انقلاب یا اصلاح
مترجم:
هوشنگ وزیری
امتیاز دهید
گفتگو با کارل پوپر و هربرت مارکوزه
تعداد صفحات : 88
----------------------------------------------------------------------
هربرت مارکوزه (Herbert Marcuze) متفکر و فیلسوف آلمانی است که در سال ها ی 1898 الی 1979 میزیسته است. او آثار و کتبی چون «انسان تک ساحتی»، « عشق و تمدن» و «انقلاب یا اصلاح» را از خود به جا گذاشته است. علاوه بر این کتب، مقالات متعدد دیگری را نیز نگاشته است. نگاهی به زندگی و حیات سیاسی و اجتماعی مارکوزه می تواند عقاید و رویکردهای فلسفی او را بیشتر نمایان سازد.
هربرت مارکوزه در سال 1898 در برلین به دنیا آمد. خانواده وی یهودی و از طبقات متوسط جامعه بودند. او تحصیلات و آموزش علوم را در شهر خود آغاز نمود، اما برای ادامه تحصیلات و استفاده از منابع تحقیقاتی بیشتر به فرایبورگ رفت و در آن دانشگاه از وجود استادان بزرگ فلسفه چون هوسرل و هایدگر بهره برد. در این مدت به اندیشه و رویکردهای هایدگر علاقه مند شد و نظرات و عقاید او را در چند مقاله منعکس نمود، اما بعدها از او برتافت.
مارکوزه از اوضاع جامعه و تحولات سیاسی که در آن رخ می داد، آگاهی کامل داشت و از انقلاب اجتماعی که قبلاً رخ داده بود، تصور خوبی نداشت. در برهه ای از دوران حیات خود، وارد فعالیت های سیاسی و اجتماع شد، در چند حزب و گروه های سیاسی چون حزب سوسیال دموکرات آلمان فعالیت داشت، اما سیاست های این گروه ها و حزب کمونیسم در جمهوری وایمار آلمان هیچ کدام نتوانست اندیشه های سیاسی مارکوزه را عملی سازد.
او بعد از سرکوب انقلاب در برلین به تحصیل تاریخ ادبیات، فلسفه و اقتصاد ملی پرداخت و در سال 1922 از رساله دکترای خود با نام «رمان هنری آلمانی» دفاع کرد. زمینه فلسفی پایان نامه به زیباشناسی هگلی نزدیک بود و در عین حال از آموزه های کتاب «تئوری رمان» گئورگ لوکاچ فیلسوف مارکسیسم نیز بهره برده بود. هنر در زمان مارکوزه، با مسائل بورژوازی مرتبط بود. فرضیه اصلی رساله او خودانتقادی جامعه بورژوازی بود که برخوردی بین شناخت و زندگی را برای هنرمند فراهم می کرد.
بعد از اتمام تحصیل، کتاب زمان و هستی هایدگر را مورد تحلیل قرار داد. او به عقاید و اندیشه های هایدگر، شیفتگی خاصی داشت و نظرات استادش را راهگشای مشکلات جامعه تلقی می کرد. در این مدت، دو مقاله در رابطه با اندیشه های مارکسیستی هایدگر نوشت. اما طرفداری او از این اندیشه ها مانع از رسیدن او به مقام دانشیاری جهت تدریس مستقل در فرایبورگ می شد، زیرا مخالفان عقاید هایدگر رو به افزایش بود.
بعد از مدتی، آثار اقتصادی و فلسفی و اندیشه های مارکس را مورد تحلیل و مطالعه قرار داد و سعی کرد تا تفسیری اگزیستانسیالیستی از رویکردهای مارکس ارائه دهد. مارکوزه عوامل ذهنی نظریه اگزیستانسیالیست مارکس را مورد توجه قرار داد. او اقامت خود را در فرایبورگ با کار تحقیقی «هستی شناسی هگل و اساس نظریه تاریخی» پایان می دهد.
او در سال 1932 فرایبورگ را به قصد فرانکفورت و پیوستن به انستیتوی پژوهش های اجتماعی ترک می کند و دو سال بعد با دعوت هورکهایمر به نیویورک مهاجرت می کند و در آنجا مشغول به کار می شود. از سال 1940 در واشنگتن، به مبارزه با فاشیسم می پردازد و در دانشگاه های کلمبیا و کالیفرنیا تدریس می کند. در این مدت او به عنوان یک انقلابی و نظریه پرداز مهم مکتب فرانکفورت مطرح بود، اما به دلیل همکاری با لیبرال ها و حتی سازمان ضدجاسوسی آمریکا با هدف شکست فاشیسم، مورد انتقاد قرار گرفت.
او این عمل را با هدف مبارزه با فاشیسم توجیه کرد، در حالی که کمونیست ها به دلیل این عمل از او رنجیده شدند و این اقدام او را همکاری با وزارت خارجه آمریکا و مبارزه با کمونیسم تلقی کردند. مارکوزه از مخالفین نظام سرمایه داری بود، اما پس از این از دو جناح سرمایه داری و مارکسیست ها مورد تهدید قرار گرفت. از این رو در سال 1978 به آلمان مراجعت و یک سال بعد در جنوب باواریا در کنار دریاچه اشتانبرگر در گذشت.
بیشتر
تعداد صفحات : 88
----------------------------------------------------------------------
هربرت مارکوزه (Herbert Marcuze) متفکر و فیلسوف آلمانی است که در سال ها ی 1898 الی 1979 میزیسته است. او آثار و کتبی چون «انسان تک ساحتی»، « عشق و تمدن» و «انقلاب یا اصلاح» را از خود به جا گذاشته است. علاوه بر این کتب، مقالات متعدد دیگری را نیز نگاشته است. نگاهی به زندگی و حیات سیاسی و اجتماعی مارکوزه می تواند عقاید و رویکردهای فلسفی او را بیشتر نمایان سازد.
هربرت مارکوزه در سال 1898 در برلین به دنیا آمد. خانواده وی یهودی و از طبقات متوسط جامعه بودند. او تحصیلات و آموزش علوم را در شهر خود آغاز نمود، اما برای ادامه تحصیلات و استفاده از منابع تحقیقاتی بیشتر به فرایبورگ رفت و در آن دانشگاه از وجود استادان بزرگ فلسفه چون هوسرل و هایدگر بهره برد. در این مدت به اندیشه و رویکردهای هایدگر علاقه مند شد و نظرات و عقاید او را در چند مقاله منعکس نمود، اما بعدها از او برتافت.
مارکوزه از اوضاع جامعه و تحولات سیاسی که در آن رخ می داد، آگاهی کامل داشت و از انقلاب اجتماعی که قبلاً رخ داده بود، تصور خوبی نداشت. در برهه ای از دوران حیات خود، وارد فعالیت های سیاسی و اجتماع شد، در چند حزب و گروه های سیاسی چون حزب سوسیال دموکرات آلمان فعالیت داشت، اما سیاست های این گروه ها و حزب کمونیسم در جمهوری وایمار آلمان هیچ کدام نتوانست اندیشه های سیاسی مارکوزه را عملی سازد.
او بعد از سرکوب انقلاب در برلین به تحصیل تاریخ ادبیات، فلسفه و اقتصاد ملی پرداخت و در سال 1922 از رساله دکترای خود با نام «رمان هنری آلمانی» دفاع کرد. زمینه فلسفی پایان نامه به زیباشناسی هگلی نزدیک بود و در عین حال از آموزه های کتاب «تئوری رمان» گئورگ لوکاچ فیلسوف مارکسیسم نیز بهره برده بود. هنر در زمان مارکوزه، با مسائل بورژوازی مرتبط بود. فرضیه اصلی رساله او خودانتقادی جامعه بورژوازی بود که برخوردی بین شناخت و زندگی را برای هنرمند فراهم می کرد.
بعد از اتمام تحصیل، کتاب زمان و هستی هایدگر را مورد تحلیل قرار داد. او به عقاید و اندیشه های هایدگر، شیفتگی خاصی داشت و نظرات استادش را راهگشای مشکلات جامعه تلقی می کرد. در این مدت، دو مقاله در رابطه با اندیشه های مارکسیستی هایدگر نوشت. اما طرفداری او از این اندیشه ها مانع از رسیدن او به مقام دانشیاری جهت تدریس مستقل در فرایبورگ می شد، زیرا مخالفان عقاید هایدگر رو به افزایش بود.
بعد از مدتی، آثار اقتصادی و فلسفی و اندیشه های مارکس را مورد تحلیل و مطالعه قرار داد و سعی کرد تا تفسیری اگزیستانسیالیستی از رویکردهای مارکس ارائه دهد. مارکوزه عوامل ذهنی نظریه اگزیستانسیالیست مارکس را مورد توجه قرار داد. او اقامت خود را در فرایبورگ با کار تحقیقی «هستی شناسی هگل و اساس نظریه تاریخی» پایان می دهد.
او در سال 1932 فرایبورگ را به قصد فرانکفورت و پیوستن به انستیتوی پژوهش های اجتماعی ترک می کند و دو سال بعد با دعوت هورکهایمر به نیویورک مهاجرت می کند و در آنجا مشغول به کار می شود. از سال 1940 در واشنگتن، به مبارزه با فاشیسم می پردازد و در دانشگاه های کلمبیا و کالیفرنیا تدریس می کند. در این مدت او به عنوان یک انقلابی و نظریه پرداز مهم مکتب فرانکفورت مطرح بود، اما به دلیل همکاری با لیبرال ها و حتی سازمان ضدجاسوسی آمریکا با هدف شکست فاشیسم، مورد انتقاد قرار گرفت.
او این عمل را با هدف مبارزه با فاشیسم توجیه کرد، در حالی که کمونیست ها به دلیل این عمل از او رنجیده شدند و این اقدام او را همکاری با وزارت خارجه آمریکا و مبارزه با کمونیسم تلقی کردند. مارکوزه از مخالفین نظام سرمایه داری بود، اما پس از این از دو جناح سرمایه داری و مارکسیست ها مورد تهدید قرار گرفت. از این رو در سال 1978 به آلمان مراجعت و یک سال بعد در جنوب باواریا در کنار دریاچه اشتانبرگر در گذشت.
آپلود شده توسط:
khar tu khar
1391/05/05
دیدگاههای کتاب الکترونیکی انقلاب یا اصلاح
توصیه میکنم به همه فعالان سیاسی و مدنی
8-)8-)8-)8-)8-)
به جمله ی جالبی از کارل پوپر برخوردم!
«نظام های اجتماعی و دموکراتیک و غربی ما، هنوز بسیار ناکاملند،و نیاز به بهبود دارند.
لکن بهتر از همه ی آنهایی هستند،که تاکنون وجود داشته اند.
بهبود بخشیدن،جنبه ی فوری دارد،
اما شاید،خطرناکترین اندیشه ی سیاسی،
آرزوی کامل کردن،و خوشبخت ساختن انسان(در زمین) است،
کوشش برای پدید آوردن «بهشت» در «زمین»
همواره «دوزخ» ساخته است...»
سلام دوست عزیز. ازشما ممنون که این کتاب را در دسترس عموم قراردادی. چونکه این کتاب با اینکه حجم کمی دارد ولی مباحثش بسیار ارزشمند است. چون من این کتاب باید کنفرانس دادم. من هم مثل شما موضوعات و مباحث کارل پوپر را بیشتر می پسندم ولی وقتی که یک سوال در آخر کتاب که مصاحبه کننده طرح میکند کمی من را به فکر فرو برد. بعدها به این نتیجه رسیدم که اصلاح بستگی به زمان و مکانی دارد که قرار است اتفاق بیاقتد. وبا کمی دقت متوجه میشویم که پوپر خیلی آرمان گرا است و واقع گرا نمی باشد که البته این ویژگی لیبرالها و نئولیبرالها می باشد. اگر نظری دارید در پروفایل من می توانید نظر خود را بدهید. و فراموش نکنیم که پوپر در اواخر عمر خود از اصلاح ناامید شده بود و به سمت انقلاب در حرکت بود.