رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر شما صاحب حقوق مادی این کتاب هستید، می‌توانید اجازه نشر رایگان نسخه الکترونیکی آن را به ما بدهید یا آن را از طریق کتابناک به فروش برسانید.
برای اطلاعات بیشتر صفحه «شرایط و قوانین فروش» را مطالعه کنید.
نهضت ملی ایران و عدالت اجتماعی
امتیاز دهید
5 / 4.2
با 42 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.2
با 42 رای
برای شناخته شدن درست تاريخ معاصر ايران و به ويژه نهضت ملي، گذشته از آگاهي هاي دقيق و موثق درباره ي رويدادها و نيروها و شخصيت هاي سياسي و عوامل اجتماعي و اقتصادي، بايد درباره بسترهاي نظري و ديدگاههاي تحليلي مطرح در اين دوران نيز اطلاع كافي داشت. تنها با اطلاع از ديدگاهها و تحليلهاي نظري گوناگوني كه هدايت كننده ي عملكرد سياسي خطوط و نيرويها مختلف سياسي بوده اند. مي توان به ارزيابي واقعيت نامهاي چند و چون آن نهضت دست يافت. عدالت اجتماعي از مهمترين مباحث نظري و سياسي اجتماعي اين دوران به شمار مي آيد و اين مجموعه از مقالات خليلي ملكي كه بيان كننده ي برخي از مسايل و مواضع مطرح در اين زمينه است به قصد روشن كردن گوشه اي از تاريخ فكري و نظري نهضت ملي ايران فراهم آمده است
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
khar tu khar
khar tu khar
1392/07/07
درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی نهضت ملی ایران و عدالت اجتماعی

تعداد دیدگاه‌ها:
39
دوم - دولت امینی.
می فرمایید عملکرد جبهه ملی در مقابل علی امینی درست نبوده؟ کاملا صحیح می فرمایید. می گویید نباید خلیل ملکی را اخراج می کردند؟ (جای بحث دارد) کاملا درست می فرمایید. اشتباه کردند. خوب بعد.
بحث اصلی بر سر این است در جایی که قدرت سیاسی و نظامی و مالی و رسانه گروهی به طور عمده در دست یک فرد یا یک طیف خاص است هر نوع اصلاحاتی محکوم به شکست است. دلیل شکست اصلاحات افراد مثل امینی - ارسنجانی و دیگران و خانه نشینی ها آنها نه در عملکرد گروه هایی مثل جبهه ملی است - جبهه ملی حتی اگر با تمام توان از دولت امینی حمایت می کرد تغییری در اوضاع نمی کرد - چون یک نفر می خواست که دولت امینی برود. شاه!
دولت امینی و اصلاحاتش از همان آغاز محکوم به شکست بود. چرا؟ چون شاه به عنوان کسی که قوای نظامی را در اختیار داشت به ثروت و قدرت سیاسی فراوان دسترسی داشت از اول او را نمی خواست .کسی خودش را دست بسته حضرت ابولفضل می دانست و می خواست یک تنه تمدن بزرگ بسازد آدمی نبود که قدرت سیاسی را با دیگران قسمت کند. او مدتی مثل یک دوای تلخ امینی را تحمل کرد. بعد به سادگی او را کنار زد. امینی هم مرد مقاومت در برابر شاه نبود. خانه نشین شد و ساواک حتی گزارش میهمانی ها و ملاقاتهایش را به شاه می داد.
فرموده اید: ""... نتیجه ی عدم پشتیبانی جبهه از امینی این شد که دور مبارزات افتاد به دست تندروهای مذهبی و عاقبت آن را هم همین امروز پس از چندین نسل داریم با گوشت و مغز استخوان لمس می کنیم....""
آیا براستی جبهه ملی دارای آنچنان توانایی بود که با حمایت از امینی بتواند جلوی شاه و خوی عظمت طلبانه اش را بگیرد؟ خیر این گونه نیست که شما می فرمایید. قدرت شاه از همه آنها بیشتر بود. شاه می توانست همه شان را به سادگی کنار بزند و این کار را کرد.
منظور شما از دور مبارزات چیست؟ پس از سقوط امینی، گسترش دیکتاتوری شاه، وقایغ 15 خرداد. دور مبارزات هم به دست تندروهای مارکسیست هم به دست تندروهای مذهبی افتاد. حتی جوانانی که گرایشات ملی نیز داشتند به سمت تندروی گرایش پیاده کرده بودند. در مقابل دور حکومت هم به دست کسانی مثل نصیری، ثابتی افتاد که حق هیچ حیاتی برای مخالفین حکومت قائل نبودند. آیا اینها همه اش زیر سر جبهه ملی است؟
آن موقع که مهندس مهدی بازرگان در دادگاه تجدید نظر نظامی می گفت: ما آخرین کسانی هستیم که به زبان قانون اساسی مشروطه سلطنتی با شما سخن می گوییم. نسلهای بعدی اینگونه نخواهند بود. آن موقع که پیامبرگونه خبر می داد که جوانان دیگر به مبارزه سیاسی منطبق بر قانون مشروطه سلطنتی نمی اندیشند حاکمان وقت و قدرت طلبان آن روز باید فکرش را می کردند. شاه حتی اگر درسال 1356 تن به نخست وزیر بختیار می داد اوضاع جور دیگری بود.
شکستن کاسه کوزه ها بر سر جبهه ملی دوم کار بسیار ساده است. ولی نتیجه اش تبرئه مستبدینی است که از فردای کودتای 28 مرداد تا بهمن 1357 بر این مملکت حکومت کردند
با سلام و ممنون از توجه شما به بحث... البته بازهم تند رفته اید.
اول- مصدق
در نوشته اولتان فرموده ابد: "" مشی سیاسی خلیل ملکی همان است که امروز و در شرایط کنونی بدان نیاز مبرم داریم... در دوران مصدق در عین حال که می گفت «تا جهنم هم با تو می آیم» اما اگر در جایی انتقاد داشت آن را مطرح می کرد نمونه اش طرح همه پرسی انحلال مجلس. ما هم امروز باید دقیقا همین کار را انجام دهیم: انتقادهای واقع بینانه در کنار پشتیبانی""
نمی دانم منظور شما از مشی خلیل ملکی که امروز ما بدان نیاز مبرم داریم چیست؟ اما چیزی که در مورد زنده یاد خلیلی ملکی می دانم این است که او هرگز انسان ملاحظه کاری نبود. واقع بین بود اما ملاحظه کار و مصلحت گرا نبود. ملکی در کنار کسی فرار گرفت که به آزادی برای همه اعتقاد داشت، در کابینه اش کسانی نبودند که سابقه سرکوب و اعدام داشته باشند. ملکی در کنار کسی قرار گرفت که نه خودش و نه اعضای دولتش کوچکترین سابفه فساد مالی نداشتند. منظور شما از مشی ملکی اگر سازشکاری، توجیح کردن اعمال دولتها و یا ماله کشیدن روی گذشته افراد باشد تا شاید معجزه ای یا مختصر گشایشی پدید آید، تا جایی که من می دانم ملکی چنین آدمی نبوده است.
بحث اصلی بر سر این است که کوچکترین شباهتی بین دولتهای دکتر محمد مصدق و علی امینی با دولت آقای روحانی وجود ندارد.(حداقل در مورد موضوع دادن آزادی سیاسی و اجتماعی به مخالفین و سوابق درخشان مالی، امنیتی، سیاسی اعضای کابینه) که ما بخواهیم مانند خلیل ملکی از آنها انتقاد سازنده بکنیم. دست کم تا امروز...
فرموده اید: "قبول دارم مصدق آزادی داد اما دوره ی مصدق با دوره ی روحانی فرق دارد. زمانی که مصدق روی کار آمد هنوز شاه قدرت سیاسی را به طور کامل قبضه نکرده بود"
خیر به این شکل که شما می گویید نبوده است. قطعا قدرت شاه در سال 1330 با قدرت شاه در سال 1350 فرق می کند. اما شاه در سال 1330 هم قدرت کافی و ترسناکی داشت شاه در کلیه قوای مسلح نفوذ داشت (ارتش، شهربانی) حداقل یک گروه بلند پایه از نظامیان از او حمایت می کردند. گروه قابل توجهی از نمایندگان مجلس ، روزنامه نگاران، برخی از روحانیون سرشناس مانند بهبهانی وابسته به دربار بودند. ثروتمندان زیادی نیز از شاه طرفداری می کردند. به حمایتهای خارجی کاری ندارم. شاه آنقدر طرفدار داشت که در 9 اسفند 1331 مراسمی درست کنند که در آن دکتر مصدق مرگ را به چشم خودش ببنید.
اما در مقابل مصدق یک تنه در برابر همه آنها ایستاد. در برابر امرای ارتش، شاه، مجلس وابسته که اکثر نمایندگانش صالح نبودند، در برابر زیاده خواهی آیت الله کاشانی. مصدق نشان داد که ضمن ایستادگی و پایداری بر اصول می توان از حقوق دشمنان! مخالفین! و منتقدین دفاع کرد
[quote='cleauoum']
به مورد علی امینی و سیاست او اشاره کرده اید. چرا واقعیت را نمی گویید. امینی که بر سرکار آمد گشایشی در امور پیدا شد. جبهه ملی از او به علت سوابقش حمایت نکرد. نهضت آزادی (رقیب مذهبی جبهه ملی) از امینی حمایت کرد. دست آخر چه اتفاقی افتاد؟؟ هیچ.. در مدت کوتاهی شاه ضمن زد و بند با آمریکایی ها امینی را کنار زد و برای همیشه خانه نشین کرد. بعد رهبران و طرفدران جبهه ملی و نهضت آزادی را به زندان انداخت و باقی قضایا... فرضا اگر جبهه ملی از امینی طرفداری می کرد چه تغییری در اوضاع داده می شد؟ آیا شاه و دربار کوتاه می آمدند و حاظر بودند دست از قدرت بردارند؟ در شرایطی که شاه قدرت کنترل نیروهای نظامی و مجلس را داشت اصلاحات امینی محکوم به شکست بود.
نمونه دیگرش اصلاحات ارضی است. عامل اصلی اصلاحات ارضی ارسنجانی بود. به چه سرنوشتی دچار شد؟ خانه نشین شد و تا آخر عمر شاه اجازه خروج او از ایران را نداد.
[/quote]
با بخش های زیادی از این صحبتتان موافقم. اما از مشی جبهه ی ملی دوم در برابر دولت امینی نمی شود دفاع کرد. جبهه ی ملی دوم ملکی را به جرم حمایت از امینی اخراج کرد و رفتارهای زشت حزب توده در این گونه مواقع را تکرار کرد: تهمت بر اساس فرضیات توطئه . در این باره هم دکتر بختیار و هم دکتر سنجابی و دکتر خنجی مقصر بودند. این ها هر کدام شخصیت های میهن دوستی بودند اما در آن مقطع بغض نسبت به حکومت شاه و همین که شما به آن اشاره کردید(سوابق بد امینی مثل حضور در کابینه ی زاهدی و امضای کنسرسیوم) باعث شد از او که اتفاقا قول حمایت از جبهه هم گرفته بود حمایت نکنند و دقیقا کاری را بکنند که شاه می خواست. امینی گزینه ی ایدآلی نبود اما مطمئنا بسیار بسیار بهتر از شخصیت هایی مثل اقبال و هویدا و شریف امامی و علم بود. در این باره شما را ارجاع می دهم به جلد دوم کتاب اقتصاد سیاسی ایران دکتر کاتوزیان.
اما اینکه می فرمایید اگر جبهه ی ملی از امینی پشتیبانی می کرد آیا شاه از قدرت دست برمی داشت؟ پاسخ این است که خیر.اما آیا این بهانه ی خوبی برای خالی کردن پشت امینی بود؟ پس وظیفه ی یک سیاست مدار چه می شود؟ نتیجه ی عدم پشتیبانی جبهه از امینی این شد که دور مبارزات افتاد به دست تندروهای مذهبی و عاقبت آن را هم همین امروز پس از چندین نسل داریم با گوشت و مغز استخوان لمس می کنیم.
سیاست مدار واقعی نباید تابع جو عمومی جامعه باشد. امروز ممکن است جو عمومی روشنفکران به هزار و یک دلیل مثل سابقه ی امنیتی کابینه یا حضور برخی به عنوان وزیر و مطرح نکردن همه ی خواست های مردم و... ضد دولت آقای روحانی باشد. اما یک نگاهی به رسانه های جناح تندرو بیاندازید... یک نگاهی به موضع گیری های افراد تندرو و به اعضای جبهه ی پایداری بیاندازید... یک نگاهی به مقاله های کیهان و فارس و رجانیوز و یالثارات الحسین بیاندازید... چه چیز باید باعث شود که موضع ما با آن ها یکی شود؟ همسو شدن ما با آن ها در این زمینه چه مشکلی از ما حل می کند؟
ما به دولت آقای روحانی یک سری نقدهایی داریم. از طرفی یک سری از اقداماتش هم ما را به اهداف به حقمان به برای آینده ی کشور مفید است نزدیک می کند.بنابراین امروز باید همان مشی را در قبال دولت آقای روحانی پیش بگیریم که خلیل ملکی در طول مبارزات سیاسی اش در پیش گرفته بود و هزینه اش را هم داد(هنگام فوتش بیش از صد نفر در مراسم سوگواری شرکت نکردند)
[quote='cleauoum']خیلی تند رفته اید. نوشته تان پر از اشتباه است.
مقایسه دولت ملی دکتر محمد مصدق با دولت فعلی مقایسه بی ربطی است.
[/quote]
بله قبول دارم بی ربط است. اما من دولت دکتر مصدق را با دولت دکتر روحانی قیاس نکردم. بیشتر منظورم دولت علی امینی بود که به نسبت باقی دولت های پس از کودتای 28 مرداد مستقل تر و آزاداندیش تر بود.(البته به جز دولت کوتاه مدت بختیار)
[quote='cleauoum']مرحوم مصدق حتی به مخالفینش اجازه داشتن روزنامه و نشریه و حزب داده بود. آنها آزادنه به دولت ملی حمله می کردند. نمونه اش هم نشریه نبرد ملت ارگان فدائیان اسلام است که در آن آزادانه به دکتر مصدق حمله می شد. خواهیم دید دولت آقای روحانی به مخالفین که هیچ.. به گروههایی مثل ملی مذهبی ها چقدر آزادی خواهد داد.
[/quote]
قبول دارم مصدق آزادی داد اما دوره ی مصدق با دوره ی روحانی فرق دارد. زمانی که مصدق روی کار آمد هنوز شاه قدرت سیاسی را به طور کامل قبضه نکرده بود.تنها جایی که نفوذ داشت ارتش بود اما هنوز یک انتخابات به نسبت آزادِ پارلمان داشتیم.هنوز پارلمان همانند پس از سال 1342 یا همانند دوره ی رضاشاه نمایشی نبود. اما امروز دکتر روحانی در شرایط بسیار سخت تری قرار دارد.از چند طرف مورد هجمه ی مراکز قدرتی قرار گرفته است که بر بخش اعظم اقتصاد,رسانه ها و قدرت سیاسی کشور تسلط دارد و نیروهای مسلح به طور کامل در انحصار آنهاست. مصدق به خاطر یک ربع ساعت صحبت تلفنی با رییس جمهور یک کشور اینقدر مورد هجمه قرار نمی گرفت. این که می فرمایید «ببینیم چقدر به مخالفین آزادی خواهد داد» نادیده گرفتن این شرایط سخت است.مگر همه چیز دست دکتر روحانی است که به هر کس می خواهد آزادی دهد؟ من سخنم این است که باید از دولت جدید حمایت کنیم تا به مرور زمان جامعه ی مدنی قوت بگیرد. هنگامی که جامعه ی مدنی قوت بگیرد این جامعه ی مدنی مگر چه کسانی هستند؟همین مردم با افکار گوناگون.
[quote='cleauoum']یادمان هست که منتقدین در دولت اصلاحات که امیدها به آن بیشتر از دولت تدبیر و امید بود به چه سرنوشتی دچار شدند. آیا وزرای کابینه دولت تدبیر و امید معتقد هستند که مخالفین حکومت حق برگذاری تظاهرات دارند (به سوابق امنیتی آنها مراجعه کنید)
[/quote]
دولت اصلاحات با منتقدین چه کرد؟چگونه است که از یک طرف می گویند آن دولت تدارکات چی بود بعد هنگامی که بحث سرکوب منتقدان پیش می آید ناگهان همه ی اتفاقات به گردن همان دولت تدارکات چی می افتد؟!دولت اصلاحات اگر قدرت سرکوب مخالفان را داشت نمی گذاشت وزیر کشورش را به زندان بیندازند.نمی گذاشت اوباش وزیر فرهنگش را در نماز جمعه بزنند. همین امروز نگاه کنید به سمت رییس جمهور کشور کفش پرتاب می کنند و عده ای برای فحاشی به فرودگاه می روند.اما دیروز با مخالفان رییس جمهور پیشین در مقابل مجلس چه برخوردی کردند؟...هنگامی که این تبعیض را می بینید باید متوجه شوید که چه کسانی از روی کار آمدن دولت جدید منافع خودشان را در خطر دیدند.
در مورد سابقه ی وزرا هم یکی باید این را در نظر بگیرید که این وزرا از کدام مجلس باید رای اعتماد می گرفتند؟زمانی که آقای خاتمی را مسخره می کردیم که چرا رفت دماوند رای داد باید فکر امروز را می کردیم. و دیگر اینکه من با سابقه ی این وزرا کاری ندارم.معیار حال افراد است.
اساسا مشخص نیست منظور شما از شبه روشنفکران چه کسانی هستند؟ تا جایی که مشخص است بخش عطیمی از جامعه روشنفکران ایران از دولت آقای روحانی حمایت کرده اند، همان طور که تا روز آخر از دولت خاتمی حمایت کردند. می توانید اسامی هنرمندان، روزنامه نگاران، نویسندگان، کارگردانان تئاتر و سینما را لیست کنید ببینید چند درصد آنها انتخابات را تحریم کرده اند. حرفهایی را که نقل کردید حرفهای شبه روشنفکران نیستند. حرفهای مردم وکوچه وبازار هستند. مردمی که حق دارند بپرسند چرا این کارها نشده است و فرق این دولت با دولت قبلی در چیست؟ مردمی که حق دارند بپرسند این دولت قرار است چه چیزهایی را تغییر دهد و چه زمانی این کار را می کند. سوالات مردم کوچه و بازار ربطی به توطئه شبه روشنفکران ندارد. آنها منتظر تغییر هستند و به واقع هنوز تغییری ندیده اند.
یک یادآوری هم برای شما دارم. طبق آمارهای اعلام شده حکومت - به رغم تبلیغات سرسام آور برای شرکت در انتخابات - نزدیک به 30درصد از واجدین شرایط در انتخابات شرکت نکرده اند. به عبارت صحیح تر این 30درصد انتخابات را تحریم کرده و به کلبه کاندیداها از جمله آقای روحانی نه گفته. به این 30درصد که نه روزنامه دارد نه نشریه اجازه بدهید که حرفهایش را آزادانه بزند. سی دردصدی که مثل شما فکر نمی کند. بین مصدق و روحانی هیچ شباهنی نمی بیند. متهم کردن این عده به حملات ناجوانمردانه، مقایسه آنها با حزب توده! شبه روشنفکر خواندن آنها! مقایسه کردن موقعیت فعلی با زمان دکتر مصدق یا امینی (احتمالا برای اینکه اگر دولت تدبیر و امید به سرنوشت دولت اصلاحات دچار شد کاسه کوزه ها را سر کسی بشکنیم) هیچ دردی را از کسی درمان نمی کند.
خیلی تند رفته اید. نوشته تان پر از اشتباه است.
مقایسه دولت ملی دکتر محمد مصدق با دولت فعلی مقایسه بی ربطی است.
مرحوم مصدق حتی به مخالفینش اجازه داشتن روزنامه و نشریه و حزب داده بود. آنها آزادنه به دولت ملی حمله می کردند. نمونه اش هم نشریه نبرد ملت ارگان فدائیان اسلام است که در آن آزادانه به دکتر مصدق حمله می شد. خواهیم دید دولت آقای روحانی به مخالفین که هیچ.. به گروههایی مثل ملی مذهبی ها چقدر آزادی خواهد داد.
در زمان مصدق آدمهایی مثل خلیل ملکی دلیل مشخصی داشتند که از مصدق دفاع کنند: مصدق هر چه بود معتقد بود که آزادی سیاسی، آزادی مطبوعات و آزادی احزاب حق مردم ایران است، چوب همین اعتقادش را هم خورد. ولی تا آخر به آن پایبند ماند. مصدق حاضر بود به مخالفینش - دقت کنید به مخالفین نه منتقدین - اجازه داشتن روزنامه، حزب، برگزاری راهپیمایی و تجمع را بدهد. یادمان هست که منتقدین در دولت اصلاحات که امیدها به آن بیشتر از دولت تدبیر و امید بود به چه سرنوشتی دچار شدند. آیا وزرای کابینه دولت تدبیر و امید معتقد هستند که مخالفین حکومت حق برگذاری تظاهرات دارند (به سوابق امنیتی آنها مراجعه کنید)
دولت مصدق و وزرایش - کسانی که سالها به تبعید یا زندان رفتند یا مانند دکتر فاطمی جان بر سر پیمان نهادند - کسانی مثل دکتر صدیقی، امیرعلایی، دکتر سنجابی، زیرک زاده و دیگران که حتی مخالفینشان به درستکاری و پاکدامنی آنها معترف بودند هیچ شباهتی با دولت فعلی و وزرایش ندارند.
به مورد علی امینی و سیاست او اشاره کرده اید. چرا واقعیت را نمی گویید. امینی که بر سرکار آمد گشایشی در امور پیدا شد. جبهه ملی از او به علت سوابقش حمایت نکرد. نهضت آزادی (رقیب مذهبی جبهه ملی) از امینی حمایت کرد. دست آخر چه اتفاقی افتاد؟؟ هیچ.. در مدت کوتاهی شاه ضمن زد و بند با آمریکایی ها امینی را کنار زد و برای همیشه خانه نشین کرد. بعد رهبران و طرفدران جبهه ملی و نهضت آزادی را به زندان انداخت و باقی قضایا... فرضا اگر جبهه ملی از امینی طرفداری می کرد چه تغییری در اوضاع داده می شد؟ آیا شاه و دربار کوتاه می آمدند و حاظر بودند دست از قدرت بردارند؟ در شرایطی که شاه قدرت کنترل نیروهای نظامی و مجلس را داشت اصلاحات امینی محکوم به شکست بود.
نمونه دیگرش اصلاحات ارضی است. عامل اصلی اصلاحات ارضی ارسنجانی بود. به چه سرنوشتی دچار شد؟ خانه نشین شد و تا آخر عمر شاه اجازه خروج او از ایران را نداد.
..........................
[edit=گیلدخت]1392/07/12[/edit]
هیچ کسی ادعا نکرده است که دولت جدید بی نقص است یا اینکه دربست خواست های واقعی مردم ایران به ویژه طیف سکولار را تعقیب می کند. فکر نمی کنم هیچ یک از رای دهندگان هم اینقدر ساده لوح بودند که فکر کنند قرار است با روی کار آمدن دولت جدید کشور ظرف چهار سال از لحاظ توسعه ی سیاسی و اقتصادی به حد آمریکا و فرانسه برسد.
احتمال این هم وجود دارد که این دولت نتواند به اهدافش برسد اما وظیفه ی فعلی ما چیست؟ متاسفانه امروز هم همانند زمان خلیل ملکی شاهد این هستیم که افراد میانه رو مورد بی مهری و حملات ناجوانمردانه و اتهامات بی اساس شبه روشنفکران قرار می گیرند.
"این ها همه نمایش است" "چرا هیچ زنی در بین وزرا نیست؟" "چرا فلان شخص بدسابقه وزیر شده است" "چرا با اوباما دست نداد" "چرا درباره دخالت سپاه در اقتصاد فلان حرف را زد" "دارند سازش می کنند و سر مردم را کلاه می گذارند" و... این ها اعتراضاتی است که می کنند. بعضی از آن ها ممکن است وارد هم باشد اما توجه نمی کنند که مثلا اگر هم درباره ی مساله ی هسته ای با غرب «سازش» کنند این وسط مردم ایران هستند که برد می کنند. نمی شود که یک بام و دو هوا برخورد کرد. از یک طرف حاکمیت را می کوبند که چرا کشور را به خاطر برنامه ی هسته ای به این سمت آورد از طرف دیگر وقتی دارند مسیر درست می روند می گویند دارند سازش می کنند! این همان رفتاری است که در مساله ی به اصطلاح انقلاب سفید با حکومت می کردند. وقتی حکومت داشت کار خوبی انجام می داد(هر چند بعضی از مفاد آن به اصطلاح انقلاب به زیان مردم بود) مخالفت می کردند فقط به صرف اینکه شاه متصدی آن است.
یا اینکه مثلا صرف وزیر شدن یک زن چه تاثیری در وضعیت زنان می گذارد؟
خلیل ملکی یکی از روشنفکران واقعبینی بود که خیلی از طرف طیف های رنگارنگ مخالف رژیم شاه مورد بی مهری قرار گرفت. نخست از طرف اعضای حزب توده , بعد که از حزب خودش مجبور به انشعاب شد و بعد هم جبهه ی ملی دوم متاسفانه در دوران علی امینی که موقعیت خوبی برای بهبود اوضاع سیاسی کشور پیش آمده بود او را به خاطر مشی اعتدالگرایانه اش مورد انواع و اقسام تهمت قرار داد. از رهبران حزب توده انتظاری نبود اما جبهه ی ملی ...
یکی از جرم های بزرگ ملکی ملاقات های مستقیمش با شاه بود. یکی دیگر از جرائم او پشتیبانی از اقدامات مثبتی بود که رژیم شاه به هر حال به عنوان حکومت مستقر(هرچند غیرقانونی) انجام می داد.

مشی سیاسی خلیل ملکی همان است که امروز و در شرایط کنونی بدان نیاز مبرم داریم.

در دوران مصدق در عین حال که می گفت «تا جهنم هم با تو می آیم» اما اگر در جایی انتقاد داشت آن را مطرح می کرد نمونه اش طرح همه پرسی انحلال مجلس. ما هم امروز باید دقیقا همین کار را انجام دهیم: انتقادهای واقع بینانه در کنار پشتیبانی
امروز موقعیتی برای ایران به وجود آمده است. حاکمیت به خاطر فشارهای شدید اقتصادی از خارج, فشارهای جامعه ی مدنی از داخل و اختلافات شدید درون ساختار قدرت مجبور شد در همان انتخابات نیم بند که به مثابه یک همه پرسی در برنامه ی هسته ای بود به رای مردم تن در دهد. عده ای قهر کردند.عده ای هم به پای صندوق رفتند. دولتی بر سر کار آمد و هم مردمی که به نشانه ی شادی به خیابان ها آمدند و هم رهبران جهان , تا اندازه ای استقبال کردند. در انتخاب وزرا هم تا حدی که یک مجلس به شدت غیرمردمی اجازه می داد خوب عمل شد.
به مرور زمان نشانه های بازتر شدن فضای سیاسی دیده می شود. روزنامه ها امروز آزادانه تر مطلب می نویسند , رییس پیشین دانشگاه علامه توسط سرپرست وزارت علوم برکنار شد و رییس غیرقانونی دانشگاه آزاد با جمع آوری امضا برکنار شد , شماری از دانشجویان محروم از تحصیل دوباره اجازه ی ادامه تحصیل پیدا کردند , زندانیان سیاسی به مرور زمان آزاد می شوند و تا امروز بخشی از آنان به خانه هایشان بازگشتند , امید می رود با تغییر دبیر شورای عالی امنیت ملی هم رفع حصر صورت بگیرد و هم از برخوردهای وحشیانه ی تندروها با زنان در خیابان ها که دلیلش نه داشتن درد دین و اخلاق بلکه دلزده کردن مردم از دولت جدید است جلوگیری شود.
از لحاظ اقتصادی افراد کاردان یا دست کم کاردان تری نسبت به دولت پیش بر سر کار آمدند. با انتقال پرونده هسته ای ایران به وزارت خارجه و تصدی یکی از برجسته ترین دیپلمات های جهان در وزارت خارجه امید حل و فصل بحران هسته ای بیشتر شده است.به ویژه این در حالی است که در آمریکا هم فردی میانه رو و خواهان تفاهم در مصدر ریاست جمهوری قرار دارد.
با تشکر از اپلود کننده عزیز بخاطر کتاب نهضت ملی ایران و عدالت اجتماعی ازخلیل ملکی
نهضت ملی ایران و عدالت اجتماعی
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک