رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر در این باره اطلاعاتی دارید یا در مورد این اثر محق هستید، با ما تماس بگیرید.

خاطرات سفر با موتور سیکلت

خاطرات سفر با موتور سیکلت
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 82 رای
مترجم:
رضا برزگر
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 82 رای
با پیشگفتاری از ارنستو گوارا لینچ، پدر چه گوارا

چه‌گوارا در روساریو دومین شهر بزرگ آرژانتین زاده شد و در آغاز ارنستو گوارا نام داشت. پدر او «ارنستو گوارا لینچ» ایرلندی و مادرش «سلیا ده لاسرنا» اسپانیایی بود. این خانواده از طبقه متوسط جامعه با گرایش‌های چپ و سوسیالیستی بودند. خانواده گوارا ستایشگر «خوزه مارتی» و هوادار جمهوریخواهان در دوره جنگ‌های داخلی اسپانیا بودند. ارنستو گوارا ده لاسرنا - نام کامل چه - در ۱۴ مه ‌۱۹۲۸ در آرژانتین زاده شد.
وی همچنین قبل از اینکه دست به انقلابی بزند همهٔ آمریکای لاتین را به همراه دوستش آلبرتو گرانادو در ۱۹۵۲ گشت زده و همچنین کتابی بسیارشناخته شده- که فیلم آن نیز ساخته شده‌است -به نام «خاطرات موتور سیکلت» در بیان خاطرات این سفر نگاشته‌است.
در بامداد ۸ اکتبر ۱۹۶۷ در نزدیکی لاایگه را (دهکده کوچکی در بولیوی و در نزدیکی کوه‌های آند) چه‌گوارا به همراه چندتن دیگر از گروه چریکی‌ به محاصره ارتش بولیوی که به وسیله ماموران سیا و افسران آمریکایی همراهی می‌شد درآمده و دستگیر شدند،چه روز بعد توسط سربازان بولیویایی با خونسردی و به وسیلهٔ رگبار مسلسل به قتل رسید.
بقایای جسد چه گوارا در ۱۹۹۷ (میلادی) پیدا شد و به کوبا انتقال یافت.در سانتا کلارا بنای یادبودی برای او ساخته شده‌است.وی در این شهر در جریان جنگ‌های انقلابی کوبا پیروزیهای شگرفی آفریده بود. فیدل کاسترو می‌گوید:در زندگی از دو خبر خیلی ناراحت شدم.یکی خبر مرگ مادرم و دیگری خبر مرگ چه گوارا...
ژان پل سارتر وی را هم روشنفکر می‌دانست و هم از او به عنوان کاملترین انسان عصر ما یاد می‌کرد. چه گوارا یک قهرمان ملی دوست‏داشتنی برای کوبائیان باقی می‌ماند و تصاویر وی روی سکه‌های فلزی کوبایی را زینت داده‌است و دانش آموزان هر روز را در مدرسه با این حرف آغاز می‌کنند که: ما نیز مثل چه خواهیم شد. ترانه آستا سیمپره که به یاد او ساخته شده از ترانه‌های محبوب است و به چند زبان اجرا شده است. در سرزمین مادری وی آرژانتین جایی که در دبیرستانها نام وی را به خاطر می‌سپارند موزه‌های بیشماری از چه کشور را پر کرده‌است و در سال ۲۰۰۸ یک مجسمه‏ی برنزی از او در شهر تولدش روزاریو نصب گردید. علاوه بر این چه گوارا برای بعضی از بولیویایی‌ها به حضرت ارنست معروف است و او را فرد مقدسی دانسته و می‌پرستند.‏
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
f_nour
f_nour
1388/06/31

کتاب‌های مرتبط

بن بست قهرمانی
بن بست قهرمانی
5 امتیاز
از 4 رای
خاطرات محمود فروغی
خاطرات محمود فروغی
3.4 امتیاز
از 10 رای
پناهندگی! فرار به سراب؟
پناهندگی! فرار به سراب؟
4.2 امتیاز
از 5 رای
آمارکورد
آمارکورد
3.5 امتیاز
از 6 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی خاطرات سفر با موتور سیکلت

تعداد دیدگاه‌ها:
18
شاید مطالعه ی این کتاب (اگر نسخه ی کامل باشد)کتاب های دیگه ای ک ب شرح مبارزات کمونیستی چه می پردازند بسیار مهم تر باشد ، چرا ک چگونگی قرار گرفتن یک جوان آرژانتینی در مسیر مبارزه را نشان میدهد
چه گوارا یک انقلابی واقعی بود و نه یک شیفته قدرت
سارتر در باره چه گوارا می گوید:چه گوارا کامل ترین انسان عصر ما بود.
این شکلک توی کامنت قبلی کار من نیست. یعنی من اینو برای تشکر از سیمین تو یه کامنتای دیگه م گذاشته بودم. ولی اینجا هم اومده.عجیبه.
پریشب از بس گ ی ج ام یه اتوبوس اشتباه سوار شدم. بعد دو تا ایستگاه پیاده اومدم. تقریبا بیابون بود چون خونه و حتی یه مغازه هم نداشت. اننننننقد خسته بودم که یه موتوری وایساده بود سرش تو مبایلش بود خیییییلی دلم می خواست بهش بگم منو ترکش سوار کنه برسونه خونه! ولی این کارو نکردم. چون همیشه از موتور سواری می ترسیدم. کاش این کتابو بخونم.
:-*
گر انسان ماجراجویی پیشه کند، بی تردید تجربه هایی کسب می کند که
دیگران از آن محرومند.
ما برای در پیش گرفتن این سفر، شیر یا خط انداختیم. شیر آمد؛ یعنی باید رفت.
و ما رفتیم. اگر خط هم می آمد و حتی اگر ده بار پشت سر هم خط می آمد،
ما آن را شیر می دیدیم و به راه می افتادیم.
انسان میزان همه چیز است. نگاه من است که به همه چیز معنا می دهد.
ما می خواستیم اینگونه باشد و شد. مهم نبود که آیا شتابزده تصمیم گرفتیم یا نه. مهم آن بود که گام در راهی می گذاشتیم که دوست داشتیم. ما به راه افتادیم و رفتیم و رفتیم. هنگامی که باز گشتیم دیگر آن آدم پیشین نبودیم.
عوض شده بودیم. سفر نگاه ما را به اوج ها برده بود.
بزرگ تر شده بودیم...!
خاطرات سفر با موتورسیکلت / ارنستو چه‌گوارا
فرمانده چه یه مرد بینظیربود.از آپلودتون ممنون
فرمانده چه
دستانم بوی گل می‌داد مرا به جرم چیدن گل محکوم کردند، اما کسی نگفت شاید من هم گلی کاشته باشم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پ.ن
متاسفانه جایی دیدم این جمله رفیق چه رو به نام شریعتی مصادره کردند مثل خیلی از جملات دیگر از بزرگان که
به نفع شریعتی مصادره شده
:-(
:((
ياد بود رفيق فرمانده چه
شما بمانيد درس بخوانيد من ميروم درس بگيرم
خاطرات سفر با موتور سیکلت
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک