؟مشکل اپوزیسیون خارج نشین این است که اصلا از ایران خبر ندارد![/quote]
اول انقلاب که بهش می گفتین امیر کبیر حالا چی شد که یهو ماندلا هم شد؟
لابد اگر بیست سال دیگه عمر کنه یهو در قامت کوروش کبیر ظهور میکنه و این داستان سر درازی دارد .....
شورای نگهبان نمیتواند یک قطب مملکت رو رد صلاحیت بکند اما اگر هم چنین کند اونوقت همین آرزوهای مجازیتان در توهم یک رویای شیرین به باد می رود.
در تعجبم که شمایی که این هاشمی هاشمی می کنید چطور با شخصیت محبوبتان هنوز آشنا نشدید؟
باید زیر لفظی بهتان دهند تا بجای زبانتان چشم و دلتان باز شود؟؟؟؟؟
من هم میدانم که هاشمی بیشتر از هر شخصیت دیگری در این نظام در جهان برش و مشروعیت دارد اما آیا این تغییری در اصل ماجرا میکند؟
ضمنا اپوزیسیون خارج نشین بیشتر با جهان میهنانی چون شما هم سویی و تعادل در مکتب فکریشان !!! دارند..

دوست دارم یه جمله ای رو هم اضافه کنم اونم اینکه در همه دورانهای ریاست جمهوری ما شاهد بخور بخورهای کلان و کلاهبرداریهای بزرگ بودیم.....در همه حکومتها هم وهمچنین....
قاجارها ؛ پهلویها.......لااقل به کسی رای بدید که اگر بخوره یک کمیش رو هم خرج مملکتش بکنه ....
عبور از خاتمی
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک