رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر در این باره اطلاعاتی دارید یا در مورد این اثر محق هستید، با ما تماس بگیرید.

نهضت ملی ایران و عدالت اجتماعی

نهضت ملی ایران و عدالت اجتماعی
امتیاز دهید
5 / 4.2
با 42 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.2
با 42 رای
برای شناخته شدن درست تاريخ معاصر ايران و به ويژه نهضت ملي، گذشته از آگاهي هاي دقيق و موثق درباره ي رويدادها و نيروها و شخصيت هاي سياسي و عوامل اجتماعي و اقتصادي، بايد درباره بسترهاي نظري و ديدگاههاي تحليلي مطرح در اين دوران نيز اطلاع كافي داشت. تنها با اطلاع از ديدگاهها و تحليلهاي نظري گوناگوني كه هدايت كننده ي عملكرد سياسي خطوط و نيرويها مختلف سياسي بوده اند. مي توان به ارزيابي واقعيت نامهاي چند و چون آن نهضت دست يافت. عدالت اجتماعي از مهمترين مباحث نظري و سياسي اجتماعي اين دوران به شمار مي آيد و اين مجموعه از مقالات خليلي ملكي كه بيان كننده ي برخي از مسايل و مواضع مطرح در اين زمينه است به قصد روشن كردن گوشه اي از تاريخ فكري و نظري نهضت ملي ايران فراهم آمده است
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
khar tu khar
khar tu khar
1392/07/07
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی نهضت ملی ایران و عدالت اجتماعی

تعداد دیدگاه‌ها:
39
قسمت یازدهم:
فرموده اید: "..اولا دلیل اینکه جبهه ی ملی پشت امینی را خالی کرد این نبود که پیشبینی می کرد اصلاحات امینی با شکست روبه رو خواهد شد.دلیل اصلیش بغض نسبت به گذشته بود وگرنه دست کم می توانستند سکوت کنند و به امینی حمله نکنند. شما که می گویید قدرت در انحصار شاه بود پس چرا وقتی ملکی با همان شاه ملاقات می کرد او را سازشکار و مهره خطاب می کردند؟.."
جواب شما: جبهه ملی یک تشکل سیاسی با مرامنامه سیاسی مشخص بود... منکر دسته بندی ها، باندبازی ها، خودخواهی ها در آن نیستم. ولی آنها دلایل کاملا مشخصی داشتند که از علی امینی حمایت نکنند. برخی حملات آنها نیز به امینی کاملا درست بود. در نهایت می توان گفت آنها اشتباه تاکتیکی کردند. اما استدلال های شما مبنی بر اینکه تصمیم آنها منجر شد به اینکه دولت امینی شکست بخورد و بعد شکست امینی باعث شد که دور به دست تندروهای مذهبی بیفند و نتیجه اش را ما با گوشت و پوست و خون امروز لمس کنیم و بعد چسباندن این وقایع به وقایع امروز و نتیجه گرفتن اینکه باید از دولت روحانی حمایت بکنیم اشتباه و یک فریب تاریخی است. آش در هم جوشی است که به هیچ دردی نمی خورد.
در مورد زنده یاد خلیل ملکی قبلا هم گفتم ملاقات او با شاه اشتباه بود. نمی خواستم وارد این بحث بشوم. ولی چون چند بار به آن اشاره کردید دلیلم را می گویم. چرا جبهه ملی با خلیل ملکی کار نکرد؟ چرا اخراجش کرد؟ یکی از منابع بی طرف که ربطی به جبهه ملی هم ندارد:
کتاب خاطرات دکتر محمد علی مجتهدی - رئیس دبیرستان البرز، بنیان گذار دانشگاه صنعتی آریامهر (شریف) از مجموعه تاریخ شفای دانشگاه هاروارد - مصاحبه گر حبیب لاجوردی - نشر کتاب نادر تهران 1380 - صفحات 166 تا 168 - خلاصه موضوع: دکتر علی مجتهدی رئیس داشگاه ملی می شود. روزی لیست حقوق افرادی را می آورند که پول کلانی به اسم تدریس از دانشگاه می گیرند. ولی در عمل در دانشگاه نیستند - مثلا سرتیپ اسفتدیاری سناتور مبلع 5000 هزار تومان ماهیانه در صورتیکه که حتی یک روز هم در دانشگاه نبوده. دکتر مجتهدی لیست این افراد را به نزد شاه می برد. می گوید فلان دانشجو زیلوی خانه اش را می فروشد تا خرج تحصیل بدهد از من نخواهید که پول دانشگاه را به این افراد بدهم. می گوید مثلا: " آقای خلیل ملکی ماهیانه ملیغ 5000 هزار تومان به سفارش دربار از دانشگاه میگیرد" مجتهدی به شاه می گوید از من نخواهید که از بودجه دانشگاه به این افراد پول بدهم. شاه ناراحت می شود و می گوید قطع کتید. مجتهدی می گویند در مورد خلیل ملکی چطور. حسابداری دانشگاه گفته از وزارت دربار دستور داده اند که این مبلغ به او پرداخت شود شاه می گوید دستور می دهیم از جای دیگری بگیرد.
چطور جبهه ملی می توانست با کسی از دربار به طور مخفیانه حقوق می گیرد کار کند؟ مرحوم ملکی مرد شریفی بود. ولی اشتباه می کرد که به جای یک استاد، به خاطر کار نکرده از شاه حقوق می گرفت. در حالیکه بسیاری از وزرای دولت مصدق مثل دکتر امیر علایی پس از کودتا چون حقوقشان قطع شده و به خاطر دستور شاه منبع درآمدی نداشتند هنوز درخانه هایشان مبل نبود - تن به سازش نداده بودند. حقوق دوران وزارتشان که حقشان بود را قطع کرده بودند باید با ملکی کار می کردند؟ - خاطران مهندس لفطف الله میثمی جلد اول میثمی شهادت می دهد که در خانه امیرعلایی هیچ چیز نبود - چطور آقای ملکی به خود اچازه می داد چنان مبلع کلانی را به جای پول کار نکرده دریافت کند؟
قسمت ششم:
این یکی دیگر شاهکار است. نوشته اید: """....همانند این است که یقه ی دکتر مصدق را بگیریم که شما وقتی نخست وزیر شدید وعده ی ملی شدن صنعت نفت(ملی شدن حقیقی نه اسمی) را داده بودید.اما پس از کودتا قرارداد کنسرسیوم حتی به قرارداد گش_گلشاییان که مجلس آن را رد کرده بود هم نمی رسید.با این منطق می توان گفت سطح دیکتاتوری پس از کودتا به مراتب بالاتر از پیش از روی کار آمدن مصدق بود...""
دوست عزیر آن موقع که قرار داد کنسرسیوم بسته شد دکتر مصدق بر اثر یک کودتا از قدرت خلع شده بود. دکتر فاطمی تیرباران شده بود. وزاری مصدق دستگیر و زندانی شده بودند. دکتر مصدق برای گرفتن رای مردم مثل آقای خاتمی با وعده آزادی بر سرکار نیامده بود که پس از گذشت هشت سال بگوید رئیس جمهور تدارکاتچی است. 8 سال بگوید جامعه مدنی بعد دست آخر بگوید منطورم جامعه مدنی مدینه التبی 1400 پیش است. بگوید قانون اساسی ظرفیت اصلاح دارد و بعد هیچ... بگوید به کوی دانشگاه حمله شد تا ماجرای قتلهای زنجیره ای را لوث کنند و بعد سر فرصت هر دو پرونده را ببندد. می شد از مصدق پرسید که چرا از قوای نظامی در سرکوب اوباش استفاده نکردی. ولی کنسرسیوم ربطی به مصدق ندارد.
گفته اید: ".... با همین منطق می توان یقه ی مشروطه خواهان را گرفت که شما وعده ی قانون و عدالت می دادید. چه شد که از درون مشروطه نهایتا دیکتاتوری رضاشاه سربرآورد که به مراتب نیرومندتر از ناصرالدین شاه بود؟
مشروطه خواهان چه کسانی بودند. آن موقع که رضا شاه بر سر کار آمد کجا بودند؟ ستارخان، باقرخان، یپرم خان، علی موسیو، ثقت الاسلام تبریزی، میرزا آقاخان کرمانی، طالبوف، خبیر المک، ملک المتکلیمن، میرزا جهانگیر خان صور اسرافیل، کجا بودند مجاهدینی که در تبریز یونجه به جای غذا خوردند و آزادی گرفتند کجا بودند؟ زیر خاک . آری می شود از کسانی که در مجلس به سلطنت رضا شاه رای دادند مثل سلیمان میرزا اسکندری، یا داور، یا سردار اسد پرسید مگر به شما نگفتند اگر سردار سپه شاه شود چه بر سرتان می آید؟ ولی از مردگان که نمی شود سول کرد.
گفته اید: """ می توان به محمدرضاشاه گفت نتیجه ی «دروازه های تمدن» تو حکومت بر اساس قوانین قرون وسطی شد"
بله می توان گفت:یک نمونه خیلی ساده و کوچک از کمک کلان شاه به روحانیان: خاطرات ارتشبد حسن طوفانیان - طرح تاریخ شفایی دانشگاه هاروارد - ناشر زیبا تابستان 1381 - آقای حاج سید جوادی وکیل به نیابت از آیت الله شریعتمداری تولیت موقوفات سلطنت آباد از وزارت جنگ شکایت کرده بود و به خاطر اینکه وزارت جنگ روی زمینها بیمارستان و صنایع تظامی ساخته بود از وزارت جنگ 65 میلیون تومان قرامت خواسته بود... شاه ورق زد یعنی تصویب کردم... گفتم شما دارید 65میلیون تومان به آیت الله شریعتمداری می دهید برای چی؟ گفت آره به او بگویید دهنش را ببندد.. می توان به محمد رضا شاه گفت تو که دم از تمدن بزرگ می زدی: چرا روشنفکران و نویسندگان را زندانی می کردی و تنها یک قلم 65 میلیون تومان دادی که دهن فلان کس را ببندی.
[quote='cleauoum']
در مورد نطق نطق آفای روحانی در 23 تیر 78 را همه شنیدند.
[/quote]
خب من هم یک سوال خیلی ساده کردم.چرا این نطق آقای روحانی مدام برجسته می شود اما هنگامی که آقای میلی منفرد که حتی مدتی بازداشت هم شده بود به عنوان وزیرعلوم معرفی می شوند کسی توجهی نمی کند؟
[quote='cleauoum']به شما یادآوری می کنم که آزادی بیان حق هر کسی است. هر کسی حق دارد نظرش را به طور روشن بیان کند. ممکن است از دید کسی آقای خاتمی خائن باشد. شما خوشتان نمی آید نگاه نکنید. قضاوت با مردم است. نمی شود که همه ساکت شوند، چون گویا قرار است دولت آقای روحانی اگر بگذارند، شاید یک کاری انجام بدهد.
[/quote]
بله حقشان است.من هم نخواستم حق کسی را از او سلب کنم. و بیش از سی سال هم هست که دارند تمام و کمال از این حق استفاده می کنند. اما تا به امروز که جز شعار کمتر چیزی از اینان نشنیده ایم. حق داشتن به معنی حق بودن نیست. حالا جالب است ببینید که وقتی شبکه ی بی.بی.سی حرفه ای عمل می کند و به اصلاح طلبان هم میدان می دهد که صحبتشان را بکنند چقدر رسانه های خارج از کشور به این شبکه حمله می کنند و جنس حملاتشان هم مشابه حملات کیهان و صداسیما در درون ایران است.
[quote='cleauoum']درحالی که در شیراز با خودروی زرهی به طور علنی در یک نمایش خیابانی از روی دیش و رسیور رد میشوند، نیروی انتظامی هنوز مشغول جمع آوری ماهواره است، پارازیتهای زیان آور در شهر تهران به اعتراف خود مسئولین وجود دارد، در سایر شهرهای بزرگ نیز گزارشاتی از پارازیت اندازی به گوش می رسد و به خصوص در روزهای اخیر بیشتر هم شده است.. آقای روحانی با خنده در آمریکا می گویند مردم ایران در دسترسی به ماهواره مشکلی ندارند. دروغ، دروغ است. ...
[/quote]
اگر دقت بفرمایید این کار دقیقا پس از صحبت های آقای روحانی بود.معنی این کار آن ها در شیراز چیست؟... از این بحث هم بگذریم من مطمئنم دولت آقای روحانی نه با ماهواره مشکلی دارد نه با فیس بوک و توئیتر.دلیلش هم اینکه خودشان عضو این شبکه ها شده اند. اما می خواهید ببینید محدودیت چقدر است وزیر خارجه ی کشور در توئیتر خودش پاسخ خانم کریستین پلوسی را میدهد , فرادیش سردبیر روزنامه ی کیهان یک یادداشت عریض و طویل در اعتراض به یک کار به این کوچکی می نویسد. فرمانده نیروی انتظامی اعتراض می کند که دولتمردان هم مثل باقی مردم!! باید تابع قانون باشند.
روحانی یا ظریف مجبورند در آمریکا تمام این محدودیت ها را در نظر بگیرند.رییس جمهور یک کشور یک ربع ساعت با رییس جمهور کشور دیگر صحبت می کند اوباش به سمتش کفش پرتاب می کنند.نه روحانی و نه خاتمی هیچ یک به رای دهندگان وعده ی سرنگونی جمهوری اسلامی را نداده بودند و مطمئن هستم که اصلا چنین هدفی را هم ندارند. روحانی جزوی از نظام است.منتها جزئی که فکر بازتر و انسانی تری دارد... ممکن است برای خیلی از ما گزینه ی ایدآلی نباشد.قطعا ایده آل های ما با هم متفاوت است. اما ما را به آن ایده آل ها نزدیک می کند.
[quote='cleauoum']ه نظر شخصی من در شرایطی که مردم روستای گاودانه از داشتن یک پل محروم هستند، به خاطر همین بند انگشتانشان را از دست می دهند. در شرایطی که در روستای شین آباد دانش آموزان زنده در آنش می سوزند. در تهران کارکنان یک بیمارستان بیمار را به علت نداشتن پول رها می کنند . ادامه برنامه هسته ای خیانت به مردم است.[/quote]
همه ی چیزهایی که می گویید درست.اما این ها مربوط به مسائل داخلی ایران است و ربطی به کشورهای دیگر ندارد.در هیچ قانون بین المللی نیامده که اگر در روستای گاودانه پل نداشتند کشور حق ندارد چرخه ی سوخت اتمی داشته باشد.به علاوه بحث هسته ای می توانست بسیار کم هزینه تر برای ایران تمام شود اگر با آن عاقلانه برخورد می شد.
[quote='cleauoum'] ...- وعده خاتمی در آغاز ریاست جمهوری این بود: که چون ظرفیت اصلاح در قانون اساسی وجود دارد دولت ایشان می تواند چنان آزادی فراهم کند که معاند به مخالف - مخالف به منتقد - منتقد به طرفدار نظام تبدیل شود. ما بر اساس وعده رئس دولت اطلاحات برای رسیدن به آزای قضاوت می کنیم. نتبجه طوری بود که بسیاری از طرفداران نظام نیز به مخالفین تبدیل شدند.
[/quote]
همانند این است که یقه ی دکتر مصدق را بگیریم که شما وقتی نخست وزیر شدید وعده ی ملی شدن صنعت نفت(ملی شدن حقیقی نه اسمی) را داده بودید.اما پس از کودتا قرارداد کنسرسیوم حتی به قرارداد گش_گلشاییان که مجلس آن را رد کرده بود هم نمی رسید.با این منطق می توان گفت سطح دیکتاتوری پس از کودتا به مراتب بالاتر از پیش از روی کار آمدن مصدق بود.
با همین منطق می توان یقه ی مشروطه خواهان را گرفت که شما وعده ی قانون و عدالت می دادید. چه شد که از درون مشروطه نهایتا دیکتاتوری رضاشاه سربرآورد که به مراتب نیرومندتر از ناصرالدین شاه بود؟
می توان به محمدرضاشاه گفت نتیجه ی «دروازه های تمدن» تو حکومت بر اساس قوانین قرون وسطی شد.
هنگامی که عده ای وارد یک مبارزه می شوند نمی توانند پیشبینی کنند که این مبارزه نهایتا به کجا می انجامد.بله اصلاحات آقای خاتمی با شکست مواجه شد: همانگونه که مشروطه و جنبش جنگل و ملی شدن صنعت نفت و انقلاب 57 و جنبش سبز با شکست رو به رو شدند و به اهدافشان نرسیدند. اما این ها دلیل بر تختئه کردن اصل مبارزات است؟ هم در دوره ی آقای خاتمی و هم امروز ما آلترناتیو دیگری برای حرکت به سوی دموکراسی نداریم. من ترجیح می دهم از اقدامات نقد آقای روحانی استقبال کنم تا اینکه دل به وعده های نسیه ی شبه روشن فکران خوش کنم.
هیچ بعید نیست که این اصلاحات جدید (که نام بدلی اعتدال به خود گرفته است) هم با شکست روبه رو شود.حتی من احتمال این را هم کم نمی دانم که دولت آقای روحانی به چهار سال نرسد.اما وظیفه ی ما چیست؟و اینکه آیا آلترناتیو دیگری دارید که جایگزین آن شود؟
[quote='cleauoum'] دستور وزارت ارشاد آقای مهاجرانی برای تعطیلی روزنامه اصلاج طلب آریا به خاطر درج یک مطلب ساده - ماجرای جابه جا کردن رای علیرضا رجایی کاندیدای ملی مذهبی در انتخابات مجلس ششم و سکوت و تایید اکثریت اصلاح طلبان. هیچ اقدام علمی برای پس گرفتن رای او انجام ندادند، چرا چون خودی نبود. چطور از رای مردم گذشتند؟
[/quote]
من از ماجرای روزنامه ی آریا که خودتان می گویید "اصلاح طلب" هم بود آگاهی ندارم. اما در مورد آقای علیرضارجایی چطور می گویید اصلاح طلبان سکوت کردند؟اصلاح طلبان مجلس حتی نمی خواستند اعتبارنامه ی آقای حداد عادل را تایید کنند و به تعبیر خودش در همین مناظرات "شش ماه یک لنگه پا منو جلوی در مجلس نگه داشتند"! اما اینکه چرا نتوانستند (که با نخواستن بسیار تفاوت دارد) از رای مردم صیانت کنند به همان دلیل که نتوانستند جلوی رد صلاحیت های گسترده ی خودشان در مجلس هفتم را بگیرند. به همان دلیل که زمان تحصن در مجلس مردم به جای حمایت از تحصن کنندگان , به برنامه ی طنز آقای مهران مدیری در صدا و سیما که به مسخره اعتصاب غذا کرده بود می خندیدند.
[quote='cleauoum'] شکستن کاسه کوزه ها بر سر جبهه ملی دوم کار بسیار ساده است. ولی نتیجه اش تبرئه مستبدینی است که از فردای کودتای 28 مرداد تا بهمن 1357 بر این مملکت حکومت کردند[/quote]
بحث بر سر محکوم کردن و شکستن کاسه و کوزه روی سر یک گروه نیست. من حتی جوانان عضو حزب توده را هم محکوم نمی کنم چون قصدشان خدمت بود. بحث بر سر این است که از اشتباهات گذشتگان درس بگیریم و رفتارمان را تصییح کنیم.مستبیدن جای خود را دارند. وظیفه ی گروه های سیاسی در قبال این مستبدین چیست؟
[quote='cleauoum'] قطعا قدرت شاه در سال 1330 با قدرت شاه در سال 1350 فرق می کند. اما شاه در سال 1330 هم قدرت کافی و ترسناکی داشت شاه ...
[/quote]
همین به نظر من یکی از دلایل لغزش شما این است که شرایط سال های 1330 و 31 را با امروز یکی می کنید.من به شما می گویم که شاه نه تنها در آن سال ها که حتی در اوج قدرتش در اواسط دهه ی پنجاه قدرت سرکوب و قدرت کنترل جامعه اش به وحشتناکی حکومت فعلی نمی رسید.فضای سیاسی ایران از سال 1320 و پس از سقوط رضاشاه تا کودتای 28 مرداد به نسبت یک کشور جهان سومی بسیار باز شده بود و آن سال ها را می توان یک استثنا در تاریخ ایران دانست.پس از شهریور بیست با سرنگون شدن یک شاه مقتدر , خودساخته و سرکوبگر , جوان بیست و اندی ساله ی بی تجربه ای جای او را گرفت که تا پایان زندگی به کرات نشان داد در مواقع خطر بسیار ترسو و بی اراده است. در نتیجه نمایندگان مجلسی که تا روز پیش از سقوط رضاشاه مگر مجیزگویی او کار دیگری بلد نبودند به ناگاه آزادی خواه و دموکرات از آب درآمدند.امکان کار تشکیلاتی تااندازه ی زیادی به وجود آمد. انتخابات مجلس تا اندازه ای واقعی شد.روزنامه ها آشکارا به رضاشاه حمله می کردند. تنها برای اینکه ببینید حزب توده چه تعداد اعتصاب کارگری در واحدهای صنعتی کشور به راه انداخت به کتاب ایران بین دو انقلاب آبراهامیان رجوع کنید. و آنچه که اینجا مهم است اینکه همه ی این ها پیش از دوران مصدق اتفاق افتاده بود. البته شاه و دربار و برخی نظامیان هم بیکار ننشسته بودند و به مرور زمان تلاش می کردند اوضاع را به دوران پیش از شهریور بیست برگردانند. کاری که دکتر مصدق در سیاست داخلی سعی در انجامش داشت این بود که می خواست در برابر این تلاش دربار و برخی نظایان بایستد و دموکراسی را در کشور نهادینه کند. یعنی میراثی را که به برکت سقوط رضاشاه به دست آمده بود را پاسداری و تقویت کند.
وگرنه همین دکتر مصدق در دوره ی رضاشاه به احمدآباد رفت و انزوا اختیار کرد.چون می دانست کاری از دستش بر نمی آید و هر صدای مخالفی در نطفه خفه خواهد شد.
اما دوره ی اصلاحات از این نظر کاملا در جهت عکس قرار دارد. جنبش اصلاحات همانند جنبش ملی شدن نفت با یک جوان بی اراده و چند تیمسار خمار روبه رو نبوده و نیست. یک حکومت به معنای دقیق کلمه "توتالیتر" حاصل یک انقلابی که آحاد مردم در آن شرکت داشتند و توانسته بود بحران های پی در پی را مانند جنگ و گروه های مخالفِ مسلح پشت سر بگذارد و با کشتارهای بیسابقه ی دهه ی شصت خود را تثبیت کرده بود.
با همه ی این ها به گمان من دو دلیل باعث به شکل گیری نهضت اصلاحات در دهه ی هفتاد شد:
1.شماری از درون همان حاکمیت تثبیت شده که اتفاقا تندروتر و دوآتشه تر هم بودند , دیدند انقلاب نهایتا منجر به آن بهشتی که تصور می کردند نشد و تحول فکری و بینشی در آنها ایجاد گردید.
2.ساختار قانون اساسی ایران بر خلاف کشورهای کمونیستی پیشین تا اندازه ای جا را برای مانور جامعه ی مدنی باز گذاشته است.در قانون اساسی جمهوری اسلامی اصول کاملا متضادی به صورت یکجا وجود دارد که برخی از آن اصول منافی دموکراسی و حق حاکمیت مردم است و برخی از آن ها دقیقا از روی قانون های اساسی کشورهای لیبرال دموکرات کپی برداری شده است.
اصلاح طلبان کوشش می کنند با بهره گیری و تقویت اصول دسته ی دوم کشور را به سمت دموکراسی سوق دهند. اکنون برویم شما می فرمایید:[کامنت بعدی]
[quote='cleauoum']بحث اصلی بر سر این است که کوچکترین شباهتی بین دولتهای دکتر محمد مصدق و علی امینی با دولت آقای روحانی وجود ندارد.(حداقل در مورد موضوع دادن آزادی سیاسی و اجتماعی به مخالفین و سوابق درخشان مالی، امنیتی، سیاسی اعضای کابینه) که ما بخواهیم مانند خلیل ملکی از آنها انتقاد سازنده بکنیم. دست کم تا امروز...
[/quote]
من به دولت آقای روحانی به عنوان «دولت آقای روحانی» نگاه نمی کنم.بحث اعتدال و دولت فراجناحی یک شعار انتخاباتی بیش نیست.
این دولت ادامه ی یک جریان است:جریان اصلاحات.
و جریان اصلاحات خود ادامه ی یک جریان بزرگ تری با بیش از صد سال پیشینه است:جریان استقلال و آزادی خواهی.
هنگامی که به این شکل به دولت نگاه کنیم آنگاه کم کم شباهت های میان دولت روحانی و نه تنها دولت امینی که حتی دولت دکتر مصدق نمایان می شوند.آیا هدف نهضت ملی صرفا مالکیت ایران بر نفت بود؟آیا هدف انقلاب مشروطه صرفا تغییر شکل حکومت بود؟آیا در انقلاب 57 مردم به کمبود نماز و روزه دچار بودند؟آیا در دوم خرداد 76 مردم عاشق چشم و ابروی آقای خاتمی شده بودند؟پاسخ این است که خیر. مردم در همه ی این حرکت ها می خواستند 1.دست دخالت بیگانه از کشور کوتاه شود. 2.استبداد کهن چندهزارساله جای خود را به دموکراسی مدرن بدهد.
شما با شخصیت ها کاری نداشته باشید.جریانی که به روحانی رای داد و روحانی ریاست جمهوری خود را مدیون آنهاست جریان آزادی خواهی , عدالت طلبی , رابطه ی منطقی با دنیا است.مصدق مگر چه می خواست؟مصدق می خواست روزنامه ها آزاد باشند.مصدق می خواست زندانیان سیاسی نداشته باشیم.مصدق می خواست قدرت در دستان یک نفر متمرکز نباشد...این جریان هم راه مصدق را ادامه می دهد منتها به صورت خزیده به طرف آن حرکت می کند و لباس دیگری هم به تن کرده است.مصدق هم اگر لازم می دید تا کمر خم می شد و دست خانم ثریا اسفندیاری را می بوسید.حتی در کتاب خاطراتش رضاشاه را "اعلی حضرت فقید"می خواند با اینکه در دوران همان فقید کم بوده بود جانش را از دست بدهد. منتظر نباشیم کسی بمیرد تا از مرده اش اسطوره بسازیم.زندگان را دریابیم!
انصافا با در نظر گرفتن شرایط آقای روحانی هم تا به امروز پاسخ این جریان را به خوبی داده است.در کامنت نخستم به چند مورد از این اقدامات اشاره کردم.البته می دانم هنوز خیلی کار داریم که به شرایط نسبتا مطلوب برسیم.باید با نقد منصفانه دولت را به سمت مطلوب هل بدهیم.
[quote='cleauoum'] بحث اصلی بر سر این است در جایی که قدرت سیاسی و نظامی و مالی و رسانه گروهی به طور عمده در دست یک فرد یا یک طیف خاص است هر نوع اصلاحاتی محکوم به شکست است. دلیل شکست اصلاحات افراد مثل امینی - ارسنجانی و دیگران و خانه نشینی ها آنها نه در عملکرد گروه هایی مثل جبهه ملی است - جبهه ملی حتی اگر با تمام توان از دولت امینی حمایت می کرد تغییری در اوضاع نمی کرد - چون یک نفر می خواست که دولت امینی برود. شاه!
[/quote]
اولا دلیل اینکه جبهه ی ملی پشت امینی را خالی کرد این نبود که پیشبینی می کرد اصلاحات امینی با شکست روبه رو خواهد شد.دلیل اصلیش بغض نسبت به گذشته بود وگرنه دست کم می توانستند سکوت کنند و به امینی حمله نکنند. شما که می گویید قدرت در انحصار شاه بود پس چرا وقتی ملکی با همان شاه ملاقات می کرد او را سازشکار و مهره خطاب می کردند؟
به علاوه درست است که هم آن زمان و هم امروز روی کاغذ قدرت در انحصار یک نفر بود و هست. اما چرا همین شخص که قدرت در انحصارش بود به نخست وزیری امینیی تن در داد که از او تنفر داشت(و این تنفر را در کتاب هایش پنهان نکرده است) ؟ چرا امروز حاکمیت درون همان انتخابات نیم بند به رای مردم تن در داد حال آنکه چهار سال پیش این کار را نکرد؟... دلیلش این است که ساختار سیاسی دیگر همانند دو یا سه قرن گذشته نیست که یک نفر بتواند کشور را به هر سمتی که می خواهد ببرد. شرایط بین المللی و فشار جامعه ی مدنی و حتی افراد درون حاکمیت نقش مهمی دارند.
سلام. ممنون از وقتی که گذاشتید.
[quote='cleauoum']
نمی دانم منظور شما از مشی خلیل ملکی که امروز ما بدان نیاز مبرم داریم چیست؟ اما چیزی که در مورد زنده یاد خلیلی ملکی می دانم این است که او هرگز انسان ملاحظه کاری نبود. واقع بین بود اما ملاحظه کار و مصلحت گرا نبود. ملکی در کنار کسی فرار گرفت که به آزادی برای همه اعتقاد داشت، در کابینه اش کسانی نبودند که سابقه سرکوب و اعدام داشته باشند. ملکی در کنار کسی قرار گرفت که نه خودش و نه اعضای دولتش کوچکترین سابفه فساد مالی نداشتند. منظور شما از مشی ملکی اگر سازشکاری، توجیح کردن اعمال دولتها و یا ماله کشیدن روی گذشته افراد باشد تا شاید معجزه ای یا مختصر گشایشی پدید آید، تا جایی که من می دانم ملکی چنین آدمی نبوده است.
[/quote]
من هم نمی دانم منظور شما از واژه ی «ملاحظه کاری و مصلحت گرایی» چیست؟طبق آن برداشتی که من از این واژه ها دارم نه تنها آن ها را بد نمی دانم که معتقدم لازمه ی ادامه ی حیات سیاسی یک سیاستمدار واقع بین و عمل گرا است. مصلحت گرایی از نظر بنده یعنی هنگامی که می بینیم یک شخصیت سیاسی که ممکن است سابقه ی خوبی هم نداشته باشد امروز به هر دلیلی(منافع شخصی یا تحول بینشی) می تواند در خدمت اهداف به حق ما قرار بگیرد از او پشتیبانی کنیم تا بتواند بهتر عمل کند.بدیهی است که اگر امکان پذیر باشد هر کسی باید در یک دادگاه صالحه پاسخگوی اعمالش باشد.اگر امکان پذیر هم نباشد از دادگاه تاریخ راه گریزی نیست.اما «این همان است که فلان سال پیش فلان حرف را زد»دردی را از دردهای امروز ما دوا نمی کند.
نمی توان انکار کرد که کودتای 28 مرداد یکی از ننگین ترین اعمال انجام شده در تاریخ معاصر ایران بود.اما همین خلیل ملکی نویسنده ی این کتاب و مورد احترام من و شما مگر چند سال پس از این کودتا هنگامی که دید پای منافع کشور در میان است قید حب و بغض های گذشته را نزد و رو در رو به ملاقات شاه نرفت؟مگر شاه در آن زمان پیشینه ی کودتا و جنایت و قتل نداشت؟
و البته گذشته از همه ی این ها مقایسه ی اعمال شاه با دکتر روحانی بی انصافی بزرگی است.من نمی گویم آقای روحانی در طول زندگی سیاسی خودش مرتکب خطا نشده است.نمی گویم تندروی هایی نداشته است. اما باید انصاف داد جوانی که در جو انقلابی و عمدتا غیرمنطقی دهه ی پنجاه و شصت تنفس می کرد بیشتر حق داشت مرتکب اشتباه شود.
ششم - بحث هسته ای
یکی از استدلال های شما که خیلی جالب توجه است در مورد بحث هسته ای است: "".... اما از اشاره به برخی مسائل از سوی شما در شگفت شدم.شما از موضع آمریکا سخن می گویید یا ایران؟اگر از موضع ایران سخن می گویید بازی دادن دولت های غربی در پرونده ی هسته ای چه ایرادی دارد؟چرا ما نباید بتوانیم غنی سازی انجام دهیم؟کدام قانون بین المللی کدام پروتکل کدام مکتب این حق را از ما گرفته است؟..."
سابق با رجا نیوز و جبهه پایداری و یالثاراات هم صدا شده بودم. الان با آمریکا.
بروید از آنها که حقوق بین الملل خوانده اند بپرسید دروغ گفتن، بازی دادن، فریب دادن در مذاکرات بین اللملی چه حکمی دارد. وقتی یک طرف خیلی راحت در مذاکرات دروغ می گوید به چه معنی است. اگر مرحوم دکتر مصدق در مذاکرات بین المللی دروغ می گفت می دیدیم که سرنوشت پرونده ایران در لاهه به کجا می رسید.
جهت اطلاع شما:
عبدالله رمضان زاده در مذاکره با مهدی فضائلی - 1385- در همه کشورها برای اعتمادسازی اول نیروگاه می‌سازند، بعد غنی‌سازی می‌کنند. دنیا از ما سوال می‌کنند که وقتی شما نمی‌توانید نیروگاه بسازید غنی‌سازی را برای چه می‌خواهید. تنها دو کشور راهی جز این رفتند و بدون اینکه نیروگاه بسازند بدنبال غنی‌سازی رفتند یکی لیبی و دیگر کره شمالی که ملت خود را به فلاکت انداختند.
احمد شیرزاد - 10 اسفند 1385: من سئوالم این است که این همه هزینه دادن به خاطر چیست. اصلا از ابتدا چه کسی در جریان این مسایل و این پروژه ها بود؟ من به شما می گویم هیچ کدام از مجالس اول تا ششم که ما بودیم در جریان این پروژه ها نبودن.... مجلس ششم خیلی تحقیق کرد و در نهایت به اینجا رسیدیم که در مورد پروژه های هسته ای ایران تنها یک گزارش تخصصی در سازمان انرژی اتمی ایران وجود دارد که آنهم گزارش یک کارمند لیسانسیه این سازمان است که در این گزارش تولید برق هسته ای توصیه می شود، در حالی که در تمام ادله هایی که در این گزارش آمده، دستکاری شده است."
