قتل کسروی
نویسنده:
ناصر پاکدامن
درباره:
احمد کسروی
امتیاز دهید
پرونده قتل کسروی همچنان گشوده است. همه کسانی که استقرار جامعه ای بر پایه عدل و داد و آزادی و برابری را در ایران خواهانند می باید رسیدگی مجدد به پرونده قتل کسروی را خواستار شوند. تا این ظلم بزرگ برجاست کجا می توان از داد و دادگستری سخن گفت.
بیشتر
آپلود شده توسط:
reza447reza447
1391/03/01
دیدگاههای کتاب الکترونیکی قتل کسروی
شما که بر عالم و آدم و کجی و راستی ، فقط تاختید!
دوست عزیز،
اصلا مشخص نیست شما چه انگیزه ای دارید ، ابتدا از کسروی دفاع می کنید بعد به او می تازید!
همانطور که کنفوسیوس می گوید:
به جای لعنت فرستادن برای تاریکی(البته شما آن را تاریکی می دانید)لااقل شمعی کوچک بیفروزید.
هرچه ما از شما دیدیم فقط از ابتدا تا انتها مخالفت با نظرات دیگران بود ، به قول مشهور :
مخم و مخم ، مخالفم!
البته اگر کمی تندی کردم به بزرگی خودتان ببخشید چون بنده قصد توهینی نداشتم و فقط نرم تر از نمی شد منظور را رساند!
به اسلام کاملاً آگاه بود آنها را ناجوانمردانه به سرچشمه ی فیّاض اسلام نسبت داد و با همین بهانه هایِ خود ساخته بر علیه اسلام قد علم کرد و فریاد برآورد که مشـکل از اسلام است و از شیـعه است و برای رَد
گم کردن چند مقوله ی دیگر مثل بهائیگری و صوفیگری را مطرح و منتشر کرد در حالیکه با یک حساب سَـرانگشتی در می یابیم که اگر مدّت زمان طولانی که کسـروی برای تحقیق و تتّبـع به منظورِ نگارش کتاب های
تاریخی ی مشـهورش مثل تاریخ مشـروطیت، تاریخ هیجـده ساله آذربایجان و تاریخ پانصـد ساله ی خوزسـتان صرف کرده و نیز زمان طولانی دیگری را که صرف نوشـتن سایر کتابهایش و نیز کشمکش و جدال لفظی و
درگیری های فیزیکی نموده از عمر کوتاهِ 55 سـاله ی کسروی کسر نمائیم زمان قابل توجّه و مجال و فرصت و فراغت فکری ی دیگری برایش باقی نمانده بوده که بخواهد و بتواند صرف مطالعه و تحقیق پیرامون معارف
اسلامی نموده باشد، اطلاعاتش از اسلام در سطح همان یک طلبه ی گریز پائی بوده که در دوران جوانیش و با اکراه به مکتـب رفته و نزد اکابر تبریز تلمّـذ نموده است. این که می بینیم هر از چند گاهی نام کسروی
را در بوق و کرنا می کنند، نه به خاطر دانش وی می باشد چون نوشته هایش به روز نیست و از اخلاق که از شـرئط مهم زندگانی ی روز مرّه ی مردم است نیز به دور است و ارزش خواندن ندارند، بلکه فقط از جنبه و
جهتِ معاندتِ کسـروی با اسلام و بخصوص شـیعه، وی را بازیافت می کنند تا دست آویز دیگری هرچند ضعیـف برای تقابـل و رویاروئی با تفکّر شیـعه و سرکوب اقتدار وسیع شیعیان یافته باشند، آقای kaydan نیز اگر
دقّت کرده باشید چه در گذشته و چه در حال در هر زمان و موقعیّتی که روابط ایران با بعضی کشورها و فی الحال با حاکمان غدّار عربستان سـعودی به ظاهر گِل آلود اسـت با قلم نارسـای خود زیر امثال این کتاب که
کوره راهی برای بد نمایان ساختن ابهّتِ شیعه است، به شیعه می تازد و بعید هم نیست که آبشخورش نزد اجانب دشمن ملّتِ ایران و بخصوص مردم غیور شـیعه باشد، حالا چرا اینجـا را انتخـاب کرده، یکی از دلائل
آن این است که به تعداد اعضاء این سایت کم و بیش آگاهی دارد و نیّت سوئش این است که از این طریق با هوچیگری و نشان دادن و برجسـته ساختنِ مشـکلات سیاسی ی کشور در افکار و اندیشه های اهل قلم
و اهل مطالعه تزلزل اجاد نماید و کاملاً آنها را تخریب نماید، البته به هیچ وجه موفق نخواهد شد زیرا ملّت ایران ساده اندیش نیستند و دشمنان خود را خوب می شناسند و در این زمینه عاقل و با فراست بی نظیر.
هّش چه باشد عقل کل ای هوشمند
عقل جزئی هّش بود اما نـژند
چون که قشرِ عقل صد برهان دهد
عقل کُل کی گامِ بی ایقان نهد
جناب کیدان
لطفا به زبانی سلیس برای دیگر کتابناکیان دیدگاه خود را درباره احمد کسروی بیان بفرمایید.
با سپاس[/quote]
جناب هیرکان، ایدهی پالایش زبان کسروی ریشه در دلایل دیگری دارد ولی مهمتر از آن این که جناب کیدان نظر خود دربارهی کسروی را «به زبانی سلیس» حداقل همین چند خط قبلتر ارائه داده است. (۰۴:۱۰)!
جناب کیدان
لطفا به زبانی سلیس برای دیگر کتابناکیان دیدگاه خود را درباره احمد کسروی بیان بفرمایید.
با سپاس
درازا گوییم. به هر چم، نه اسلام و نه امامان و پیامبران شایسته دفاع اند و نه هیچکدام از جلوه های امروزی (سلفی گری) در گیتی خلاف اسلام اند..." تاسف بار است از این جهت که بَر نیاموخته ایراد و حَرَجی
نیست، امّا حد اقل باید توجّه داشت؛ در سخن دُر ببایدت سُفتن، ورنه گُنگی بِه از سخن گفتن، بی مناسبت نیست این مطلبی که در جائی خواندم:
به شیطان گفتم: لعنت بر شیطان! لبخند زد.
پرسیدم: چرا می خندی
پاسخ داد: از حماقت تو خنده ام می گیرد
پرسیدم: مگر چه کرده ام
گفت: مرا لعنت می کنی در حالی که هیچ بدی در حق تو نکرده ام
با تعجب پرسیدم: پس چرا زمین می خورم
جواب داد: نفس تو مانند اسبی است که آن را رام نکرده ای. نفس تو هنوز وحشی است؛ تو را زمین می زند.
پرسیدم: پس تو چه کاره ای
پاسخ داد: هر وقت سواری آموختی، برای رم دادن اسب تو خواهم آمد؛ فعلاً برو سواری بیاموز!
آدمی مخفی است در زیر زبان
این زبان پرده است بر درگاه جان[/quote][/quote]
و اما بد نیست گوشه چشمی به نظرات و ادعاهای کسی داشته باشیم که مدعیست دیگران خلاف موضوع بحث(دیدگاه کسروی) نظر میدهند.
انچه که در این کامنت دیده میشود بجز مشاعره و شب شعر و پند و اندرز پدرانه و نصیحت و مثال از شیطان رژیم و بهشت و شداد چیزی در باب کسروی نمی گوید!
همین شخص با چنین گفتار بی اساس و حواشی سازی خود مدعیست که دیگران گفتارشان ارتباطی با موضوع بحث ندارد!(تعصب و بخل و جمود فکر چنان بر برخی از افکار و افراد حکم میراند که در کمتر از چند کامنت خود منتقد نظرات خود میشوند.)
حال باید به اینان گفت تو که در مقامی نیستی که از عقاید خود دفاع کنی آیا بهتر نیست که زبان به کام گیری و خود از نصیحتت به دیگران پند بگیری؟!
درازا گوییم. به هر چم، نه اسلام و نه امامان و پیامبران شایسته دفاع اند و نه هیچکدام از جلوه های امروزی (سلفی گری) در گیتی خلاف اسلام اند..." تاسف بار است از این جهت که بَر نیاموخته ایراد و حَرَجی
نیست، امّا حد اقل باید توجّه داشت؛ در سخن دُر ببایدت سُفتن، ورنه گُنگی بِه از سخن گفتن، بی مناسبت نیست این مطلبی که در جائی خواندم:
به شیطان گفتم: لعنت بر شیطان! لبخند زد.
پرسیدم: چرا می خندی
پاسخ داد: از حماقت تو خنده ام می گیرد
پرسیدم: مگر چه کرده ام
گفت: مرا لعنت می کنی در حالی که هیچ بدی در حق تو نکرده ام
با تعجب پرسیدم: پس چرا زمین می خورم
جواب داد: نفس تو مانند اسبی است که آن را رام نکرده ای. نفس تو هنوز وحشی است؛ تو را زمین می زند.
پرسیدم: پس تو چه کاره ای
پاسخ داد: هر وقت سواری آموختی، برای رم دادن اسب تو خواهم آمد؛ فعلاً برو سواری بیاموز!
آدمی مخفی است در زیر زبان
این زبان پرده است بر درگاه جان[quote='nikdoost']این گفته ی وهم انگیز و سفسطه آمیز mohsenniroozad که گفته است" اسلام هیچ چیز که به مردم نیاموخت که هیچ، خود دست آویز و مایه آدم کشی های فراوانی شد که در جای خود میطلبد که سخن به
درازا گوییم. به هر چم، نه اسلام و نه امامان و پیامبران شایسته دفاع اند و نه هیچکدام از جلوه های امروزی (سلفی گری) در گیتی خلاف اسلام اند..." تاسف بار است از این جهت که بَر نیاموخته ایراد و حَرَجی
نیست، امّا حد اقل باید توجّه داشت؛ در سخن دُر ببایدت سُفتن، ورنه گُنگی بِه از سخن گفتن، بی مناسبت نیست این مطلبی که در جائی خواندم:
به شیطان گفتم: لعنت بر شیطان! لبخند زد.
پرسیدم: چرا می خندی
پاسخ داد: از حماقت تو خنده ام می گیرد
پرسیدم: مگر چه کرده ام
گفت: مرا لعنت می کنی در حالی که هیچ بدی در حق تو نکرده ام
با تعجب پرسیدم: پس چرا زمین می خورم
جواب داد: نفس تو مانند اسبی است که آن را رام نکرده ای. نفس تو هنوز وحشی است؛ تو را زمین می زند.
پرسیدم: پس تو چه کاره ای
پاسخ داد: هر وقت سواری آموختی، برای رم دادن اسب تو خواهم آمد؛ فعلاً برو سواری بیاموز!
آدمی مخفی است در زیر زبان
این زبان پرده است بر درگاه جان[/quote][/quote]
و اما بد نیست گوشه چشمی به نظرات و ادعاهای کسی داشته باشیم که مدعیست دیگران خلاف موضوع بحث(دیدگاه کسروی) نظر میدهند.
انچه که در این کامنت دیده میشود بجز مشاعره و شب شعر و پند و اندرز پدرانه و نصیحت و مثال از شیطان رژیم و بهشت و شداد چیزی در باب کسروی نمی گوید!
همین شخص با چنین گفتار بی اساس و حواشی سازی خود مدعیست که دیگران گفتارشان ارتباطی با موضوع بحث ندارد!(تعصب و بخل و جمود فکر چنان بر برخی از افکار و افراد حکم میراند که در کمتر از چند کامنت خود منتقد نظرات خود میشوند.)
حال باید به اینان گفت تو که در مقامی نیستی که از عقاید خود دفاع کنی آیا بهتر نیست که زبان به کام گیری و خود از نصیحتت به دیگران پند بگیری؟!
درازا گوییم. به هر چم، نه اسلام و نه امامان و پیامبران شایسته دفاع اند و نه هیچکدام از جلوه های امروزی (سلفی گری) در گیتی خلاف اسلام اند..." تاسف بار است از این جهت که بَر نیاموخته ایراد و حَرَجی
نیست، امّا حد اقل باید توجّه داشت؛ در سخن دُر ببایدت سُفتن، ورنه گُنگی بِه از سخن گفتن، بی مناسبت نیست این مطلبی که در جائی خواندم:
به شیطان گفتم: لعنت بر شیطان! لبخند زد.
پرسیدم: چرا می خندی
پاسخ داد: از حماقت تو خنده ام می گیرد
پرسیدم: مگر چه کرده ام
گفت: مرا لعنت می کنی در حالی که هیچ بدی در حق تو نکرده ام
با تعجب پرسیدم: پس چرا زمین می خورم
جواب داد: نفس تو مانند اسبی است که آن را رام نکرده ای. نفس تو هنوز وحشی است؛ تو را زمین می زند.
پرسیدم: پس تو چه کاره ای
پاسخ داد: هر وقت سواری آموختی، برای رم دادن اسب تو خواهم آمد؛ فعلاً برو سواری بیاموز!
آدمی مخفی است در زیر زبان
این زبان پرده است بر درگاه جان[quote='nikdoost']این گفته ی وهم انگیز و سفسطه آمیز mohsenniroozad که گفته است" اسلام هیچ چیز که به مردم نیاموخت که هیچ، خود دست آویز و مایه آدم کشی های فراوانی شد که در جای خود میطلبد که سخن به
درازا گوییم. به هر چم، نه اسلام و نه امامان و پیامبران شایسته دفاع اند و نه هیچکدام از جلوه های امروزی (سلفی گری) در گیتی خلاف اسلام اند..." تاسف بار است از این جهت که بَر نیاموخته ایراد و حَرَجی
نیست، امّا حد اقل باید توجّه داشت؛ در سخن دُر ببایدت سُفتن، ورنه گُنگی بِه از سخن گفتن، بی مناسبت نیست این مطلبی که در جائی خواندم:
به شیطان گفتم: لعنت بر شیطان! لبخند زد.
پرسیدم: چرا می خندی
پاسخ داد: از حماقت تو خنده ام می گیرد
پرسیدم: مگر چه کرده ام
گفت: مرا لعنت می کنی در حالی که هیچ بدی در حق تو نکرده ام
با تعجب پرسیدم: پس چرا زمین می خورم
جواب داد: نفس تو مانند اسبی است که آن را رام نکرده ای. نفس تو هنوز وحشی است؛ تو را زمین می زند.
پرسیدم: پس تو چه کاره ای
پاسخ داد: هر وقت سواری آموختی، برای رم دادن اسب تو خواهم آمد؛ فعلاً برو سواری بیاموز!
آدمی مخفی است در زیر زبان
این زبان پرده است بر درگاه جان[/quote][/quote]
و اما بد نیست گوشه چشمی به نظرات و ادعاهای کسی داشته باشیم که مدعیست دیگران خلاف موضوع بحث(دیدگاه کسروی) نظر میدهند.
انچه که در این کامنت دیده میشود بجز مشاعره و شب شعر و پند و اندرز پدرانه و نصیحت و مثال از شیطان رژیم و بهشت و شداد چیزی در باب کسروی نمی گوید!
همین شخص با چنین گفتار بی اساس و حواشی سازی خود مدعیست که دیگران گفتارشان ارتباطی با موضوع بحث ندارد!(تعصب و بخل و جمود فکر چنان بر برخی از افکار و افراد حکم میراند که در کمتر از چند کامنت خود منتقد نظرات خود میشوند.)
حال باید به اینان گفت تو که در مقامی نیستی که از عقاید خود دفاع کنی آیا بهتر نیست که زبان به کام گیری و خود از نصیحتت به دیگران پند بگیری؟!
پرداختن به سوالاتی که با موضوع بحث همسویی ندارد باعث حواشی و انحراف بیشتر میگردد.
یحتمل یکی نیز از راه خواهد رسید و سخنی برای گفتن ندارد، پستها و مطالب گذشته که موافق با موضوع بحث نیز هست را مرور نمی نماید و با یک مثال از فلان نیروگاه هسته ای(احتمالا اینبار نیروگاه چرنویل) به دنبال این خواهد بود که ثابت کند که نظرات بنده یا دیگری مغلطه و در راستای انحراف بحث است ولی همین شخص مدعی که کمترین پایبندی به اصول اخلاقی ندارد هرگز نمی گوید که این پاسخ به دلیل کدام سوال یا مثال اشتباه بوده و بانی چنین انحرافی کدام پرسنده و کدام پست بوده است؟!
حال جنابعالی بدنبال پاسخی خارج از موضوع بحث از طرف بنده هستید!؟ اول باید وضعیت چنین انتقاداتی را مشخص نمایید. چنین انتقاداتی که شخص شما نیز با دیدن آن بدون کمترین توجه که خود یکی از منحرف کنندگان موضوع بحث میباشد با آن همصدا میشوید!
اول تکلیف این وضعیت را بین خود روشن سازید بعد بنده نیز نظرم را خواهم گفت.
در نقدی که بر نظرات داروین دارد چیزی جز توهین از او نمی بینیم انهم به صرف اینکه نظرات او با حقانیت اسلام مغایرت دارد. نقد او بر نظرات داروین خصوصا امروزه نشانه کاملی از جدال او با دنیای مدرن و هرگز چنین نظراتی را بر نمی تابانید و قادر به درک چنین تجددی نبود.
علامه قزوینی و سعید نفیسی به دلیل سبک گفتار و نثر کسروی نقدهای تندی بر او وارد می سازد. و چنین نثری را چیزی هچل هفت و خارج از اصول و قواعد ادبی میخواند.
از جانبی نقد غیر منصفانه کسروی بر آثار برخی شاعران همچون سعدی و حافظ و...جای نقد بسیار دارد، او متاسفانه در نقل تاریخ نیز بعضا دچار خبط شده اند همانگونه که در تاریخ مشروطه خود بعضا اشتباهاتی نموده است.
به هر روی انچه که او پرورش داد و کتبی که تالیف نمود آنهم در آن زمان و آن موقعیت اجتماعی امری بسیار ارزنده بود افسوس که ملایان دینفروش حقیقت را بر نمی تابانیدن و دستور به قتلش را صادر نمودن و تکفیرش کردن.
به هر روی گفتار کسروی نیز همچون تمامی مورخین و محققین دستخوش حب و تعصب بود ولی برای زمانه خود مطمئنا حاوی نظراتی ارزنده بود همچون دیگر بزرگانی مانند آخوند زاده،آقا خان کرمانی،طالبوف و... ولی اینگونه نیست که فکر کنیم هرانچه که او گفت ارزشمند و بدور از انتقاد است.
همان روزگار نیز بسیاری نظرات کسروی را چیزی جز الهاد و توهین به شریعت اسلام و تشیع نمی خواندن و قرار نیست که یک نظریه باب میل همگان باشد این کثرت آرا و عقیده است که جامعه را میسازد ولی انچه که مهم است حفظ ارزشهای اخلاقی و آزادی بیان و امکان گسترش و نشر هرعقیده و مرام و مسلک است.
بنده نیز به هیچ عنوان در فکر و اندیشه این نیستم که مخالفین عقایدم مهر تائید بر نظراتم بزنند و یا با تائید آن به خود غره شوم ولی مطمئنا خواستار آن هستم که حال که حدود یک قرن از زمان کسروی می گذرد لااقل تابدین حد منصف و عاقل باشیم که بجای ترور شخصیت و تخطئه کردن مخاطب و مخالف، آنهم به صرف اختلاف نظر و عقیده به نقد نظر و عقیده بپردازیم نه انتقاد بی اساس از صاحب نظر.
شما نکته هایی را در دیدگاهتان آوردید و من نیز پاسخ و پرسشهایی را درباره سخنان شما بر نمودم ، که البته هنوز از پاسخ آن خودداری میکنید،
آقای کسروی مردی بود که ایران و زبان ملی اش را دوست داشت ، و بهیچ کشور بیگانه و حزب و مرامی وابسته نبود ، اگر او خطا هایی داشت (که همه ما داریم )
اما آرمان او سازندگی و پیشرفت و عدالت و یکپارچگی جامعه ایران بود ، افسوس دیده ام که بعضی ها از نام شادروان کسروی برداشت ناروا میکنند و هر کدام به سود هدفهای سیاسی خود او را پیراهن عثمان میکنند تا با این بهانه چیزهایی بگویند که با ارزشهای نموده شده کسروی ستیزش دارد ،