قتل کسروی
نویسنده:
ناصر پاکدامن
درباره:
احمد کسروی
امتیاز دهید
پرونده قتل کسروی همچنان گشوده است. همه کسانی که استقرار جامعه ای بر پایه عدل و داد و آزادی و برابری را در ایران خواهانند می باید رسیدگی مجدد به پرونده قتل کسروی را خواستار شوند. تا این ظلم بزرگ برجاست کجا می توان از داد و دادگستری سخن گفت.
بیشتر
آپلود شده توسط:
reza447reza447
1391/03/01
دیدگاههای کتاب الکترونیکی قتل کسروی
دوست عزیز یک سوال ساده و خودمانی؟!
شما در کدام مکتب خانه وجدان درس اخلاق آموختید که همین سه پست گذشته خود چنین سوالات بی ربطی از بنده میپرسید و بعد در پست آخر خود اینگونه مدعی می شوید که بنده حاشیه پردازی می کنم؟!
نقل قول از کامنت پیشین شما:
به نظر شما آیا غرب این حق را دارد تا کشورهای دیگر را اشغال کند؟
آیا نوع سیستم سیاسی کشور مهمتر از رفاه و امنیت و یکپارچگی مردم کشوری است ؟
آیا دمکراسی غربی را بزور میشود به کشوری تحمیل کرد حتی اگر به بهای ویرانی و نا امنی و تجزیه آن کشور باشد؟
واقعا شرافت اخلاقی را اگر در بازار مس گران تقسیم می نمودن انچه برجای می ماند تنها صدای های و هوی بود.
خوشا آنان که وجدان و شرافت اخلاقی را فدای حب و بعض و کینه و خودنمایی نمی کنند.
این سه خط گفتار(سوال) کاملا بی ربط شما نمونه کاملیست از آنچه که شما در ذهن دارید و سعی دارید با قیل و قال به دیگران بچسبانید.
سعی کنید منصف باشید.
آقای کسروی همواره به روشنی سخن و سازندگی گرایش داشت و کوتاه و پر مغز مینوشت.
اتفاقا این شما بودید که بیشتر از همگان از موضوع اصلی دور افتادید و با انبوهی از واژگان به تبلیغات سیاسی مورد علاقه تان پرداختید
تخطئه کردن و از هردری سخن گفتن و مخالفت با نظریات دوستان و با دنبال کردنِ « اصل پیش پا افتادگی »، اساسِ موضوع فراموش شود و به بیراهه کشیده شود تا نتیجه ای که خود به آن دلبسته و وابسته اند
را در مخیّله ی دیگران اعمال و نهادینه کنند که البته عرض می کنم رنج بیهوده بر خود هموار می کنند زیرا باور من این است که نتوانسته و نخواهند توانست در ارتباط با موضوعِ اصلی، مسائل با اهمّیتی طرح کنند
که کسی بخواهد آن را قضاوت کند و برعکس نتوانسـته و نخواهند توانست دل گفته های دیگران را به قضاوت بنشینند زیرا به میزان پایبندی ی باور های دیگران واقف نیسـتند، و کلامشـان نفوذی در اذهان ندارد
همچنان که آگاهی و تناقض گوئی ی آشکارشان مبیّن این است که با اطمینان سخن نمی گوید و معلوم نیست چه طرفیتی را دنبال می کند و هیچگاه از حرفهایش نتیجه گیری ی اساسی نمی کند.
