رسته‌ها
وضعیت حق تکثیر و مالکیت حقوقی این کتاب مشخص نیست؛ بنابراین امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر در این باره اطلاعاتی دارید، با ما تماس بگیرید. همچنین در صورتی که شما نسبت به این اثر محق هستید، می‌توانید اجازه انتشار تمام یا بخشی از نسخه الکترونیکی آن را به ما بدهید، یا آن را از طریق کتابناک به فروش برسانید.
برای اطلاعات بیشتر صفحه «فروش کتاب الکترونیکی» را در بخش راهنما مطالعه کنید.
زمستان
امتیاز دهید
5 / 4.7
با 2110 رای
امتیاز دهید
5 / 4.7
با 2110 رای
این دفتر شامل 40 شعر میباشد
مهدی اخوان ثالث در سال ۱۳۰۷ در توس نو مشهد چشم به جهان گشود.
در مشهد تا دوره متوسطه ادامه تحصیل داد.
از نوجوانی به شاعری روی آورد و در آغاز قالب شعر کهن را برگزید.
در سال ۱۳۲۶ دوره هنرستان مشهد رشته آهنگری را به پایان برد و همان جا در همین رشته آغاز به کار کرد. در آغاز دههٔ بیست زندگیش به تهران آمد و پیشهٔ آموزگاری را برگزید.
اخوان چند بار به زندان افتاد و یک بار نیز به حومه کاشان تبعید شد.
در سال ۱۳۲۹ بادختر عمویش ایران (خدیجه) اخوان ثالث ازدواج کرد.
در سال ۱۳۳۳ برای دومین بار به اتهام سیاسی زندانی شد.
پس از آزادی از زندان در ۱۳۳۶ به کار در رادیو پرداخت و مدتی بعد به تلویزیون خوزستان منتقل شد.
در سال ۱۳۵۳ از خوزستان به تهران بازگشت و این بار در رادیو و تلویزیون ملی ایران به کار پرداخت.
در سال ۱۳۵۶ در دانشگاه‌های تهران، ملی و تربیت معلم به‌تدریس شعر سامانی و معاصر روی آورد.
در سال ۱۳۶۰ بدون حقوق و با محرومیت از تمام مشاغل دولتی بازنشسته (بازنشانده) شد
در سال ۱۳۶۹ به دعوت خانه فرهنگ آلمان برای برگزاری شب شعری از تاریخ ۴ تا ۷ آوریل برای نخستین بار به خارج رفت و سرانجام چند ماهی پس از بازگشت از سفر در چهارم شهریور ماه
همان سال از دنیا رفت طبق وصیت وی در توس در کنار آرامگاه فردوسی به خاک سپرده شد.
از او ۴ فرزند به‌جای مانده است.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
Reza
Reza
1386/07/20

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی زمستان

تعداد دیدگاه‌ها:
177
چرا به اخوان توهین میکنید هرکسی دیدگاهی داره از کتابناک ممنونم برای کتابهای ارزنده تان
بسیار عالی و فوق العاده هست شعرشون مخصوصا زمستان
اخوان همیشه با من بوده
قاصد تجربه های همه تلخ با دلم میگوید تو دروغ یتو دروغ تو فریبی تو فریب
اینجاست که اتیش میگیرم
یادش گرامی و سبز
زیبایی ولطافت کلام موجب ارامش وشاد زیستن است
روح من در گرو زمزمه ای شیرین است
من دگر نیستم ای خواب برو حلقه مزن
هوا بس نا جوانمردانه سرد است ...................
و آن پیر دروگر گفت با لبخند زهرآگین
فضا را تیره می دارد
ولی هرگز نمی بارد!

:-(:-(:-(:-(:-(
...
شما را ، ای گروه تشنگان! سیراب خواهم کرد
صدای رعد آمد باز با فریاد غول آسا
ولی باران نیامد!
_ پس چرا باران نمی آید؟
سر آمد روزها با تشنگی بر مردم صحرا
گروه تشنگان در پچ پچ افتادند:
_ آیا این
همان ابر است کاندر پی هزاران روشنی دارد؟
آیا باز هم شاعری توانا چون تو را خواهیم دید؟!:-(:-(:-(
زمستان
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک