دوست گرامی warden (اگر اشتباه نکنم سلطان بودی من پیشتر از روی اواتار دوستان را می شناسم من انگلیسیم خیلی ضعیفه )
بقول مولانا هر کس از ظن خود شد یار من
من هم فقط تنها نقطه اشتراک خودم با ابن سینا را مطرح کردم نه چیز دیگری
دوست بزرگوار تردید جان صرفا جهت مزاح بود . به دل نگیر ;-)
دوست گرامی warden (اگر اشتباه نکنم سلطان بودی من پیشتر از روی اواتار دوستان را می شناسم من انگلیسیم خیلی ضعیفه )
بقول مولانا هر کس از ظن خود شد یار من
من هم فقط تنها نقطه اشتراک خودم با ابن سینا را مطرح کردم نه چیز دیگری
شیخ فلاسفه ی اسلام را در زمانه اش،کافر و دهری می خواندند و او این رباعی را در جواب آنان سرود:
کفرِ چو منی، گزاف و آسان نبوَد
محکمتر از ایمانِ من، ایمان نبود
در دهر چو من یکی و
آن هم کافر؟
پس در همه دهر،یک مسلمان نبود!
ای کاش به اندازه ی انگشتان دست،امروز هم چون او داشتیم...
اخه ناحقم نگفتن که (البته چون اعتقادشون اینو می گفته)
ولی خدایشش شعرش خیلی عالیه
تردید جان تو هر چه خواندی باید اینجا کپی پیست کنی
بیچاره ابن سینا را باده به دست کنی
نبود این مرام به انصاف اندیشیدن
کسی را از دیار اسلام به دیار خود کشیدن
;-) :-)
این شعر که نوشته بودند از ابن سینا است از اینترنت گرفتم ( متهم نشوم ): شراب را چه گنه گر که ابلهی نوشد
گهی به تیغ برد دست و گهی به سوی نجق
چو بو علی می ناب ار خوری حکیمانه
به حق حق که وجودت به حق شود ملحق
حلال گشت به فتوای عقل بر دانا
حرام گشت به فتوای شرع بر نادان
من ابن سینا در یک چیز مشترکیم ان هم : من بنده آن دمم که ساقی گوید
یک جام دگر بگیر و من نتوانم
شیخ فلاسفه ی اسلام را در زمانه اش،کافر و دهری می خواندند و او این رباعی را در جواب آنان سرود: کفرِ چو منی، گزاف و آسان نبوَد
محکمتر از ایمانِ من، ایمان نبود
در دهر چو من یکی و
آن هم کافر؟
پس در همه دهر،یک مسلمان نبود!
ای کاش به اندازه ی انگشتان دست،امروز هم چون او داشتیم...
دیدگاههای کتاب الکترونیکی ابن سینا نابغه ای از شرق
دوست بزرگوار تردید جان صرفا جهت مزاح بود . به دل نگیر ;-)
بقول مولانا هر کس از ظن خود شد یار من
من هم فقط تنها نقطه اشتراک خودم با ابن سینا را مطرح کردم نه چیز دیگری
اخه ناحقم نگفتن که (البته چون اعتقادشون اینو می گفته)
ولی خدایشش شعرش خیلی عالیه
بیچاره ابن سینا را باده به دست کنی
نبود این مرام به انصاف اندیشیدن
کسی را از دیار اسلام به دیار خود کشیدن
;-) :-)
شراب را چه گنه گر که ابلهی نوشد
گهی به تیغ برد دست و گهی به سوی نجق
چو بو علی می ناب ار خوری حکیمانه
به حق حق که وجودت به حق شود ملحق
حلال گشت به فتوای عقل بر دانا
حرام گشت به فتوای شرع بر نادان
من ابن سینا در یک چیز مشترکیم ان هم :
من بنده آن دمم که ساقی گوید
یک جام دگر بگیر و من نتوانم
کفرِ چو منی، گزاف و آسان نبوَد
محکمتر از ایمانِ من، ایمان نبود
در دهر چو من یکی و
آن هم کافر؟
پس در همه دهر،یک مسلمان نبود!
ای کاش به اندازه ی انگشتان دست،امروز هم چون او داشتیم...