دکتر رفیعی: ... هم اکنون تنها ۷ درصد انرژِی جهان را انرژی هسته ای تامین می کند زیرا بسیار گران و با توجه با اثرات جانبی و خطرات آن بسیار بی صرفه است...
نه خیر برادر ما می توانیم خیلی کارها انجام بدهیم. فرض کنیم دنیا، کشورهای اروپایی و آمریکایی همه خواب هستند. موشک بالستیک درست کنیم اسمش را بگذارم ماهواره بر. نیرو بفرستیم سوریه بعد بگویم مستند ساز بوده. اورانیوم غنی کنیم برای نیروگاهی که هنوز آماده نیست. ولی از شما می پرسم فایده غنی سازی اورانیم تا این سطح برای کشور ما چه بوده است. چه مشکلی را از ما حل کرده است. آیا دستاوردی داشته جز تحریم اقتصادی، دارویی، سیاسی. چرا باید این برنامه را ادامه بدهیم. اصلا در هیچ قانون بین المللی هم نیامده، در هیچ پروتکلی هم به آن اشاره نشده. ولی شما که یادتان هست با تحریم چه به روز کشور عراق آوردند؟ یادتان هست حتی شیر خشک را هم تحریم کردند. یادتان هست بعد از چندین سال تحریم که صنعت نفت و کشاورزی و چند میلیون کودک را نابود کرد به بهانه اسلحه های نداشته بدون تایید سازمان ملل به عراق حمله کردند.
به نظر شخصی من در شرایطی که مردم روستای گاودانه از داشتن یک پل محروم هستند، به خاطر همین بند انگشتانشان را از دست می دهند. در شرایطی که در روستای شین آباد دانش آموزان زنده در آنش می سوزند. در تهران کارکنان یک بیمارستان بیمار را به علت نداشتن پول رها می کنند . ادامه برنامه هسته ای خیانت به مردم است.
از توجه شما به بحث ممنونم. ولی یادآوری می کنم با این طرز استدلال و رفتار حمایت مردم را در انتخابات مجلس آینده از دست خواهید داد.
پنجم - دولت روحانی - 2
درحالی که در شیراز با خودروی زرهی به طور علنی در یک نمایش خیابانی از روی دیش و رسیور رد میشوند، نیروی انتظامی هنوز مشغول جمع آوری ماهواره است، پارازیتهای زیان آور در شهر تهران به اعتراف خود مسئولین وجود دارد، در سایر شهرهای بزرگ نیز گزارشاتی از پارازیت اندازی به گوش می رسد و به خصوص در روزهای اخیر بیشتر هم شده است.. آقای روحانی با خنده در آمریکا می گویند مردم ایران در دسترسی به ماهواره مشکلی ندارند. دروغ، دروغ است. فرقی بین دروغ احمدی نژاد و دروغ روحانی نیست. مردم ایران آزادانه از تجهیزات ماهواره ای استفاده نمی کنند. بهای گزافی برای آن می پردازند و آن سلامتی شان است. طبق قانون داشتن تجهیزات ماهواری جرم است. این گونه حرف زدن یعنی ادامه همان سیاست دولت قبلی.
آیا دولت روحانی میانه رو است. سوابق اعضای دولت و همچنین اظهارات آقای رئیس جمهور در آمریکا چنین چیزی را نشان نمی دهد. البته به گفته شما قرار است ما با خوشبینی کودکان تازه متولد شده به مسائل نگاه کنیم گذشته ها را ناگهان فراموش کنیم، و میزان حال افراد است. قرار است هیات موتلفه ای ها اقتصاد را درست کنند، و امنیتی های سابق به ما آزادی بدهند. انشاالله که همین شکلی است. البته مشخص نیست که دولت روحانی چه چیزی را قرار است درست کند. نصف مسائل مثل موضوع سوریه، فرستادن اسلحه به یمن، نیجریه و سودان که اصلا در اخنیار ایشان نیست. مسئولین صدا و سیما و نیروی انتظامی هم که توسط ایشان تایین نشده اند و ربطی به ایشان ندارد. برخوردهای خیابانی با زنان و جوانان هم تحت کنترل ایشان نیست برای خراب کردن دولت است. البته ایشان نمی توانند که به طور علنی با کارهای نیروی انتظامی مخالفت کنند. دست آخر هر چه باقی ماند هم مثل قضیه ماهوار می گویند مردم ما آزادنه به همه چیز دسترسی دارند.
فرموده اید: """..... من هیچ وقت آن سی درصد تحریم کننده را سرزنش نکردم. اشاره ام هم از واژه ی شبه روشنفکر به همه ی آنان نبود. اتفاقا اگر دقت کنید آن ها بیشتر با لحن تحقیرآمیز با ما رای دهندگان سخن می گویند...""
برادر رویتان نشد. از روی بعضی ها که رای ندادند خجالت کشیدید. برخی شان مادرانی بودند که جگرگوشه هایشان را از دست داده بودند. و گرنه مثل سال 88 هر بد و بیراهی که میخواستد بار تحریمی ها میکردید. یکی ازطرفداران آقای موسوی تحریمی ها را شکل یک میمون روی درخت کشید که می گفت من رای نمی دهم. فیلم هنرمندان در دفاع از رای به آقای موسوی هست که در آن هر بد و بیراه مودبانه ای که می شد بار کسانی که نمی خواستند رای بدهند کردند. امسال دیگر جاش نبود.
به شبکه های ماهواره ای اشاره کردید.به شما یادآوری می کنم که آزادی بیان حق هر کسی است. هر کسی حق دارد نظرش را به طور روشن بیان کند. ممکن است از دید کسی آقای خاتمی خائن باشد. شما خوشتان نمی آید نگاه نکنید. قضاوت با مردم است. نمی شود که همه ساکت شوند، چون گویا قرار است دولت آقای روحانی اگر بگذارند، شاید یک کاری انجام بدهد.
در مورد نطق نطق آفای روحانی در 23 تیر 78 را همه شنیدند. مگر چند سال از آن دوره گذشته؟ در ایام انتخابات هم متن نطق دست به دست می گشت. نیازی نبود تا فلان شبکه ماهواره ای به یاد آن بیفند.
بخشی از آن نطق این است: ".. اگر منع مسئولین نبود مردم ما، جوانان مسلمان، غیور و انقلابی ما با این عناصر اوباش به شدیدترین وجه برخورد می‌کردند و آنها را به سزای اعمالشان می‌رسانند..."
براستی اگر روز قیامتی باشد که حتما هست دلم برای بعضی ها می سوزد. روزی که بعضی ها باید برای حرفهایشان در این دنیا جواب بدهند.
سوم - بجث در مورد دولت اصلاحات:
فرموده اید: ""چطور است که از یک طرف می گویند آن دولت تدارکات چی بود بعد هنگامی که بحث سرکوب منتقدان پیش می آید ناگهان همه ی اتفاقات به گردن همان دولت تدارکات چی می افتد؟!"""
لفظ تدارکاتچی و دولت تدارکاتچی را برای اولین بار خود سید محمد خاتمی به کار برد. واژه دولت تدارکاتچی نیر توسط اصلاح طلبان به طور گسترده استفاده شده (هر چند که آقای خاتمی الان می گوید منظورشان به این شکل نبوده) اشکال کار اینجاست که ایشان و طرفدارانشان تازه این موضوع را در سال آخر ریاست جمهوری کشف کردند که رئیس جمهور تدارکاتچی است. اگر از همان آغاز چنین می گفتند تکلیف روشن بود.
در بحث آزادی و سرکوبی منتقدین- وعده خاتمی در آغاز ریاست جمهوری این بود: که چون ظرفیت اصلاح در قانون اساسی وجود دارد دولت ایشان می تواند چنان آزادی فراهم کند که معاند به مخالف - مخالف به منتقد - منتقد به طرفدار نظام تبدیل شود. ما بر اساس وعده رئس دولت اطلاحات برای رسیدن به آزای قضاوت می کنیم. نتبجه طوری بود که بسیاری از طرفداران نظام نیز به مخالفین تبدیل شدند.
نمونه هایی از این رفتار دولت اصلاحات در آزادی دادن به منتقدین - نه به مخالفین - اشاره می کنیم. دستور وزارت ارشاد آقای مهاجرانی برای تعطیلی روزنامه اصلاج طلب آریا به خاطر درج یک مطلب ساده - ماجرای جابه جا کردن رای علیرضا رجایی کاندیدای ملی مذهبی در انتخابات مجلس ششم و سکوت و تایید اکثریت اصلاح طلبان. هیچ اقدام علمی برای پس گرفتن رای او انجام ندادند، چرا چون خودی نبود. چطور از رای مردم گذشتند؟ پس از دستگیری گسترده و فله ای ملی مذهبی ها از جناب حجت الاسلام علی اکبر محتشمی پور رئیس فراکسیون دوم خرداد در مورد بازداشت های گسترده سوال شد، به عنوان نماینده مردم و لیدر اصلاح طلبان مجلس در جواب به خبرنگاران فرمودند امروز مسئله اصلی فلسطین است!
اینها گوشه بسیار کوچکی از حمایت از حقوق منتقدان است. مخالفان پیشکش.
فرموده اید: ".. دولت اصلاحات اگر قدرت سرکوب مخالفان را داشت نمی گذاشت وزیر کشورش را به زندان بیندازند.نمی گذاشت اوباش وزیر فرهنگش را در نماز جمعه بزنند..."
دولت اصلاحات ادعا کرده بود که قانون اساسی ظرفیت اصلاح دارد. طبق همان قانون وزیر کشورش را محاکمه کردند و طبق همان قانون به زندان رفت. دولت اصلاحات قرار نبود مخالفانش را سرکوب کند بلکه قرار بود قانون را در برابر گروه های فشار اجرا کند و رفتار آنها را تغییر دهد. آنها که وزیر را کتک زده بودند اوباش نبودند. با اسم و رسم در شماره ویژه نشریه شلمچه با آنها مصاحبه شد و به این کار افتخار هم می کردند. راهکار دولت اصلاحات تشکیل کمیته های تحقیق بی فایده و بی نتیجه برای وقایعی مثل حمله به مشاور ریس جمهور در نماز جمعه قم و حمله به آقایان مهاجرانی و نوری در نماز جمعه تهران بود. هیچکس هم نپرسید نتیجه این تحقیقات چه بود؟ اگر ذره ای صداقت داشتند و نمی توانستند عامران و عاملان را بگیرند لااقل آنها را برای مردم افشا می کردند.
دست آخر یک سوال به جای خودش باقی است:
چطور می شود اصلاح طلبانی که هم مجلس را در اختیار دارند، هم شورای شهر، هم دولت نمی توانند مخالفانشان (همان اوباشی که در نماز جمعه وزیر کتک می زنند) را سرکوب کنند؟ نکند همان داستان جبهه ملی و علی امیتی دارد تکرار می شود. ظاهرا اگر همه نهادهای انتخابی را هم به اصلاح طلبات بدهیم ، عاقبت کار را کسی مشخص می کند که زور دارد.
نهضت ملی ایران و عدالت اجتماعی
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک