قتل کسروی
نویسنده:
ناصر پاکدامن
درباره:
احمد کسروی
امتیاز دهید
پرونده قتل کسروی همچنان گشوده است. همه کسانی که استقرار جامعه ای بر پایه عدل و داد و آزادی و برابری را در ایران خواهانند می باید رسیدگی مجدد به پرونده قتل کسروی را خواستار شوند. تا این ظلم بزرگ برجاست کجا می توان از داد و دادگستری سخن گفت.
بیشتر
آپلود شده توسط:
reza447reza447
1391/03/01
دیدگاههای کتاب الکترونیکی قتل کسروی
با شیعه، مکّارانه می پذیرند تا بـلکه از این طریق در باورهای مردم و بخصوص جوانان ایجـاد تزلزل و تردید نمایند. اهانت تـو به من اهمیتی ندارد زیرا " لا یکلّفون نفسـاً الّا وسعها"، اندازه ی فهم و شعورت در همین حدّ
ا......[/quote]
این مهملاتی که برای خود تلاوت نمودید متاسفانه پایانی ندارد و پاسخ چنین گفتار پوچ و شعارهای بی اساس و شب شعری که اینجا به اشتباه براه انداخته اید را تنها یکی بیکار همچون خود شما میتواند بدهد و بس...!
بنده نه حوصله بحث و جدل با شما رو دارم و نه بیکارم که به این مهملات پاسخ دهم. کایدان جاسوس است یا نیست،از ماست یا نیست، ایرانی است یا نیست...!
آخه مرد ناحسابی خودت از این مهملاتی که برای خود سرهم میکنی شرم و خجالت نمی کشی؟!
فرض بر اینکه بنده شیطان رجیم به ادعای توی(مثلا) دیندار عرفی، خوب چه ربطی به بحث دارد که یک مشت مهمل پشت هم انداختی. جوابی مستند و مستدل نداری کسی مجبورت نکرده شعار بی اساس بدی و تهمت و افترا ببندی!
دوستانی که به غلط شیعه گری را باعث یکپارچگی سرزمین ایران می دانند و صفویان را مظهر آن، یا تاریخ ایران زمین پس از اسلام را به درستی درک نکرده اند و یا یر اساس اعتقادات و تعصیات مذهبی سخن رانده اند بدون مستندات تاریخی.
اتفاقا با ظهور صفویان و شروع شیعی گری که کسروی آن را نقد می کند ضربات جبران ناپذیری بر جغرافیای ایران زمین ، زبان فارسی و مردم ایران زمین وارد شد
صفویان با انتشار شیعه گری غالی و قتل عام مردم ایران به دلیل سنی مذهب بودن و کوچ نخبگان زبان فارسی یه هند، ایران را از این نخبه گان خالی کرد تا چایی که ما در ابن دوره به قول ادوارد براون با افول شعر فارسی مواجه می شویم.
سرزمین هایی از ایران زمین که بر مذهب خود باقی ماندند و یه زبان فارسی تکلم می کردند در دوره های یعد از ایران جدا شدند مانند خراسان ( افغانستان کنونی ) و آسیای مرکزی که بعد ها به خاطر همین جدایی با غلیه زبان ترکی مواجه شدند. زیرا این سرزمین ها به دلیل کشته شدن به خاطر مذهب دیگر خود را متعلق به سرزمین ایران نمی دانستند. و یر مذهب سنی خود تا الان یاقی مانده اند.
الان شما اگر از نخیه گان تاچیکستان در مورد چدایی این سرزمین از ایران زمین بپرسید، صفویان و گرایش شیعی آن ها را عامل این چدایی می دانند زیرا انها با ایجاد جکومتی شیعی در ایران که در اقلیت بودند و عامل مذهب، بین مردمان ایران زمین جدایی ایجاد کردند و اندیشه هایی از نوع شیعه غالی در ایران رواج دادند که تا الان آن را احساس می کنیم.
شما را مراچعه می دهم به مقاله جالبی از دکتر علی سالاری استاد دانشگاه ارومیه:
http://ensani.ir/fa/content/342905/default.aspx
به درستی از الفاظ جعلی که کسروی بکار می برده استفاده کند و فکر نمی کنم حتّی معانی ی آنها را بداند، وقعی نگذارید که سرتاسر مهمل و کذب است. حق هم دارد، نو آموز دبستان متروکه ی کسـروی است و
حرجی بر او نیست. حال برای اینکه شخصیت کسروی از دیدگاه دانشمندان و نویسندگان بزرگ کشورمان بیشتر روشن شود عیناً به چند چند نمونه از آنها اشاره می کنم؛
سعید نفیسی از اولین برخورد خود با کسروی چنین یاد کرده است: «... سرش بوی قرمه سبزی می داد، کسروی از من خواست وی را به خانه ی ادیب السّـلطنه (وزیر عدلیه) ببـرم و کاری کنـم که دوبـاره ماموریتی
به او بدهد،معلوم شددر هر ماموریتی که رفتـه با اعضای ادارات آن شـهر و زیر دسـتان خود و حتی ارباب رجوع در افتاده و انها را رنجانیده است. مرحوم سمیعی در حضور من متعهّـد شد کار دیگری به او رجوع کند اما
شرط کرد که در این ماموریت ملایم تر و خوش رو تر و سازگارتر باشد، او هم پذیرفت؛ اما گویا هرگز این شرط که کرده بود به کار نبسـت. درجعل لغات بی باک بود و کلمه هایی می ساخت که سابقه نداشت و مطابق
موازین علمی زبان فارسی نبود. آنچه درباره حافظ و سعدی و تصوف و دین شیعه گفت، نه تنها به نفع ایران نبود، بلکه مغـرضانه هم بود. بالاتر از همه به کسـانی پرخاش کرد که اصـلا درباره آنها اطلاع نداشـت .کتاب
های تولستوی و آناتول فرانس را نخوانده بود و به آنها ایراد می گرفت، گاهی سخت در اشتباه بود و چون مرد افراطی و مستبد به رای بود، در این اشـتباه پافشـاری می کرد و مطلقاً برای پی بردن به دلیـل مخالفت،
آمده نبود. در زندگی خصوصی نیز به همین اندازه تند می رفت. در جعل لغات بی باک بود و گاهی بی گدار به آب می زد»، به نقل از هوشنگ اتحاد، پژوهشگر معاصر ایران، جلد 4 ، فرهنگ معاصر 1381
مجتبی مینوی در مقالهی با عنوان « شیوهی فارسی نویسی » نوشته است: «عبارات خشک و بی جان و سمجی مثل مقالات و مقولات مرحوم احمد کسروی در ورجاوند بنیاد، بهایی گری و داوری و امثال آنها ، اگر
به رمز و اسطرلاب بتوان از آنها معنایی استخراج کرد، تازه چنگی به دل نمی زند و چیزی نیست که هفده بار پیش از او، نگفته باشد. به نقل از مجلّه ی یغما، سال سوم، شماره ی 10، بهمن 1329
کسروی که کتاب سوزی او یک حرکت ضد فرهنگی جنون آمیز بود. خود او میگوید: «من آشکارا میگویم بسیاری از کتابهایی که نزد دیگران ارجمند است، ما آن را به آتش میاندازیم اینک کتابهای روی میز چیده شده،
در مـیان آنها گلستان و بوستان سعدی، دیوان حافظ و مفاتیح الجنان و مانند اینها هست و همه اینها در خور آتش است» به نقل از کتاب دادگاه صفحات 22 و 23
شما میگویید کسروی با بهاییان دشمنی نداشت ، بله او با هیچکسی دشمنی نداشت ، اما او کتابی در انتقاد و رد بهاییگری نوشت ،و نیز هم او بشدت به پولپرستی و مفتخوری و سرمایه داری افسار گسیخته تاخته بود (کتاب کار پیشه پول) ، او در کتابهایش از ولنگاری مدرنیستها و غربپرستی نیز یشدت انتقاد کرده بود ،برای همین بود که روشنفکران چپ و راست و دشمنان لیبرالش درآنروزگاربه او انگ فاشیست میزدند
به هر حال این نکته را باید بررسید که آرمان هر کدام از ما چیست ؟ یا به گفته خود کسروی "ما چه میخواهیم ؟
کاش بجای این بحث ها ، میآمدید و راه حلی کاربردی برای چیرگی بر مشکلات اجتماعی و انسانی نشان میدادید.
نخست اینکه جنبش شیعی پیشینه ایی قدیمیتر از چیرگی عثمانی بر روم شرقی دارد ، و اگر شما کتابهای تاریخی و ادبی آنروزگار را بخوانید درخواهید یافت که شیعه گری که در آنروزگار با نامهای "رافضی و قرمطی و باطنی " نیز خوانده میشد همواره در این سرزمین جنبشی بر علیه اشغالگران بیگانه بوده است ، بطوریکه حتی خواجه نظام الملک در کتاب سیاست نامه شیعیان را دنباله رو خرمدینان و زندیقان میداند و آنها را مینکوهد، و در پیش از زمان صفویان نیز بسیاری از مردم بطور پنهانی شیعه بوده بودند و تنها صفویان به آنها آزادی اشکار کردن دین خود را دادند ، وگرنه بسیاری از شهروندان ایرانی همچون کردان و بلوچها واقلیتهایی از طالشی ها و ترکمن ها شیعه را نپذیرفتند و سنی ماندند و صفویان به آنها کاری نداشتند
و دیگر اینکه این عثمانی ها بودندکه نخستین بار کشتار اقلیت های دینی را آغاز کردند و و آنها داعشی های آنروزگار بودند تبار خانوادگی خودم که تا500 سال پیش در آناتولی میزیسته بودند، به ایران کوچیدند تا از آزار عثمانی ها در امان باشند و با آنچه در تاریخ آمده عثمانی ها قصد فرمانروایی بر همه جهان اسلامی را داشتند و با لشکر کشی و سنگدلی کشور گشایی کردند و تنها ایران با همین شیعه گری پایداری کرد و مستقل ماند حالا شما میخواهید عثمانی ها را تطهیر کنید و گناه را بگردن صفویه های شیعه بیاندازید؟
آیا به دید شما اگر شیعیان نبودند ، عثمانی ها به ایران حمله نمیکردند و قصد اشغال ایران را نداشتند؟ پاسخش آنست که اگر شیعیان نبودند امروز ایران بخشی از کشور ترکیه بود.
در شیعه شاخه ها و فرقه ها و رای های گوناگون هست و صدها کتاب نوشته اند ، حالا اینکه شما گفته ایی را در بحار الانوار یافته ایید حکمی کلی نیست که نمایانگر همه شیعه باشد و چیزی را ثابت نمیکند ، من نیز همانند هانری کربن بیشتر با نوشتارهای فلسفی شیعه سروکار داشته ام نه با زیارتنامه و کتاب دعا (که البته برایم محترم است هر چند مذهبی نیستم)
mohsenniroozad
دزباره شیعه چند نکته را بنگریم و آنرا بررسی کنیم
هر چند شیعه خم خود داری شاخه ها و فرقهایی است
اما بطور کلی ،در طول تاریخ کشور ما شیعه سه گونه جنبه داشته است 1-عقلانی فلسفی 2- ملیگرایی ایرانی(شعوبی)3-شیعه ریتوآلیستی(آداب و مراسمی) ، که هر سه به سود مردم ما بوده است ، زیرا
- از همان عقل گرایی و منش پلورالیستی صدها فیلسوف و اندیشمند پرورش یافت و مردم را به نوشتن و خواندن کتابهایی بجز قران تشویق کرد
-در طول تاریخ همواره شیعه گری بسود یکپارچگی ایران بوده است و صفویان با رسمی کردنش توانستند از کشورمان را دربرابر یورش عثمانی و ازبک و پشتون نگاه دارد
-و از جنبه ریتوالیستی اش ، بسیاری از اداب و رسوم شیعه جنبه پهلوانی(زورخانه های ایران با تشیع آمیحته است) و معنوی کاربردی دارد تا فرد عامی هم بتواند با آن خود را در جهان معنوی حس کند .
در هنگام یورش صدام و اعتلاف عربها (و مزدوران رجویست)، همان شیعه گری جوانان بود تا توانست با نبود تجهیزات و مدیریت بد فرماندهان نظامی، رزمندگان را وادارد تا با دشمنان ایران بجنگند .
جالب اینکه هرچند رضا شاه نیز با اینکه در دلش خود به هیچ دینی باور نداشت ، میکوشید تا موقعیت شیعه را در ایران استوار تر کند و بر فرزندانش نامهای شیعی میگذاشت ، چون او آگاه بود که شیعه گری میتواند برای سامان دهی و پیشرفت کشور سودمند باشد.
میخواهم بگویم برای بررسی جایگاه شیعه در ایران باید همه گوشه ها و کرانه ها را نگریست،
بیاد داشته باشیم که استاد کسروی نگرشی انتقادی به تئوری فرگشت داروین نیز داشت و از بهاییان نیز خوشش نمیآمد ، و سیستمهای لیبرال غربی را نیز نکوهش میکرد، اما هر کسی تنها هر چه که از گفته های کسروی خوشش بیاید را برمیگزیند و همان را بزرگتر از آنچه هست فریاد میزند.[/quote]
درود فراوان،
سخنانتان از دم بی پایه است. اینکه شیعه گری چه خدماتی بر ایران و ایرانیان کرده نتواند بر آمیغ ها سرپوش گذارد و چه سود ایجاد کند و چه ضرر باز هم یک فرقی انحرافیست.
شیعه گری باعث اتحاد و یکپارچگی شده؟ تا آنجا که من دانم تا یکی از امامان و یا فرزندانشان میمرده فرقه هایی در پیروی از او ایجاد میشده که با یکدیگر به ستیز برمیخواستند و از زمان صفویان هم اگر تاریخ خوانده باشید شیعه گری باعث اختلاف بین ایران و عثمانی شد و صفویان بسیاری از سنی ها را کشتند و عثمانی ها به تلافی خون هزاران تن شیعه را ریختند و صفویان انقدر به خلفای راشدین دشنام ناسزا دادند و سنی ها را کشتند و شکنجه کردند که سلطان عثمانی به تلافی کشت و به ایران تکید و این دستاویز اختلاف ها شد.
اگر هدفتان ار (( کتاب خوانی )) خواندن نسک هایی چون بحار الانوار که توهینی به نیروی توان و خرد بشریت است بدانید، بله مسبب مطالعه بسیاری شد.
باری، شما بی گمان نسک بهایی گری کسروی را نخوانده اید، وی گفت که ما با بهاییان دشمنی نداریم و تنها خرده هایی بر آیینشان میگیریم که اگر نسک را خوانده بودید و سپس سخنان میراندید این را نمیگفتید.
mohsenniroozad
دزباره شیعه چند نکته را بنگریم و آنرا بررسی کنیم
هر چند شیعه خم خود داری شاخه ها و فرقهایی است
اما بطور کلی ،در طول تاریخ کشور ما شیعه سه گونه جنبه داشته است 1-عقلانی فلسفی 2- ملیگرایی ایرانی(شعوبی)3-شیعه ریتوآلیستی(آداب و مراسمی) ، که هر سه به سود مردم ما بوده است ، زیرا
- از همان عقل گرایی و منش پلورالیستی صدها فیلسوف و اندیشمند پرورش یافت و مردم را به نوشتن و خواندن کتابهایی بجز قران تشویق کرد
-در طول تاریخ همواره شیعه گری بسود یکپارچگی ایران بوده است و صفویان با رسمی کردنش توانستند از کشورمان را دربرابر یورش عثمانی و ازبک و پشتون نگاه دارد
-و از جنبه ریتوالیستی اش ، بسیاری از اداب و رسوم شیعه جنبه پهلوانی(زورخانه های ایران با تشیع آمیحته است) و معنوی کاربردی دارد تا فرد عامی هم بتواند با آن خود را در جهان معنوی حس کند .
در هنگام یورش صدام و اعتلاف عربها (و مزدوران رجویست)، همان شیعه گری جوانان بود تا توانست با نبود تجهیزات و مدیریت بد فرماندهان نظامی، رزمندگان را وادارد تا با دشمنان ایران بجنگند .
جالب اینکه هرچند رضا شاه نیز با اینکه در دلش خود به هیچ دینی باور نداشت ، میکوشید تا موقعیت شیعه را در ایران استوار تر کند و بر فرزندانش نامهای شیعی میگذاشت ، چون او آگاه بود که شیعه گری میتواند برای سامان دهی و پیشرفت کشور سودمند باشد.
میخواهم بگویم برای بررسی جایگاه شیعه در ایران باید همه گوشه ها و کرانه ها را نگریست،
بیاد داشته باشیم که استاد کسروی نگرشی انتقادی به تئوری فرگشت داروین نیز داشت و از بهاییان نیز خوشش نمیآمد ، و سیستمهای لیبرال غربی را نیز نکوهش میکرد، اما هر کسی تنها هر چه که از گفته های کسروی خوشش بیاید را برمیگزیند و همان را بزرگتر از آنچه هست فریاد میزند.
باری، اینجا کلاس چامه (=شعر) و قافیه سرایی نیست که کسانی شعر گفتاورد کنند و از قرآن نشانه بیاورند و با آن بﻫ دیگران بتازند و توهین کنند. این برگه از تئوری توطئه پر است، کسانی که می اندیشند که تمامی همبودگاه های گیتی کاری جز تلاش و کوشش و اندیشه برای از راه بدر کردن انان ندارند!
کمی بروید و اسلام را بپژوهید، ببینید به راستی این کیش شایسته این همه کوشش برای دفاع هست؟
با شیعه، مکّارانه می پذیرند تا بـلکه از این طریق در باورهای مردم و بخصوص جوانان ایجـاد تزلزل و تردید نمایند. اهانت تـو به من اهمیتی ندارد زیرا " لا یکلّفون نفسـاً الّا وسعها"، اندازه ی فهم و شعورت در همین حدّ
است، فحش هم که بدهی دور از انتظار نیست و ناراحت نمی شوم، فقط به دوستان بزرگوار ایرانیم و به هموطنان عزیز غیور و شجاع و فهیمم هشدار می دهم که مواظب امثال تو باشند که نیّت پلیدی در سر دارند
و آن تفـرقه افکندن بین جامعه و به خطر انداختن حراست از مرز و بوم کشـور است، امروز عربسـتان سعودی خطر بزرگی برای امنیت کشـور ما شده و سعی می کند با گسـیل ماموران خود فروختـه و مزدور که اندک
آشنائی با زبان فارسی دارند در اذهانِ عمومی نفوذ کنند، امّا خوشبختانه آنان با فرهنگ ما آشنا نیسـتند که جای شکرش باقی است، اگر توجّه داشـته باشید پسـوند کلمه ی سعودی به کشور عربستان امری فوق
العاده نکبت بار و زائد و غصبی است ازین جهت که عدّه ای حکّام عیّاشِ بد صفت و بد طینتِ وهّابی، یک کشور بزرگ مسلمان را قبضه کرده و به ملکیت خود درآورده و علناً به نام خود ثبت کرده اند. و ملّت آن کشور
جرأت اعتراض و نفس کشیدن ندارند، آنطور که معلوم شده عربستان به کمک هم پیمانانش مشـغول برنامه ریزی ی حمله ی احتمالی به کشـور ما هسـتند و سعی می کند از جاسـوس تطمیع شده برای تشـخیص
نقاط ضعف ما استفاده کند، نمی گویم kaydan جاسوس است ولی دوست ما هم نیست، پیغمبر اسلام فرمود "به وسیله ی بد گمانی از بدِ مردم در امان باشید،همینقدر که با شیعه و تفکّر شیعه مخالف است باید
مراقب گفتار و رفتارش باشیم تا از کید " کیدان " در امان باشیم!
لاف تو ما را بر آتش بر نهاد
کان سبال چرب تو بر کنده باد
گر نبودی لاف زشتت ای گدا
یک کریمی رحم افکندی به ما
ور نمودی عیب و کژ کم باختی
یک طبیبی داروی او ساختی
گفت حق که کژ مجنبان گوش و دم
ینفعن الصادقین صدقهم
گفت اندر کژ مخسپ ای محتلم
آنچ داری وا نما و فاستقم
شما اگر حرف حسابی دارید بهتر از خود مایه بزارید دم از ملت ایران نزنید!
جناب نیروگاه هسته ای....!
شما هنوز نمیدانید مطالعه و تحقیق در باب تاریخ جمع و تفریق نیست که با کسر تاریخ مشروطه و تاریخ آذربایجان و تاریخ خوزستان سعی نمایید دانش و اشراف کسروی را به خرافه پردازی های تشیع که سعی در اثبات حقانیت آن را دارید آنهم نه با قوه منطق و خرد که مشخصا کمترین بهره ای از آن نبردید بلکه با هوچیگری و خیال بافی و دروغپردازی و گفتار کذب و تهمت و افترا که تنها نشانگر شخصیت واقعی جنابعالیست.
جای تعجب نیست که بیسوادی همچون شما چنین ادعایی نماید و برای شناخت و درک کسروی که خود در جامعه روحانیت بزرگ شده و این دوران را پشت سرگذاشته و درس فقه خوانده دست به دامن جمع و تفریق شوید و حتی به این فکر نکنید که با این ادعای مضحک چگونه خود را ریشخند و مضحکه موافق و مخالف می کنید!
یک نگاه به مهملاتی که برای خود سرهم کردید بندازید؟ از دشمن و عربستان سعودی و خلیج فارس و ملت غیور شیعه ووو... یک مشت اباطیل برای خود سرهم کردید بعد ادعای گفتار مستند و منطقی دارید!
بهتر نیست به همان شب شعرهایی که در این جستار براه انداخته اید کفایت نمایید؟!
براستی نمیدانم چند سال سن دارید که هنوز به این فهم و شعور و درک دست نیافتید که وقتی میخواهید به نقد مورخی بنشینید از روی باد هوا سخن نگویید!
اگر حرف حساب دارید عین گفتار کسروی را نقل و روایت بیاور و بعد افاضات خود را به اسم نقد برو روی جستار بریز.
همین جنابعالی تا همین یکی دو روز پیش با این نظر بنده موافق بودید که انسان عاقل و دارای شعور و خرد مستند و مستدل و با سند و منبع حرف میزند نه از روی باد هوا حال یکی نیست به خود شما بگویید شما که بجز گفتار بی سند و مدرک حرف دیگری برای گفتن ندارید.
عزیز من شما شعرت رو بگو چکارت به کسروی و نقد اندیشه های او؟!