چرا عقب مانده ایم ؟
نویسنده:
علی محمد ایزدی
امتیاز دهید
معرفی کتاب:
نویسنده کتاب «چرا عقب مانده ایم؟»، ابتدا موارد زیر را به عنوان پیش فرض و مقدمه اثبات نظریه خود در این کتاب مطرح کرده است:
1- قبول اینکه جامعه ما عقب افتاده است. به این معنی که در آن جهل و ظلم و فقر وجود دارد.
2- پذیرش اینکه اکثر افراد جامعه ما از نظر روانی آسیب دیده اند و خلقیات و عقب ماندگی هایمان معلول آن است.
3- اینکه این آسیب دیدگی خود علتی دارد.
4- اینکه این آسیب دیدگی خوشبختانه علاج پذیر است.
5- اینکه راههای درمان فراوانند، ولی راهی را که فکر میکنم بنا به فطری و قابل اجرا بودنش بهترین راه باشد، راهی است که پیامبران رفته اند. یعنی تبعیت از قانون طبیعی بشر و اصلاح باورهای منحرف شده مردم.
او سپس فرض را بر این گذاشته است که اوضاع و احوال زندگی و عقب افتادگی هایمان اکثراً نتیجه قهری همین خلقیات است.
آیا توسعه یافتگی و توسعه نیافتگی ارتباطی با خلقیات افراد یک جامعه دارد؟ این سوالی است که تعدادی از نخبگان و نویسندگان ایرانی به آن پاسخ مثبت داده اند. روشنفکران ایرانی عصر مشروطه، به چنین پاسخی نزدیک شده بودند ولی بعدها با غلبه یافتن نگرش های چپگرایانه و توطئه آمیز، عامل عقب ماندگی کشور ما به مولفه هایی همچون وجود منافع نفتی و یا استعمار تقلیل پیدا کرد.
در دوران متاخر، محمدعلی جمالزاده، نویسنده و داستان نویس ایرانی رویکرد اول را مجددا مورد توجه قرار داد و دکترعلی محمد ایزدی نیز در دهه اخیر با تالیف کتاب «نجات» و کتاب «چرا عقب مانده ایم؟ جامعه شناسی مردم ایران» نیز به این باور رسیده است که خلقیات ایرانیان، عامل بنیادی توسعه نیافتگی کشور است.
نویسنده کتاب پیش رو میگوید: من خیلی علاقه مند بودم بفهمم چرا مردم ایران که آن همه طرفدار دکتر مصدق بودند، یک دفعه بعد از کودتای 28 مرداد 1332 شمسی، خانه کوب شدند. کتاب «ما چرا عقب مانده ایم» من هم به نوعی پاسخ به این سوال بود که چرا بعد از کودتا علیه دکتر مصدق، مردم بی تفاوت شدند.
بیشتر
نویسنده کتاب «چرا عقب مانده ایم؟»، ابتدا موارد زیر را به عنوان پیش فرض و مقدمه اثبات نظریه خود در این کتاب مطرح کرده است:
1- قبول اینکه جامعه ما عقب افتاده است. به این معنی که در آن جهل و ظلم و فقر وجود دارد.
2- پذیرش اینکه اکثر افراد جامعه ما از نظر روانی آسیب دیده اند و خلقیات و عقب ماندگی هایمان معلول آن است.
3- اینکه این آسیب دیدگی خود علتی دارد.
4- اینکه این آسیب دیدگی خوشبختانه علاج پذیر است.
5- اینکه راههای درمان فراوانند، ولی راهی را که فکر میکنم بنا به فطری و قابل اجرا بودنش بهترین راه باشد، راهی است که پیامبران رفته اند. یعنی تبعیت از قانون طبیعی بشر و اصلاح باورهای منحرف شده مردم.
او سپس فرض را بر این گذاشته است که اوضاع و احوال زندگی و عقب افتادگی هایمان اکثراً نتیجه قهری همین خلقیات است.
آیا توسعه یافتگی و توسعه نیافتگی ارتباطی با خلقیات افراد یک جامعه دارد؟ این سوالی است که تعدادی از نخبگان و نویسندگان ایرانی به آن پاسخ مثبت داده اند. روشنفکران ایرانی عصر مشروطه، به چنین پاسخی نزدیک شده بودند ولی بعدها با غلبه یافتن نگرش های چپگرایانه و توطئه آمیز، عامل عقب ماندگی کشور ما به مولفه هایی همچون وجود منافع نفتی و یا استعمار تقلیل پیدا کرد.
در دوران متاخر، محمدعلی جمالزاده، نویسنده و داستان نویس ایرانی رویکرد اول را مجددا مورد توجه قرار داد و دکترعلی محمد ایزدی نیز در دهه اخیر با تالیف کتاب «نجات» و کتاب «چرا عقب مانده ایم؟ جامعه شناسی مردم ایران» نیز به این باور رسیده است که خلقیات ایرانیان، عامل بنیادی توسعه نیافتگی کشور است.
نویسنده کتاب پیش رو میگوید: من خیلی علاقه مند بودم بفهمم چرا مردم ایران که آن همه طرفدار دکتر مصدق بودند، یک دفعه بعد از کودتای 28 مرداد 1332 شمسی، خانه کوب شدند. کتاب «ما چرا عقب مانده ایم» من هم به نوعی پاسخ به این سوال بود که چرا بعد از کودتا علیه دکتر مصدق، مردم بی تفاوت شدند.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی چرا عقب مانده ایم ؟
مگر ما به خاطر دانشگاه و مسئولین دانشگاه درس میخونیم...من میگم باید به علم اصالت بدیم(فرقی هم نداره چه دانشگاهی و چه رشته ای،اصلا خارج از دانشگاه) ...شما میگید با علم سر طرفو شیره میمالند!برمیگردیم سر ایستگاه اول...اگر ما نگاه ابزاری به علم داشته باشیم و اون رو هدف ندونیم همین میشه...یعنی اون رو وسیله برای فریب خودمون میدونیم.من نمیگم اشتغال مهم نیست...مهم هست ولی حالا که معلوم شده علم هیچ ربطی به ثروت نداره بهتر نیست ارزش علم رو دریابیم؟!
حرف شما کاملا درسته.اما فکر میکنی این دانشگاه پیامنور یا ازاد واقعا ما رو باسواد میکنه؟قبول دارم که دانشجو باید خودش دانش را بجوید اما هیچ خبر داری قوانین لحظه ای یا بی برنامگی همیشگی و بی مسئولیتی بعضی کارمندان تو این دانشگاه ها چقدر رو اعصاب و روان یه دانشجو رژه میره!
بعد از اون همه تلاش تو اون منجلاب یه انگ افسردگی خورد رو پیشونیمون آخرشم همه گفتن یارو بیسواده !
تازه در طول دوران تحصیل و بعد از دوران تحصیل با این کلمه ی "مهارت" سر طرفو گول میمالن و روز از نو ...حالا یکی که پول باباش از پارو بالا میره بیخیال انقد کلاس میره تاااااااااااااااا بره سرکار.
حالا میره سرکار _آخه میدونی این مهارت سرکار رفتن رو خیلی خوب فرا گرفته!....حالا فرض کنید رفت دیگه..... اصلا روش نمیشه بگه چقد میگیره!کارش در چه حده!تازه اگه خانم باشه ...آخه چی بگم؟
تنها میتونم بگم که به طور کاملی حرف دل خیلی ها رو زدی.
امروزه تحصیل در ایران به هیچ عنوانی چیز ارزشمندی تلقی نمیشه. یک دوره چند ساله از زندگی که هر کس بنا بر دلیل های خودش اون رو طی میکنه بدون اینکه نتیجه ی مطلوب رو داشته باشه و بیشتر هم به جای اینکه به فکر یادگیری باشند به فکر زودتر به دست آوردن مدرک نهایی هستند! و حالا با اون مدرک باید چی کار کرد؛ خدا میداند و بس!!!! در گذشته یک اقلیت تحصیلکرده وجود داشت (که به معنای واقعی تحصیلکرده بودند) اما امروزه یک اکثریت بسیار بزرگی هست که به ظاهر تحصیلات دانشگاهی و عالیه دارند اما از هر نظر باز هم بی سواد محسوب میشند. همین ارزش تحصیلات دانشگاهی رو پایین آورده.
دلیل وجود آزمون های ورودی متعدد برای ورود به بازار کار هم همین هست که خود دولت از این خبر داره که نزدیک به بیش از 95% دانشجوها از نظر کاربردی کاملا تحصیلات بی مصرفی دارند و مدرکی که در دست دارند اصلا نمیتونه گواه بر توانایی صد در صد اونها باشه. و جالب اینجاست که در این شرایط حتی کسانی هم که از هر نظر توانایی و دانش لازم رو به دست آوردند هم قربانی این شیوه میشن و به همون اکثریت میپیوندند، مگر اینکه خود شخص بتونه گلیم خودش رو از آب بکشه بیرون و شانس هم به کمکش بیاد و شغلی برای خودش و با استفاده از توانایی هاش پیدا کنه.
تقریبا میشه گفت که این یک بازی که تنها به ضرر جوانان تموم میشه، دولت از هزینه ی تحصیل همین جوانان استفاده میکنه در حالی که میدونه هیچ کاری برای اونها وجود نداره و این یک مدرک بی فایده و بدرد نخور بیشتر نیست. در آخر کسانی که از رشته های خودشون مثلا فارق التحصیل شدند مجبور هستند در کارهایی که به هیچ عنوان ربطی به رشته شون نداره مشغول بشوند حتی ممکن هست به جایی برسند که از درس خوندن خودشون پشیمون هم بشند.
دوستان عزیز باید اعتراف کنم که علم نظری به هیچ وجه مناسب بازار کار ایران نیست و با این مدرک نمی شود هیچ جا استخدام شد اگر رشته ام فنی بود شاید شانسی بود ولی با رشته های علوم پایه شانسی وجود ندارد نهایت آن یک استادی است که نیاز به پارتی ای خاص دارد و معلوم نیست ترم های آتی درس را مجدد واگذار کنند یا نه و حقوق خوبی نیز ندارد این روزها نیز مدرک ارشد هم زیاد شده و باید به فکر دکترا بود اگر می خواهید در رشته ای مربوط به درستان استخدام شوید متاسفانه علاوه بر اینها در گذر زمان برخی اطلاعات نظری در ذهن کمرنگ می شوند گرچند درک پابرجا می ماند من آزمون های استخدامی سازمان های مختلف شرکت کرده ام حس میکنم امتحان بدی ندادم ولی هیچوقت قبول نشدم و هیچوقت در اینگونه امتحانات خبری از پاسخنامه نیست فقط می گویند قبول نشدی و اسمت در لیست نیست
اکنون جوانان زیادی را می بینم که به زور دیپلم گرفته اند یا ندارند و وارد مشاغل آزاد شده اند و بسیار موفق اند حتی برخی از آنها با اینکه دانشگاه نرفته اند درکی بسیار بهتر از افراد تحصیل کرده دارند (البته به نسبت کمتر هست و کم پیش می آید و می دانم برخی تحصیل کرده ها نیز درک زیادی ندارند و در دانشگاه فقط کاغذی به اسم مدرک گرفته اند) و این موضوع مرا نگران آینده خود می کند.
می گویند اگر بخواهی وارد بازار آزاد شوی باید بتوانی چاله میدانی حرف زنی و برای چاشنی چند فحش آبدار دهی، گرگ باشی، احتکار کنی، در بازار جایی برای بحث استدالالی نیست و.... ولی اینها با روحیه من سازگار نیست و چیزی نیست که از زندگی انتظار داشتم.
شما عزیزان برای آینده خود چه تصمیمی گرفته اید؟
من نظر همه شما عزیزان را خواندم خودم به شخصه در یک دانشگاه معتبر تحصیل کرده ام استادهایم بهترین مدارک را از دانشگاه های معتبر آمریکا و گاهی بریتانیا گرفته بودند چند تایی فارغ التحصیل از شریف و دانشگاه شهید بهشتی نیز داشتیم آگاهی زیادی به مطالب داشتند من در مورد زیست شناسی بسیار زیاد از دانشگاه آموختم به من هم دانش و هم درک آن دانش را آموختند آزمایشگاه ها مجهز بود و بهترین نمونه ها و اسلاید ها و تجهزیات آزمایشگاهی را داشتند و استاتید اطلاعات خود را بروز می کردند البته بگذریم که مطالعات خارج از کتاب و واحد های درسی زیاد داشتم.
با شما بسیار موافقم البته دوره من پذیرش در دانشگاه به نسبت سخت بود و مثل الان اکثر رشته ها بدون کنکور نبود ولی یادم می آمد اکثر دانشجوها دنبال سرگرمی بودند نظام آموزشی غلط بود و کلی درس های مذهبی و بی ربط با رشته داشتیم زمان امتحانات تداخل های نامنظمی رخ می داد و بازده را بشدت پایین می آورد اکثر دانشجوها آخر ترم بعد از کلی غیبت چند جزوه را کپی می کردند و امتحان می دادند و همیشه از دست استادهایی که نمره 7 را 10 نمی کردند گلایه می کردند و با الفاظ عقده ای و... اساتید خود را خطاب می کردند و در خوابگاه و خانه های دانشجویی پارتی می گذاشتند و تا سحر می رقصیدند (که البته در حد معقول آن بد نیست) خیلی از این دانشجوها شوق تدریس را در برخی اساتید ما خشک کردند و باعث شدند ترم های آینده اساتید کمتر آموزش آکادمیک دهند و بیشتر نمره دهند گرچند خوشبختانه هنوز استادهای سخت گیر و با سواد زیاد داشتم آنها به من راه را نشان دادند و من از نوجوانی کم آگاه با بار علمی و از آن مهم تر با درکی خوب دانشگاه را ترک کردم و پا به زندگی خارج از دیوار های دانشگاه گذاشتم.
100% رد هستید ...
مگر آنکه دستمال باشید!:D:D:D:D
بدون اینکه آشنا داشته باشید امکان ندارد جایی استخدام شوید.مگر اینکه ارزش کار شما 10 برابر مقدار حقوقی باشد که می گیرید.
تازه اگر به همین مقدار حقوق کم هم رضایت بدهید حتما از شما سابقه ی کار می خواهند که افراد تازه کار سابقه ی کارشان کجا بود!تازه اگر فرض کنیم شما در دانشگاه کاری یاد گرفته باشید.
کار دولتی هم یک در 1000 شانس قبولی دارید.آن هم تازه اگر بدانید موقع استخدام چه سوالاتی از شما می پرسند ...
تازه اگر کاری پیدا کنید، احتمال اینکه با رشته و علایق شما هماهنگ باشد خیلی کم است.امکان پیشرفت در چنین کاری بدون آشنا خیلی سخت است.
من چند تا سوال از دوستان عزیز دارم:دلیلمم برای پرسیدن سوال اینه که همیشه ما گله مند از جامعه و نرخ بالای بیکاری و اینکه برای رفتن به سرکار باید 3پسوند پ(پول، پارتی و پرویی)را داشته باشیم،خدایش چند تا آزمون استخدامی ثبت نام کردید؟ چند جا رفتید و جوابهای نه ایی که شنده اید، روی هم رفته 20 تا شده؟تو دانشگاه چقدر دنبال یادگیری علم بودید؟چند تا مهارت فنی و حرفه ای دارید؟من بهتون این اطمینان رو میدم:اگه واقعا قصد کار کردن دارید با روی خوش وارد مکان های متفاوت بشید، آزمون های استخدامی رو ثبت نام کنید و حتما مطالعه رو داشته باشید.و از رد شدن در آزمون و شنیدن جواب رد نهراسید.انشالله کار خوب نصیبتان میشه.ولی اینکه بشینید و ناامید باشید.کاردنبالتان نمی آید.
التماس دعا