رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر شما صاحب حقوق مادی این کتاب هستید، می‌توانید اجازه نشر رایگان نسخه الکترونیکی آن را به ما بدهید یا آن را از طریق کتابناک به فروش برسانید.
برای اطلاعات بیشتر صفحه «شرایط و قوانین فروش» را مطالعه کنید.
چنین گفت زرتشت
امتیاز دهید
5 / 4.9
با 208 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.9
با 208 رای
ترجمه دیگر

چنین گفت زرتشت ، کتابی برای همه و هیچ‌کس اثری فلسفی و شاعرانه از فریدریش نیچه (1844-1900)، فیلسوف آلمانی، که طی سالهای 1883 تا 1885 نوشته شد. این اثر مهمترین اثر نیچه است که در آن نظریاتی چون، «ابرمرد» و «بازگشت جاودانی» کامل‌ترین صورت و مثبت‌ترین معنی خود را پیدا می‌کند. این کتاب حالت داستان‌گونه دارد و قهرمان اصلی آن شخصی به نام «زرتشت» است. نیچه در این کتاب عقاید خود را از زبان این شخصیت بیان داشته‌است. نیچه از بیست و چهار سالگی (یعنی درسال ۱۸۶۹تا۱۸۷۹ بمدت ده سال) به استادی کرسی واژه شناسی Philology کلاسیک در دانشگاه بازل و به عنوان آموزگار زبان یونانی در دبیرستان منصوب می‌شود. در ۲۳ مارس مدرک دکتری را بدون امتحان از جانب دانشگاه لایپزیگ دریافت می‌کند. او هوادار فلسفهٔ آرتور شوپنهاور فیلسوف شهیر آلمانی بود. برتراند راسل در «تاریخ فلسفه غرب» در مورد نیچه می‌گوید: «ابرمرد نیچه شباهت بسیاری به زیگفرید (پهلوان افسانه‌ای آلمان) دارد فقط با این تفاوت که او زبان یونانی هم می‌داند!»
فریدریش نیچه پس از سالها آمیختن با دنیای فلسفه و بحث و جدال، ده سال پایان عمرش را در جنون به سرد برد و در زمانی که آثارش با موفقیتی بزرگ روبه رو شده بودند او آنقدر از سلامت ذهنی بهره نداشت تا آن را به چشم خود ببیند. سرانجام در سال ۱۸۸۹ به دلیل ضعف سلامت و سردردهای شدیدش مجبور به استعفا از دانشگاه و رها کردن کرسی استادی شد و بالاخره در ۲۵ اوت سال ۱۹۰۰ در وایمار و پس از تحمل یکدورهٔ طولانی بیماری براثر سکته مغزی درگذشت.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
khar tu khar
khar tu khar
1391/08/24

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی چنین گفت زرتشت

تعداد دیدگاه‌ها:
56
یک شاهکار البته نه برای همه کس . برای فهم ان باید بر روی جمله جمله ان فکر کرد8-)8-)
بهتر که چیزی ندانیم تا اینکه از همه چیز فقط نیمی را بدانیم! بهتر که به ذوق خویش دیوانه، تا به سلیقه دیگران عاقل باشیم.
////
آنکه همیشه شاگرد می ماند آموزگار خود را پاداشی به سزا نمی دهد.
////
مرد دانا در میان آدمیان چنان می گردد که در میان جانوران.
////
خستگی بود که خدایان و آخرت ها را همه آفرید: خستگی ای که می خواهد با یک
جهش، با جهش مرگ، به نهایت رسد، خستگی ای مسکین و نادان، که دیگر
خواستن نمی خواهد.
////
بوزینه در برابر انسان چیست؟ چیزی خنده آور یا چیزی مایه شرم دردناک. انسان در برابر ابرانسان همینگونه خواهد بود: چیزی خنده آور یا چیزی مایه شرم دردناک...
////
دیوانگان عاقل بهتر سخن می گویند.
////
آفریدن: این است نجات بزرگ از رنج و مایه ی آسایش زندگی . ما رنج و
دگرگونی بسیار باید تا آفریننده ای در میان آید.
گزیده هایی از کتاب "چنین گفت زرتشت" اثر "نیچه"
شاهکار بی چون و چرا یعنی "چنین گفت زرتشت ".
با خوندن این کتاب طرز فکرم راجب خیلی از مسائل عوض شد .
[quote='katana1']به گونه ای زندگی کن که خواهان آن باشی زندگیت بار دگر تکرار شود. این جمله ایست از نیچه لیکن یقین دارم که نیچه خواهان آن نبوده که زندگی اش دوباره تکرار شود زیرا که زندگی اش چیزی جز درد و اندوه و رنج و ضعف و ناتوانی نبود. او دائمآ در حال رنج و اندوه بود سرودی غمناک. میدانی چرا ؟ چون ضعیف و ناتوان بود. در آخر هم در نکبت و بدبختی و جنون جان داد همچون یک فاحشه پیر؛ و در کاغذ دیواری های خانه اش محو شد. با صدای رعد آسا میگویم که رنج و اندوه چیزی نیست جز ضعف ناتوانی و فقدان قدرت. قدرت چیزی که فیلسوف آن را نداشت و برای همین خوانندگانش را به کسب قدرت و گسترش آن تشویق میکرد. او باید میگفت قدرت من دیدن قدرت شماست.[/quote]
1.زبان نیچه استعاری است و منظور او از گفتن این جمله مفهوم بازگشت ابدی همان در تفکر نیچه است که استعاره ای است از آری گویی به زندگی
2.درد و رنج در تفکر نیچه جایگاه ویژه ای دارد. انسان تراژیک که می توان ادعا کرد همان ابرانسان نیچه است که نیچه از زبان زرتشت نوید آمدن آن را می دهد از درد و رنج و مخاطره گریزان نیست زیرا لازمه زندگی و حیات درد و رنج است و واپسین انسان(الگوی پست ترین انسان در تفکر نیچه) خواهان آسایش است.
3.نیچه حقیقت تماتم موجودات را در اراده معطوف به قدرت(خواست قدرت) میدانست که به زعم وی مقدم بر اراده معطوف به حقیقت که تاریخ فلسفه غرب از سقراط و افلاطون به بعد را دربرمی گیرد می باشد.
4.چنین داوری در مورد نیچه (البته اگه این ضعیفه نیچه خونده باشه) با صدای رعدآسا میگم تنها از یک فاحشه پیر بر می آید از یک ماده گراز
به گونه ای زندگی کن که خواهان آن باشی زندگیت بار دگر تکرار شود. این جمله ایست از نیچه لیکن یقین دارم که نیچه خواهان آن نبوده که زندگی اش دوباره تکرار شود زیرا که زندگی اش چیزی جز درد و اندوه و رنج و ضعف و ناتوانی نبود. او دائمآ در حال رنج و اندوه بود سرودی غمناک. میدانی چرا ؟ چون ضعیف و ناتوان بود. در آخر هم در نکبت و بدبختی و جنون جان داد همچون یک فاحشه پیر؛ و در کاغذ دیواری های خانه اش محو شد. با صدای رعد آسا میگویم که رنج و اندوه چیزی نیست جز ضعف ناتوانی و فقدان قدرت. قدرت چیزی که فیلسوف آن را نداشت و برای همین خوانندگانش را به کسب قدرت و گسترش آن تشویق میکرد. او باید میگفت قدرت من دیدن قدرت شماست.
بهر آن امده ام ک بسیاری را از گله بیرون کشانم.مردم و گله از من خشمگین خواهند شد و شبانان زردشت را دزد خواهند خواند.(نیچه)
تنها کسی ک یک قرن پیش , جای من ب دنیا امد, زندگی کردو فهمیده نشد.
.
.
و با فاصله ای صد سال من باز امده ام با این فرق ک من نیچه را دارم , اما نیچه مرا نداشت .
نیچه به خطابه‌اش ادامه داد: "دکتر برویر، آیا از خود پرسیده‌اید چرا همه‌ی فلاسفه بزرگ افسرده و عبوسند؟ آیا از خود پرسیده‌اید چه کسانی ایمن، آسوده و همیشه خوش رو هستند؟
من پاسخ می‌دهم: تنها آن‌ها که فاقد روشن بینی اند: مردم عامی و کودکان"!
"پرفسور نیچه، شما می‌گویید رشد پاداش رنج است... "
نیچه صحبتش را برید: "نه، نه تنها رشد. قدرت را نیز باید به آن افزود. درخت برای غره شدن بر بلندی اش، نیازمند هوایی طوفانی است. خلاقیت و اکتشاف نیز جز با رنج بدست نمی‌اید. در اینجا اجازه دهید از یادداشت‌های چند روز پیش خود نقل کنم. "
نیچه دوباره نوشته‌هایش را کاوید و خواند: "برای زایش ستاره‌ای رقصنده، باید آشفتگی و شوریدگی در درون خویش داشت. "
این کتاب بازکو کننده اندیشه مردی است که نه دغدغه دین بلکه ایمان را دارد ایمانی که در ÷س چهرها ÷نهان شده است نیازمند خداوند اندیشه است تا با واژاه ها رسوا سازد.همانند علی.ابوذر.شریعتی و سروش خدایی که در عین نیستی وجود مطلق است و در عین دوری نزدیک.<شاهسواری>
چنین گفت زرتشت اثر نیچه
ترجمه شخص دیگری خوندم...ولی به جرأت می توان گفت:مهم ترین ومشخص ترین دردی که نیچه به همراه دارد...درد دین است...درد بی دینی...درد دینی تحریف شده...دردینی که رهبرانش پشت آن قایم شده اند تاپیله شود به دور اعمالشان...
برای همین است که نیچه زرتشت را انتخاب کرد...
چنین گفت زرتشت
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک