منم تیمور جهانگشا: سرگذشت تیمور لنگ بقلم خود او
امتیاز دهید
سرگذشت تیمور لنگ به قلم خود او. انسان وقتی این کتاب را میخواند نمیتواند راجع به روحیه تیمور لنگ نظریه ای مشخص پیدا کند مگر این که اعتراف نماید اراده و پشتکار داشته است وصفتی که بیش از همه در این شرح حال، به نظر میرسد عزم وپشتکار او میباشد.
مارسل بریون قبل از نوشتن این کتاب،تمام تواریخ قدیم را که راجع به تیمور لنگ نوشته شده خواند و آنچه به زبان عربی نوشته اند در متن اصلی قرائت کرد و تواریخ فارسی را در ترجمه های انگلیسی و فرانسوی و آلملنی مطالعه نمود و شروع به گردآوری و نوشتن این کتاب کرد...
کتابی که اینک به خوانندگان معرفی می گردد و ( مارسل -بریون ) فرانسوی زحمت گرد آوردن آن را بر عهد گرفته است خاطرات تیمور لنگ به قلم خو د اوست که نسخه منحصر به فرد آن به زبان فارسی در تصرف ( جعفر پاشا ) حکمران یمن بوده است ( البته در دوره ای که یمن در تصرف عثمانی بود ) وبعد از فوت جعفر پاشا نسخه مزبور نزد بازماندگان متوفی ماند َ تا این که کاتبی یک نسخه از روی آن کتاب نوشت و به هندوستان برد .
کتاب سرگذشت تیموربه زبان فارسی بعد ازاین که به هندوستان رفت مدتی در آن اقلیم بود تا این که یک افسر انگلیسی کتاب مزبور را از هندوستان به انگلستان برد و ما نمی دانیم نسخه منحصر به فرد آن که وارد هندوستان شده به دست آن افسر افتاد یا وی کاتبی را وادار به رونویسی از آن نموده است . در هر حال کتاب مزبور را به انگلستان برد و در آن جا مردی به اسم دیوی با کمک پروفسور وایت استاد دانشگاه اوکسفورد این کتاب را به انگلیسی ترجمه کرد و متن انگلیسی آن در سال ۱۷۸۳ میلادی منتشر گردید .
مارسل بریون فرانسوی می گوید : نسخه منحصر به فرد این کتاب که در تصرف جعفر پاشا حاکم یمن بوده و در تاریخ ۱۶۱۰ میلادی فوت کرده معلوم نیست که هست یا نیست .واگر هم آن نسخه منحصر به فرد موجود باشد چون تا به حال چاپ نشده چیزی از ارزش این کتاب کم نمی کند.در این کتاب ما سرگذشت مردی بی رحم آشنا می شویم که بسیاری از نا گفته های تاریخ را به روشنی بیان می کند.
بیشتر
مارسل بریون قبل از نوشتن این کتاب،تمام تواریخ قدیم را که راجع به تیمور لنگ نوشته شده خواند و آنچه به زبان عربی نوشته اند در متن اصلی قرائت کرد و تواریخ فارسی را در ترجمه های انگلیسی و فرانسوی و آلملنی مطالعه نمود و شروع به گردآوری و نوشتن این کتاب کرد...
کتابی که اینک به خوانندگان معرفی می گردد و ( مارسل -بریون ) فرانسوی زحمت گرد آوردن آن را بر عهد گرفته است خاطرات تیمور لنگ به قلم خو د اوست که نسخه منحصر به فرد آن به زبان فارسی در تصرف ( جعفر پاشا ) حکمران یمن بوده است ( البته در دوره ای که یمن در تصرف عثمانی بود ) وبعد از فوت جعفر پاشا نسخه مزبور نزد بازماندگان متوفی ماند َ تا این که کاتبی یک نسخه از روی آن کتاب نوشت و به هندوستان برد .
کتاب سرگذشت تیموربه زبان فارسی بعد ازاین که به هندوستان رفت مدتی در آن اقلیم بود تا این که یک افسر انگلیسی کتاب مزبور را از هندوستان به انگلستان برد و ما نمی دانیم نسخه منحصر به فرد آن که وارد هندوستان شده به دست آن افسر افتاد یا وی کاتبی را وادار به رونویسی از آن نموده است . در هر حال کتاب مزبور را به انگلستان برد و در آن جا مردی به اسم دیوی با کمک پروفسور وایت استاد دانشگاه اوکسفورد این کتاب را به انگلیسی ترجمه کرد و متن انگلیسی آن در سال ۱۷۸۳ میلادی منتشر گردید .
مارسل بریون فرانسوی می گوید : نسخه منحصر به فرد این کتاب که در تصرف جعفر پاشا حاکم یمن بوده و در تاریخ ۱۶۱۰ میلادی فوت کرده معلوم نیست که هست یا نیست .واگر هم آن نسخه منحصر به فرد موجود باشد چون تا به حال چاپ نشده چیزی از ارزش این کتاب کم نمی کند.در این کتاب ما سرگذشت مردی بی رحم آشنا می شویم که بسیاری از نا گفته های تاریخ را به روشنی بیان می کند.
آپلود شده توسط:
ramin12345
1391/03/27
دیدگاههای کتاب الکترونیکی منم تیمور جهانگشا: سرگذشت تیمور لنگ بقلم خود او
جخ امروز
از مادر نزادهام
نه
عمرِ جهان بر من گذشته است.
نزدیکترین خاطرهام خاطرهی قرنهاست.
بارها به خونِمان کشیدند
به یاد آر،
و تنها دستآوردِ کشتار
نانپارهی بیقاتقِ سفرهی بیبرکتِ ما بود.
اعراب فریبم دادند
بُرجِ موریانه را به دستانِ پُرپینهی خویش بر ایشان در گشودم،
مرا و همگان را بر نطعِ سیاه نشاندند و
گردن زدند.
نماز گزاردم و قتلِ عام شدم
که رافضیام دانستند.
نماز گزاردم و قتلِ عام شدم
که قِرمَطیام دانستند.
آنگاه قرار نهادند که ما و برادرانِمان یکدیگر را بکشیم و
این
کوتاهترین طریقِ وصولِ به بهشت بود!
به یاد آر
که تنها دستآوردِ کشتار
جُلپارهی بیقدرِ عورتِ ما بود.
خوشبینیِ برادرت تُرکان را آواز داد
تو را و مرا گردن زدند.
سفاهتِ من چنگیزیان را آواز داد
تو را و همگان را گردن زدند.
یوغِ ورزاو بر گردنِمان نهادند.
گاوآهن بر ما بستند
بر گُردهمان نشستند
و گورستانی چندان بیمرز شیار کردند
که بازماندگان را
هنوز از چشم
خونابه روان است.
کوچِ غریب را به یاد آر
از غُربتی به غُربتِ دیگر،
تا جُستجوی ایمان
تنها فضیلتِ ما باشد.
به یاد آر:
تاریخِ ما بیقراری بود
نه باوری
نه وطنی.
مرد بزرگی بود