دیداری با اهل قلم: درباره بیست کتاب نثر فارسی - جلد 2
نویسنده:
غلامحسین یوسفی
امتیاز دهید
چاپ اول 1357-1358
دیداری با اهل قلم - جلد 1
http://ketabnak.com/comment.php?dlid=41780
جلد دوم کتاب دیداری با اهل قلم،نوشته ی شادوران دکتر غلامحسین یوسفی
این کتاب به طرزی محققانه به تاریخ ادبیات ایران زمین در عرصه ی نثر،به خصوص در دوره های متاخر می پردازد.افسانه هایی چون امیرارسلان نامدار،سفرنامه هایی چون ابوطالب خان،صلای بیداری در افکار طالبوف،عشق وطن در عصر مشروطه،آثار دخو یا علامه دهخدا، و داستان نویسان معاصر چون جمال زاده و هدایت گوشه هایی است از این کتاب که به قلم مرحوم یوسفی به رشته تحریر درآمده است.
//
بیشتر
دیداری با اهل قلم - جلد 1
http://ketabnak.com/comment.php?dlid=41780
جلد دوم کتاب دیداری با اهل قلم،نوشته ی شادوران دکتر غلامحسین یوسفی
این کتاب به طرزی محققانه به تاریخ ادبیات ایران زمین در عرصه ی نثر،به خصوص در دوره های متاخر می پردازد.افسانه هایی چون امیرارسلان نامدار،سفرنامه هایی چون ابوطالب خان،صلای بیداری در افکار طالبوف،عشق وطن در عصر مشروطه،آثار دخو یا علامه دهخدا، و داستان نویسان معاصر چون جمال زاده و هدایت گوشه هایی است از این کتاب که به قلم مرحوم یوسفی به رشته تحریر درآمده است.
//
آپلود شده توسط:
poorfar
۱۳۹۱/۰۸/۱۱
دیدگاههای کتاب الکترونیکی دیداری با اهل قلم: درباره بیست کتاب نثر فارسی - جلد 2
تردید عزیز و گرامی
بله وجود خارجی دارد،خیلی هم خوب دارد،ولی متاسفانه وجود مجازی (بعضی ها اینترنت را عالَم مجاز اندر مجاز نامیده اند!) ندارد هنوز...
اتفاقا جلد یکش هم خیلی عالیست،حالا تو جلد یکش را بخوان،جلد 2 پیشکش;-)
اگر در دسترس بود،و می شد در سایت گذاشت،حتما می گذارم:baaa:
شاد باشید.
ترید، بی تردید وجود خارجی دارد، بهار 1355 چاپ شد، از تجدید چاپ بی خبرم، گزیده اش را خوانده ام، اگر یافت شد می اطلاعانیمتان!
ایا جلد اول وجود خارجی دارد ؟ اگر دارد من نیافتمش . اگر دوستان پیدا کردن ما را نیز خبر دار کنند
مرحوم یوسفی با چیره دستی به تحلیل شخصیت و آثار این «رند اندیشه ور» پرداخته است:
«داستانهای هدایت را که می خوانیم،زندگی در نظرمان دگرگون می شود. پوسته و ظاهر حیات، و «دوندگی و جاروجنجال» تو خالی،
و «احتیاجات کثیف» آن به چشممان خوار می آید. از دنیای پر هیاهوی مادّی،که مطابق آرزوی موجودات زر پرست،درست شده،و اکثر دنبال پول و شهوت می دَوند،و اسیر شکم و جسم خویشند،«بیزار» می گردیم،و چه بسا از بسیاری خُرد نگریهای خویش شرمنده می شویم...
صادق هدایت آزاد وار اندیشید،با بی نیازی و وارستگی زیست،و «آزاد» پای بر فرق جهان زد و از حیات چشم پوشید.
تا بود،با حساسیت خاصّ خویش،از «درد زندگی» در دنیای آدم های «بی حیا،پررو،گدامنش،معلومات فروش» رنج ها برد.
اندک اندک با دردهای بزرگ فلسفی و جهان آزاد منشی ای که داشت،خود را در میان ایشان «که افکارش را درک نمی کردند»
مانند نژادی مجهول و ناشناس، «غریب» می دید،و چون این «دردها را نمی شد به کسی اظهار کرد» برای «سایه» خودش می نوشت...
عجب نیست که آغاز مثنوی مولوی را هم بهترین و زیبا ترین و هنرمندانه ترین آغاز ها می دانست و گاه با خود زمزمه می کرد:
بشنو این نی،چون شکایت می کند...
کسانی نیز هستند که هدایت را نشناخته،در ردّ او قلمفرسایی کرده،ضدّ اخلاقش نامیده اند،و حتی منحرف و مبتلا به اختلال مشاعر!
اما به قول جمالزاده:
«باید دید در این دنیا هر کس چه آورده است...و او را به قدر آنچه آورده است دوست داشت،و محترم شمرد،و تکریم و تعظیم کرد،و باقی همه «حرف» است... اشخاصی چون هدایت را مردم معمولی نمی توانند به جا بیاورند...»