رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر در این باره اطلاعاتی دارید یا در مورد این اثر محق هستید، با ما تماس بگیرید.

سرگذشت بهرام چوبین

سرگذشت بهرام چوبین
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 33 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 33 رای
بهرام چوبین یا وهرام چوبین یا بهرام ششم یا وهرام چوبینه پسر بهرام گشنسپ از خاندان مهران، یکی از هفت خاندان ممتاز ساسانی بود. بهرام از مردم ری بود. او به علت بلندی قد و عضلانی بودن اندام، به چوبین (مانند چوب) معروف شده بود.
در سال ۵۸۸-۵۸۹ میلادی، در آخرین سال سلطنت هرمز چهارم، لشکریان خاقانات غربی ترک و خزر به آران و ارمنستان حمله ور شدند.
در همین زمان در شرق نیز ساوه شاه (شابه شاه، بنا بر نوشتهٔ طبری) به ایران حمله کرد و سپاه هفتاد هزار نفری ایران که در مرز به نگهبانی می‌پرداخت، مغلوب ترکان شد.
بهرام در آن هنگام مرزبان ارمنستان و آذربایجان (اثورپاتکان) بود. هرمز چهارم بهرام را برای مقابله به سوی ترکان گسیل داشت.
این جنگ به نام نخستین جنگ ایران و ترکان شناخته شده‌است. بهرام دوازده هزار تن از سوارکاران را برگزید که سن هیچ یک از آنها کمتر از چهل سال نبود. این در حالی بود که سپاه پادشاه ترکان، سیصد هزار تن ذکر شده‌است. که تا هرات و بادغیس پیش آمده بودند. گمان می‌رود که بهرام از این روی این رقم سپاهی را انتخاب کرده‌است که عدد دوازده در نزد ایرانیان مقدس بوده و در تاریخ اسطوره‌ای ایران نیز در چند جنگ، مثل جنگ رستم با کیکاووس و جنگ اسفندیار با ارجاسب و جنگ گودرز به خونخواهی سیاوش، نیز دوازده هزار نفر، در سپاه شرکت داشتند و در تمامی این جنگها ایرانیان، پیروز شده بودند.
بهرام که سرداری دلیر بود با سپاهی اندک اما زبده، سپاه خاقان را در مرزهای شرقی به شدت شکست داد حتی ساوه شاه (شابه شاه) را کشت و علاوه بر غنایم سرشار و باور نکردنی ای که به دست آورد، ترکان را به پرداخت باج نیز ملزم کرد.
هرمز چهارم بعد از شکست ترکها از فتح بهرام نگران شد و او را بلافاصله به جنگ بیزانس، در ارمنستان و نواحی جنوب قفقاز فرستاد. بهرام که فرماندهی کل نیروی ایران در مقابل بیزانس را داشت از قوای بیزانس شکست سختی خورد.
هرمز که می‌خواست غرور وی را بشکند و از این شکست باطناً خشنود بود با ارسال دوک دان و لباس زنانه، به سردار شکست خورده او را بطور اهانت آمیزی از فرماندهی سپاه، عزل کرد اما بهرام موفق شد، سپاه تحت فرمان خود را نیز در اهانتی که از طرف هرمز در حق وی شده بود، شریک و همدرد سازد. بدینگونه آنها را نیز با خود، بر ضد هرمز همداستان ساخت و با موافقت و تشویق آنها، برعلیه هرمز شورش کرد.
غیر از طغیان سپاه بهرام، دسته‌هایی از یک سپاه دیگر هم از نیروهای بیزانس شکست خورده بودند و از خشم و تنبیه شاه می‌ترسیدند در اظهار طغیان با بهرام هماهنگ شدند.
در تیسفون پایتخت ساسانی عامل مؤثری که به نفع شورشگران کار می‌کرد، حزب نجبای ناراضی و مخصوصاً طبقهٔ موبدان بود. هرمز با عدالت خشونت آمیز خویش که متمایل به عامهٔ مردم بود و از احتیاط و تعادل عاری بود، طبقهٔ نجبا را شدت مأیوس و ناراضی کرده بود. بهرام هم در شروع طغیان خویش به پشتیبانی نجبا دل بسته بود و ظاهراً بر روی ناخرسندی موبدان حساب می‌کرد.
به روایت طبری بهرام در ایجاد نفاق و سوءظن بین هرمز چهارم و پسر وی خسرو پرویز دست داشت و خسرو در این هنگام از ترس پدر به آذربایجان گریخته بود.
از طرف دیگر در خود تیسفون، گستهم، دائی خسرو پرویز موفق شد، برادر خود وندوی را که بر اثر سوءظن هرمز، به زندان افتاده بود، از زندان بیرون بیاورد و رهبری شورشی را بر عهده گرفتند که در نهایت شورشیان پایتخت، توانستند هرمز را خلع کرده و پسر وی خسرو پرویز را پادشاه کنند. خسرو شتابان از آذربایجان به پایتخت آمد و در سال ۵۹۰ میلادی، تاج بر سر نهاد.
بهرام چوبین حاضر نشد که بفرمان پادشاه جدید در آید زیرا خود سودای پادشاهی داشت. دودمان بهرام مدعی بودند که از نسل ملوک اشکانی هستند و بهرام بر این امر تکیه کرده خود را پادشاه نامید. از آنجا که سپاه بهرام نیرومند بود، خسرو رو به هزیمت گذاشت. بهرام فاتحانه به پایتخت آمد و بنام بهرام ششم و به دست خود تاج بر سر گذاشت و بنام خود سکه زد. در این اثنا خسرو از سرحد ایران گذشته به امپراتور بیزانس موریکیوس پناه برد.
یکسال پادشاهی بهرام توأم با یک سلسله شورش و فتنه بود. وندوی دائی خسرو که دستگیر و زندانی شده بود، بیاری چند تن از بزرگان رهایی یافت و پیشرو مخالفان بهرام شد. وندوی به آذربایجان گریخت و نزد برادر خود گستهم بیاری خسرو پرویز برخواستند.
خسرو همراه با سپاهی که امپراتور موریکیوس در اختیارش گذاشته بود به ایران برگشته و با سپاه بهرام در حوالی گنزک آذربایجان جنگ کرد و بهرام بعد از شکست، رو بهزیمت نهاد.
در سال ۵۹۱ میلادی بهرام چوبین بعد از شکست در نبرد نهایی با خسرو و سپاهیانش، همراه با باقیماندهٔ سپاهش به سوی ترکان گریخت و با مهربانی تمام از سوی خان ترک پذیرفته شد. در مآخذ پارسی از این خان ترک نامی برده نشده‌است. گمان می‌رود این خان یون یوللیق یا دولان خان، فرمانروای خاقانات شرقی ترک باشد که با خاقانات غربی ترک جنگ داشتند و شاید به همین سبب بهرام را پناه داد. خسرو با هدایایی که برای خاتون همسر خان ترک فرستاد، موجبات کشته شدن بهرام را فراهم کرد. خاقان ترک که از مرگ بهرام، غمگین شده بود، از گردیه خواهر و همسر بهرام چوبین، خواست که به همسری برادر خاقان، درآید. گردیه پیشنهاد خاقان را نپذیرفت و همهٔ سپاهیانی را که همراه برادر وی، بهرام، به دیار ترکان آمده بودند، از دیار ترکان بیرون آورده و به ایران بازگرداند.
داستان بهرام چوبین در کتابی به عنوان بهرام چوبین نامگ در عهد باستان وجود داشته‌است که متأسفانه برجای نمانده‌است. مورخان ایرانی چون طبری، دینوری، بلعمی، و فردوسی نیز مطالبی از این داستان را به رشتهٔ تحریر کشیده‌اند.