للکذب نجاة ولکن الصّدق انجیٰ، للباطل بقاء ولکن الحق ابقیٰ و للکلام بَلاغه ولکن للصُمت حکمة ابلغ، بادروغ می توان رسـت ولی راه نجات نیسـت، با باطل می توان دوام یافت والی بقـا هرگز و با کلام می توان
فریفت ولی در سکوت و خموشی حکمتی بلیغ تر و رسا تر، بنابر این اگر من جای ایشان بودم خموش میشدم تا بیش ازین عیب و هنر نداشته ام با زیاده گوئی آشکار نشود.[/quote]
دوست گرامی از آنجا که زحمت نوشتن ده خط رو به خود دادید تا به مغلطه و سفسطه و دست اندازی به نظر محقق و مورخی توجیحی برای حقانیت ادعای خود بیاورید خود ثابت می نماید که نظرات و گفتار بنده نیز چندان بی اهمیت و بی تاثیر نبوده است.ادعا کردید مخالفت با نظریات دوستان! که بهتر بود اول روشن میکردید نظریات کدام دوستان؟!
آنهایی که همفکر شما و هم رای شما هستند یا کلیه دوستان؟!
این نظرات دوستان شما چقدر موافق با موضوع بحث بوده و مخصوصا این شیوه مغلطه کلام جنابعالی که در اکثر پست های شما مشاهده میشود چقدر موافق با موضوع بحث است؟!
جنابعالی تاچه حد در مسیر بحث نظر دادید؟!
همینکه ادعا کردید نظرات بنده ارتباطی با موضوع بحث نادر و لاجرم خود را وقف آن کردید که 10 خط مغلطه را برای اثبات درستی گفتار خود بیاورید نشانگر این است که گفتار شما نیز کمترین توجهی به موضوع بحث ندارد.
اما اگر منصف و صادق باشید خواهید دید پاسخی که بنده آوردم کاملا مربوط به نظرات دوستان و در راستای نظرات انها بوده و مشخصا چندین کامنت آغازین به موضوع کسروی پرداخته شده و جنابعالی اگر واقعا اهل انصاف می بودید و اگر حرفی برای گفتن میداشتید به آنها میپرداختید و پاسخ می دادید!
آیا نوع سیستم سیاسی کشور مهمتر از رفاه و امنیت و یکپارچگی مردم کشوری است ؟
آیا دمکراسی غربی را بزور میشود به کشوری تحمیل کرد حتی اگر به بهای ویرانی و نا امنی و تجزیه آن کشور باشد؟
((ای کاش می آموختیم بجای کینه توزی کمی اهل انصاف و منطق و اخلاق باشیم.))
موضوعات تخصّصی میدهند. نظریهی پارکینسون بر اساس مشاهداتش از کمیته مسئول تصویب طرح احداث یک نیروگاه اتمی بود. ماجرا از این قرار بود افراد کمیته اکثـر وقت جلسات را صرف بحث روی موضوعات
بیهوده و پیش پا افتاده و غیر مهم، ولی قابل فهم برای عوام کرده بودند. مثلاً مدت طولانی را صرف بحث درباره ی شکل و نوع سقف جایگاه دو چرخه ی کارمندان کرده بودند، درحالی که به موضوعاتی چون طراحی
ساختمان و تجهیزات اصلی خود نیـروگاه اتمی کم توجهی می شد. در اینجا نیـز آقای kaydan با مطالب مبالغه آمیز و بعضاً نادرست و مغشـوشِ یکی به نعل و یکی به تخته کوبیـدن و همه چیز را به زعم خودشـان
تخطئه کردن و از هردری سخن گفتن و مخالفت با نظریات دوستان و با دنبال کردنِ « اصل پیش پا افتادگی »، اساسِ موضوع فراموش شود و به بیراهه کشیده شود تا نتیجه ای که خود به آن دلبسته و وابسته اند
را در مخیّله ی دیگران اعمال و نهادینه کنند که البته عرض می کنم رنج بیهوده بر خود هموار می کنند زیرا باور من این است که نتوانسته و نخواهند توانست در ارتباط با موضوعِ اصلی، مسائل با اهمّیتی طرح کنند
که کسی بخواهد آن را قضاوت کند و برعکس نتوانسـته و نخواهند توانست دل گفته های دیگران را به قضاوت بنشینند زیرا به میزان پایبندی ی باور های دیگران واقف نیسـتند، و کلامشـان نفوذی در اذهان ندارد
همچنان که آگاهی و تناقض گوئی ی آشکارشان مبیّن این است که با اطمینان سخن نمی گوید و معلوم نیست چه طرفیتی را دنبال می کند و هیچگاه از حرفهایش نتیجه گیری ی اساسی نمی کند.
للکذب نجاة ولکن الصّدق انجیٰ، للباطل بقاء ولکن الحق ابقیٰ و للکلام بَلاغه ولکن للصُمت حکمة ابلغ، بادروغ می توان رسـت ولی راه نجات نیسـت، با باطل می توان دوام یافت والی بقـا هرگز و با کلام می توان
فریفت ولی در سکوت و خموشی حکمتی بلیغ تر و رسا تر، بنابر این اگر من جای ایشان بودم خموش میشدم تا بیش ازین عیب و هنر نداشته ام با زیاده گوئی آشکار نشود.
دستانم بوی خوش خون میدهد!
آنچه که بیش از همه جای تاسف دارد این نیست که شاهد چهره معصوم کودکی غرق در خون هستیم ،بلکه استفاده ابزاریست که صاحبان قدرت و رسانه های جمعی(مترسکان) دنیای مدرن، به واسطه این امکانات و دستگاه عریض و طویل خود همواره سعی بر این داشته اند تا خود را منادی آزادی و بشردوستی جای زنند، جای بسی تعجب است که کمتر از دو دهه پیش کشور عراق به بهانه تسلیحات کشتار جمعی آماج حملات همین منادیان آزادی گردید و در طی کمتر از یک سال بالغ بر 500 هزار کودک خردسال را به دلیل انهدام و تخریب منابع و شبکه های آب رسانی و تحریم های دارویی وغذایی که تنها تاثیر آن نه بر رژیم بعث وحاکمیت آن، بلکه بر جامعه و مردم عراق خصوصا کودکان بی دفاعی بود تا که پس از مرگی فجیح از گرسنگی و بیماری و مرض ده ها و صدها پشت به پشت روانه گورستانها شوند، کشتار وسیعی که به خواست دولتهای غربی و به صورتی کاملا عامدانه با سکوت گسترده رسانه های خبری غرب مواجه گردید. تا مبادا خواب خوش این از ما بهتران را آشفته سازد و بسا جوامع متمدن غربی یک صدا همچنان مرگ سردمداران رژیم بعث عراق را خواستار باشند.
در این برهوت اخلاقی تنها صدای اعتراضی که از پشت پرده های ضخیم رسانه های خبری بگوش می رسید صدای چند تن ازخبرنگاران جنگی و حافضان حقوق بشری بود که نه فریاد اعتراضشان پشت دولتمردی را لرزاند و نه پژواک ضعیف صدایشان حتی در دالان های پر زرق و برق حقوق بشر کمترین انعکاسی ایجاد نمود.حال همان جنایت به شکلی دیگر و با شرایطی غیر انسانیتر در کشوری دیگر در فاصله ای اندک مجددا تکرار میشود و باز شاهد سکوت مطلق رسانه های غربی هستیم، گویی که هیچ اتفاقی نیفتاده و جان هیچ انسان بی دفاعی بی ارزش خوانده نشده و کودکی زیر آوار در آغوش مادری جان نداده و پدری در سوگ حمایت چشمان خون گرفته خود را در مغاک این بی عدالتی به دنبال فریادرسی هرگز نچرخانده است! حال چنان وقیحانه چهره غرق در خون این کودک بینوا را در رسانه های خبری خود دست به دست منعکس می کنند که گویی شاهد این ماجرای مرگ و نیستی تنها او بوده و بس! و چنان به سوگش آه می کشند و اشک میریزند که هیچ کودک مادر مرده ای بر مزار مادرش چنین نمی گرید. حاشا و کلا که اگر اینان کمترین حرمتی برای انسانیت و کرامت انسانی قائل باشند. ذهی خیال باطل است که در پشت این ضجه مویه مترسکان خبری، که تواماً با تبلیغات گسترده رسانه ای همراه است، این خداوندگاران قدرت شرق و غرب بدنبال سیاست پلشت دیگری نباشند.
کایدان
من نکته هایی روشن را با چند پرسش مطرح کردم اما انگار این شما ایید که با مغلطه از پاسخش طفره میروید و به توهین کردن رو میآورید که همین نمودار فرهنگ و علم تان است
چندین و چند خط نوشته شما چیزی بجز خودنمایی و مغلطه نبود.
به زبان ساده بگذارید به این ژست آبکی جنابعالی بدون استفاده از واژه های پرطمطراف دهان پرکن بپردازیم.
ادعای شما این است که بنده بجای استناد به موردهای تاریخی((کلیشه ایی)) همچون گالیله و هیتلر و هلوکاست .... بهتر بود موضوع را ژرفتر برسی می نمودم.
(خدمت دوستانی که علاقه به ادبیات فارسی دارند باید عنوان کنم وقتی پشت یک جمله ناتمام چند نقطه گذارده میشود به این معناست که مثال های مخاطب میتواند وسعت یابد.)
احتمالا از دید شما ژرفتر یعنی اشاره به کشتار هیروشیما و ناکازاکی و ویتنام و هزاران کشتار دیگر به ادعای شما؟!
خوب بد نیست یک مطالعه تطبیعی داشته باشیم؟ جناب ژرفنگر از کی تا حالا کشتار هیروشیما و ناکازاکی و ویتنام و به قول شما ده ها و صدها و هزاران جنایت دیگر آمریکا و غربی ها جزو تاریخ محسوب نمی گردد، که ادعا کردید بنده تنها به برخی موردهای گلیشه ای تاریخی بسنده نمودم؟!
خوب یک انسان اهل منطق و عقل سلیم نیست که بشما بگویید انتخاب های شما نیز میتواند کاملا کلیشه ای باشد؟!
جنابعالی چنان از هول حلیم درون دیگ افتادید که حتی به خود فرصت ندادید که اول از بنده((انتلکتوئل ،که بهتر بود خود را با واژه پرطمطراق خسته نمی کردید و به سادگی می نوشتید"روشنفکر" یا همان منورالفکر)) سوال کنید آیا من فلان و بهمان کشتار هیروشیما و ناکازاکی ووو....الی آخر را محکوم می کنم یا خیر؟! اگر میگفتم خیر آن زمان مثنوی هفت من کاغذ ردیف می کردید نه به این دلیل که چون در مثال های تاریخی(کلیشه ای!!) خود تنها به چند مورد اشاره کردم و فکر نمی کردم به جمال جنابعالی بربخورد اینگونه محکوم به چنین الفاظی باشم!
جناب دبیرزاده از انجا که این بی هوا و بی منطق وسط پریدن شما را برخی دوستان با تعجب نظارگر خواهند بود بهتر است با توضیحی این دوستان رو روشن نمایم.
این جناب دبیرزاد با این ژست مدافع حقوق اکثریت(توده) از آنجا که همچنان داغ مباحث دو سه سال پیش را در سینه دارند و فکر کردن الان وقت آن است که تلافی نمایند بدون مقدمه و بدون کمترین تفکری(همچون دو سه سال پیش) به میدان آمدن و زمان را فرصتی برای تلافی عقده ها و کینه های قرون وسطایی خود یافتن!
نه دوست عزیزی که گویا چندان هم به تاریخ نگاه کلیشه ای ندارید بهتر است بیشتر اهل تعمق و تفکر و تامل باشید. و بهتر است تازمانی که از عقاید و دیدگاه کسی چندان اطلاعی ندارید در رابطه با او اینگونه ساده اندیشانه قضاوت نکنید!