نیم قرن با سیاوش قمیشی
نویسنده:
فرزاد پایدار
امتیاز دهید
.
مجموعه آثار ، همراه با آکورد و نت در شناخت و بزرگداشت سیاوش قمیشی
مجموعه ای که پیش رو دارید شامل تمامی آهنگ های سیاوش و گلچینی از ساخته های ایشان برای دیگر هنرمندان میباشد که برای نوازندگان گیتار ، کیبرد و .... نگارش شده است
برای نوازندگان گیتار علاوه بر نت نویسی استاندارد.
بیشتر
مجموعه آثار ، همراه با آکورد و نت در شناخت و بزرگداشت سیاوش قمیشی
مجموعه ای که پیش رو دارید شامل تمامی آهنگ های سیاوش و گلچینی از ساخته های ایشان برای دیگر هنرمندان میباشد که برای نوازندگان گیتار ، کیبرد و .... نگارش شده است
برای نوازندگان گیتار علاوه بر نت نویسی استاندارد.
آپلود شده توسط:
farbehar
1391/04/31
دیدگاههای کتاب الکترونیکی نیم قرن با سیاوش قمیشی
یاور بر حق ...
به نام خداوند ایثار و انصاف ...
خوارم اگر از خواری .. خوارم تو مپنداری .......
دانم که مرا با گل یکجا تو نگهداری...
گل را تو به آن گویی که از عشق ذمحبت شد..
آن گل که فقط گل بود در حادثه پر پر شد...
سودای تو را دارم .. من از دل و جانم..
گفتن که پیدا شو ... دیدن که پنهانم ..
گفتن که پیدا کن خود را با تو را باهم...
گفتن که پیدا هست در هر نفس ادم ...پیدا است من پنهان ..
من در تن او در جان ...
یک آن نظری کردم در خود گذری کردم...
دیدم که نه د دوری
نزدیکتر از نوری در راه عبور از تو من این همه از دوراز تو..
من این همه دور از تو....................................................
.
.
.[داور برحق- خارم- معطر شد نوری، دوری]
غریبی مثل خودمی ...
توصورتت پر از غم ..
غصه درای یه عالمه ..
دوست داری دردل کنی ..
دلت گرفته از همه ...
غریبه توی غربت نگی چی شد محبت ...
بگی میگند دیونه است .... حرفهاش چه بچه گونه است..... :(
.
.
.
یه دانه گندم طلای از تشت طلا گرانبهاتر ..
در حادثه های ناگهانی سالم ز مریض مبتلاتر ...
آسوده مباش که بی نیازی ... یک آن دگر پر از نیازی ..
آنجا که تو فرعون زمانی در تیر رأس باد خزانی...
یاور بر حق ...
به نام خداوند ایثار و انصاف ...
خوارم اگر از خواری .. خوارم تو مپنداری .......
دانم که مرا با گل یکجا تو نگهداری...
گل را تو به آن گویی که از عشق ذمحبت شد..
آن گل که فقط گل بود در حادثه پر پر شد...
سودای تو را دارم .. من از دل و جانم..
گفتن که پیدا شو ... دیدن که پنهانم ..
گفتن که پیدا کن خود را با تو را باهم...
گفتن که پیدا هست در هر نفس ادم ...پیدا است من پنهان ..
من در تن او در جان ...
یک آن نظری کردم در خود گذری کردم...
دیدم که نه د دوری
نزدیکتر از نوری در راه عبور از تو من این همه از دوراز تو..
من این همه دور از تو....................................................:((:((
.
.
.
یه بغض شکسته رفیق گلو شد
تو بارون که رفتی دل باغچه پژمرد
تمام وجودم توی آینه خط خورد
هنوز وقتی بارون تو کوچه میباره
دلم غصه داره دلم بی قراره
نه شب عاشقانه س نه رویا قشنگه
دلم بی تو خونه دلم بی تو تنگه
یه شب زیر بارون که چشمم به راهه
میبینم که کوچه پر نور ماهه
تو ماه منی که تو بارون رسیدی
امید منی تو شب ناامیدی
بگیر اسوده بخواب بی درد قصه....
دیگه کابوس زمستون نمیبینی...
توی خواب گلهای حسرت نمیچینیی...
دیگه خورشید چهرت نمیسوزنه...
جای سیله های باد روش نمیمونه....
دیگه بیدار نمیشی بانگرونی...
یا باتردید که بری یا که بمونی...
رفتی ادمکها جاگذاشتی...
قانون جنگل زیر پا گذاشتی..
اینجا قهرند سینه ها با مهربونی..
تو توی جنگل نمیتونستی بمونی..
دلت بردی با خود به جای دیگه..
اونجا که خدا برات لالایی میگه...
میدونم میبینمت یه روزدوباره ..
توی دنیایی که ادمک نداره...
:((:((:x:x
خاکی صمیمی و گرم
واسه عشقها بازی موجها..
قامتم یه بستر نرم...
یه عزیز دردونه بودم...
پیش چشم خیس موجها..
یک نگین سبز خالص روی انگشتر دریا...
تا که یک روز تو رسیدی توی قلبم پاگذاشتی
غصه های عاشقی تو وجودم جا گذاشتی
زیر رگ بار نگاهت دلم انگار زیر رو شد..
برای داشتنت عشقت همه جونم آرزو شد..
تا نفس کشیدی انگار نفسم برید توی سینه...
ابر و باد و دریا گفتند حس عاشقی همینه..
اومدی توی سرنوشتم بی بهانه پا گذاشتی..
اما تا قایقی اومد از منو دلم گذشتی...
رفتی با قایق عشقت سوی روشنی فردا..
من و دل اما نشستیم چشم به راهت لب دریا....:((:((
بی سرزمین تر از باد
کولی تر از ترانه
بی پرده مثله فریاد ...