سرگذشت پر حادثهٔ بهرام چوبین در اذهان ایرانیان تأثیری قوی گذاشته‌است و موجد افسانهٔ شیرینی بزبان پهلوی شده‌است که مطالب آن را مورخان عرب و ایران خاصه فردوسی در کتب خویش آورده‌اند.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
khar tu khar
khar tu khar
1391/05/11

کتاب‌های مرتبط

اراده‌ای به نام گاندی
اراده‌ای به نام گاندی
4.8 امتیاز
از 11 رای
مجمع الفصحا - جلد 6
مجمع الفصحا - جلد 6
4.7 امتیاز
از 31 رای
سرگذشت من
سرگذشت من
4.6 امتیاز
از 7 رای
بندی خانه رنج و رهایی
بندی خانه رنج و رهایی
3.3 امتیاز
از 16 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی سرگذشت بهرام چوبین

تعداد دیدگاه‌ها:
4
بهرام چوبین فرزند بهرام گشنسب از یکی از هفت خاندان ممتاز ساسانیان و مردی از اهل ری بود و به علت بلندی قد و عضلانی بودن اندام به این نام معروف شد.
در زمان او که مصادف با ۵۸۸ میلادی بود لشگریان خاقان به خام ایران حمله ور شدند و طبری نوشته که سپاه هفتاد هزار نفری ایران که در مرزهای استان خراسان امروزی بودند به سرعت تار و مار شدند.در برخی از منابع از خاقان به عنوان امپراتور چین و در برخی از منابع به عنوان رئیس اقوام ترکی که در بالای ایران اقامت داشتند یاد می شود.

در آن زمان ارتشیان خاقان سی صد هزار نفر بودند و ارتش ایران ۵۰۰ هزار نفر بهرام ۱۲ هزار نفر از ارتشیان ایران را برای مقابله با خاقان بر گزید که در برخی از متون ذکر شده که هر کدام از آنها برای حمل لوازم مورد نیاز سه اسب داشتند.بهرام برای مبارزه با خاقان از تیسفون به اهوزا و از آنجا از به یزد می رود و بعد از جمعاوری سپاهیانش برای اینکه خاقان متوجه ماجرا نشود از راه کرویر به خراسان می رود.
در هنگام جنگ بهرام سربازان خود را جمع می کرد و برای آنان از اهمیت وطن پرستی صحبت می کرد.
قبل از این جنگ بهرام در هنگام بازدید از بادکوبه که متوجه قدرت اشتعالی نفت شده بود دستور داد مهندسان سپاهش سلاحی شبیه به راکت های امروز درست کنند.این سلاح بروی قاطر نصب می شد و پنج نفر مسئول حمل و به کار بردن آن بودند و با کشیدن پرتاب می شد.
این جنگ در تاریخ جنگهای جهان نوعی جنگ بی نظیر بود زیرا بهرام با نبوغی که داشت موفق به ساختن نوعی موشک جنگی می شود و نخستین کسی بود که در طول تاریخ از این سلاح استفاده کرد وقتی که که ارایش جنگی سپاه خاقان به هم خورد بهرام به اسبهای خود دستور می دهد که با کمان های نفت آلود بطرف چشمهای فیلهای سپاه خاقات تیر اندازی کنند و فیل ها در آن موقع از کنترل سربازان خاقان خارج می شوند و سپاهیان خاقان را تار و مار می کنند خاقان که انتظار حمله مستقیم به سپاهش را نداشت فرار می کند و در این جنگ فرزندش را از دست می دهد.و بهرام با یک سپاه اندک ۱۲ هزار نفری که میانگین سنی آنها ۳۰ تا ۴۰ سال بود سپاه عظیم خاقان را شکست می دهد.
پس از نشستن خسرو پرویز به تخت پادشاهی بهرام با خسرو پرویز دچار تقابل شد در این مورد دو نظریه مطرح است که نظریه اول می گوید بهرام وقتی در یکی از جنگ ها در مقابل روم ناکام می ماند هرمز برای او یک لباس زنانه می فرستد و بهرام از خشم این عمل دست به شورش می زند نظریه دوم می گوید که بهرام که شنیده بود خسروپرویز بر علیه پدرش هرمز کودتا کرده بر علیه او قیام می کند.
تصویر سکه ضرب شده منقش به چهره بهرام چوبین
تصویر سکه ضرب شده منقش به چهره بهرام چوبین
خسرو پرویز نیز که توانایی مقابله با بهرام را نداشت و از او شکست خورده بود به امپراتوری روم شرقی پناهنده می شود و با دختر پادشاه آنجا ازدواج می کند و از او طلب کمک می کند.خسرو پرویز با سپاهی که بیزانس موریکیوس امپراتور روم در اختیارش می گذارد به ایران حمله می کند و در ناحیه آذربایجان با بهرام در گیر می شود و بهرام چوبین را شکست می دهد.
پس از این شکست بهرام به خاقان شرقی ترک که با خاقانی که به ایران حمله کرده جنگ داشته پناهنده می شود اما خسرو پرویز با ارسال هدایایی برای خاتون همسر خاقان او را تحریک به کشتن بهرام ی کند بعد از مرگ بهرام خاقان ترک از گردیه خواهر بهرام خواستگاری کرد ولی او نپذیرفت و دستور بازگشت سپاهیان بهرام را به ایران داد.روم شرقی نیز در ازای کمک به خسرو پرویز بخش بزرگ ارمنستان، گرجستان ، و بعضی شهر های مسیحی نشین میانرودان چون آمیدا و نصیبین را دریافت نمود.
تنگ بهرام چوبین تنگه‌ای کم عرض و مرتفع با موقعیت استراتژیک در دامنه کبیرکوه و در مجاورت روستای شیخمکان در ضلع غربی مسیر جاده دره شهر- پلدختر از توابع شهرستان دره شهر می‌باشد.این تنگه با آثار باقیمانده از دیوار و دژهای نظامی به بهرام چوبین ار ژنرال‌های دوره ساسانی منسوب است، و مکانی بوده برای پناه گرفتن بهرام چوبین در زمان شورش علیه خسرو پرویز از آن استفاده می کرده است.
فردوسی به شورانگیزی هر چه تمام تر این نبرد را توصیف نموده است. قرائت او با روایات تاریخی اندک تفاوت هایی هم دارد. سپاهیان ساوه شاه (در روایت تاریخی باقاخاقان) در شاهنامه چهارصد هزار نفری اند و سپاه بهرامیان همگی بیش از ۴۰ سال سن دارند.
هم کتاب خوب بود هم اطلاعات دوست خوبم . مرسی .
باید بگم یکی از بهترین کتابها در زمینه تاریخه...داستان بهرام چوبین و جنگهاشو با نثری زیبا نوشته من تمام کتابهای بهرام داهیم رو خوندم...یکی از یکی بهتر ..ادامه این کتاب اسمش خسرو پرویز و جنگهای 27 ساله ایران و رومه که اونم مثه همین رمان تاریخیه...من اینقد از کتابهای بهرام داهیم خوشم اومده که همه شو دارم
دلاوران زابل
سرگذشت مهرداد اول اشک ششم
سرگذشت بهرام چوبین
خسرو پرویز و جنگهای 27 ساله ایران و روم
سرگذشت یزدگرد سوم اخرین پادشاه ساسانی
واقعا همه کتابهاش قشنگه صحنه جنگها رو به قدری قشنگ توصیف میکنه که فکر میکنه همونجایی..به هیچ وجه از دست ندید...من زنگ زدم به ناشرش متاسفانه گفت بهرام داهیم فوت کرده...واقعا حیف...
سرگذشت بهرام چوبین
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک