موریانه
نویسنده:
بزرگ علوی
مترجم:
مهرانگیز نکوروح
امتیاز دهید
بزرگ علوی در کتاب موریانه، همگام با خط اصلی داستان، ساختار و ساختمان از هم پاشیده نظام شاهنشاهی را از زبان یک ساواکی و همراه با دستچین کردن تصاویر، موقعیتها و لحظههایی از عملکرد افراد چه در زندگی خصوصی و چه در زندگی سیاسی - اجتماعی را به تصویر میکشد.
یک ساواکی که تنها پسر خانواده است، ناخواسته و از روی ناآگاهی قربانی ساواک میشود و در راهی قدم میگذارد که دیگر برایش هیچ جای برگشتی نیست.
بزرگ علوی اینبار با روایت کردن و نفوذ در مراحل آغازین زندگی راوی نمایهای از نحوه و چگونگی شکل گیری ساختار و نظام حکومتی را ارائه میدهد. اما این نظام، چگونه نظامیست؟ نظامی که با تطمیع و سوءاستفاده از ناآگاهی جامعه آنها را به سمت خود میکشاند؟ یا با ارائه وظایفی نه چندان مشخص آنها را با مسائل سیاسی درگیر میکند؟ افراد بعدها با پی بردن به اینکه ناخواسته وارد سیستمی سیاسی شدهاند، چه چارهای دارند؟
علوی با به تصویر کشیدن چنین ساختاری نظام را از پای بست متزلزل جلوه میدهد. به خصوص این وضعیت با بحثی که راوی (که حالا در گوشهای از دنیا منزوی شده و خاطرات خود را مینویسد) با «موسی جون» بر سر مسائل سیاسی روزی که جامعه با آن درگیر است میکند رنگ بهتری به خود میگیرد.
در اینجا شاهد گوشه دیگری از نحوه شکل گیری ساختار نظام با روایت کردن گوشههایی از فعالیتهای دانشجویانی که در خارج از کشور با سرمایه نظام در حال تحصیلاند هستیم.
بیشتر
یک ساواکی که تنها پسر خانواده است، ناخواسته و از روی ناآگاهی قربانی ساواک میشود و در راهی قدم میگذارد که دیگر برایش هیچ جای برگشتی نیست.
بزرگ علوی اینبار با روایت کردن و نفوذ در مراحل آغازین زندگی راوی نمایهای از نحوه و چگونگی شکل گیری ساختار و نظام حکومتی را ارائه میدهد. اما این نظام، چگونه نظامیست؟ نظامی که با تطمیع و سوءاستفاده از ناآگاهی جامعه آنها را به سمت خود میکشاند؟ یا با ارائه وظایفی نه چندان مشخص آنها را با مسائل سیاسی درگیر میکند؟ افراد بعدها با پی بردن به اینکه ناخواسته وارد سیستمی سیاسی شدهاند، چه چارهای دارند؟
علوی با به تصویر کشیدن چنین ساختاری نظام را از پای بست متزلزل جلوه میدهد. به خصوص این وضعیت با بحثی که راوی (که حالا در گوشهای از دنیا منزوی شده و خاطرات خود را مینویسد) با «موسی جون» بر سر مسائل سیاسی روزی که جامعه با آن درگیر است میکند رنگ بهتری به خود میگیرد.
در اینجا شاهد گوشه دیگری از نحوه شکل گیری ساختار نظام با روایت کردن گوشههایی از فعالیتهای دانشجویانی که در خارج از کشور با سرمایه نظام در حال تحصیلاند هستیم.
آپلود شده توسط:
hassan912
1391/11/17
دیدگاههای کتاب الکترونیکی موریانه
درست است باید به انتظارش بنشینیم تا او نیز بازگردد.
با تشکر از دوست گرامی آپلود کنندهhassan912
و تشکر از دوست گرامی Molla nasredin
بابت توضیحات کتاب 8-)
یکی از زیباترین آثار" بزرگ علوی":x
«من یک ساواکی هستم. از این که چنین شغلی اختیار کرده ام نه شرمنده ام نه مغرور. این هم کاری است مثل کارهای دیگر.»
داستان به این ترتیب آغاز می شود. راوی که تا پایان کتاب گمنام باقی می ماند، از دل کوچه های جنوب تهران سربرمی آورد و جریان چند سال از زندگی خود را به تصویر می کشد.
روزی با یکی از جوانان محل که او را «موساجون» می خواند پی تفریح و عیش رفته و برای نخستین بار شیرینی پولدار شدن را زیر دندان حس می کند. او از «موساجون» کمک می خواهد تا راهی برای کسب ثروت پیش رویش بگذارد. یک شب شخصی وی را به محلی دعوت می کند. راوی پس از حضور در محل اشخاصی را ملاقات می کند که رفتاری مرموز دارند. پس از چند کلمه صحبت، راوی یکی از حلقه های سازمان امنیت و اطلاعات کشور می شود. او نهایت سعی خود را به کار می بندد تا خانواده و اطرافیان بویی از شغل و روابط وی با حکومت نبرند. در این زمان «رقیه» خواهر دوست داشتنی اش گاه و بیگاه طعنه هایی به برادر می زند که حاکی از باخبر بودن «رقیه» از احوالات اوست. دیری نمی گذرد که رفتار و آمد و شدهای «رقیه» هم مشکوک و پنهانی می شود...
... داستان در انتها به نقطه ای می رسد که انقلاب پیروز شده، راوی بر بالین مادر است و مادر در حال نزع. که «رقیه» سراسیمه وارد بیمارستان می شود و خود را بالای سر مادر می رساند. راوی از بیمارستان خارج می شود. بلافاصله گلوله ای به ران پایش اصابت کرده و او را تا آخر عمر فلج می کند. «رقیه» به برادر می گوید که تنها راه فرار در پیش رو دارد. راوی قبل از فرار به یاران «رقیه» قول می دهد که هر جای دنیا سکنا گزید، شرح وقایع سالهای فعالیتش در ساواک را بنگارد. و داستان به این نحو به انجام می رسد:
«چه شرطی؟»
«باید قول بدهی در گوشه ای از دنیا اگر جان به سلامت بردی بنشینی و آنچه سر خودت آمده و همه ی بلاهایی که سر دیگران آورده ای بنویسی و در اختیار رقیه بگذاری.»
«رقیه را باز می بینم؟»
«تا ببینم در پیشانیت چه نوشته شده.»
این است سرنوشت من.
[quote='shayan123456']کتاب خوبیست. ممنون ای کاش کتابناک گروهی داشت برای اصلاح فایلهای آپلود شده.ب عضی کتابها حرفه ای دیجیتالی شده اند و بعضی آماتوری که باعث بالا رفتن حجم فایل و کیفیت نه چندان خوب کتاب میشه. نیاز کتابناک به این گروه اصلاح و ویرایش ضروریه.[/quote]
گروه نمی خواهد؛ ما یک خر تو خر داریم که خودش چندتا گروه را حریف است!
به جان فهیم!
ای کاش کتابناک گروهی داشت برای اصلاح فایلهای آپلود شده.بعضی کتابها حرفه ای دیجیتالی شده اند و بعضی آماتوری که باعث بالا رفتن حجم فایل و کیفیت نه چندان خوب کتاب میشه.نیاز کتابناک به این گروه اصلاح و ویرایش ضروریه.