جعفرخان از فرنگ آمده
نویسنده:
حسن مقدم
امتیاز دهید
کمدی در یک پرده
تصنیف حسن مقدم
همراه با نمونه ای از انتقادهای منتشر شده در نشریات اقدام، ستاره ایران و اتحاد
چاپ شده در مطبعه فاروس، تهران ۱۳۰۱ شمسی
مقدم این نمایشنامه را در سال ۱۳۰۰ به صورت تک پرده نگاشت و آن را با گروه ایران جوان به صحنه برد. پس از زمان کوتاهی این نمایش توسط جمعیت فرهنگ رشت به صحنه رفت که باز با استقبال بینظیری روبرو شد. استقبال از این نمایشنامه به قدری زیاد بود که بعد از کوته زمانی نام نمایش بر زبان مخاطبان افتاد، به حدی که نام نمایش تبدیل به یک ضرب المثل شد. مقدم پیش از نگارش این اثر مینویسد : «مدتی است که تماشای بعضی صحنههای مضحک و رویدادهای خنده آور فرنگ رفتهها مرا بر آن داشته که نمایشنامه ای بنویسم. اسم آن را هم انتخاب کرده ام. جعفر خان از فرنگ آمده، هدفم اینست که نمایش سرگرم کننده باشد و نه تنها عده ای خاص بلکه توده مردم هم بتوانند با موضوع نمایشنامه رابطه برقرار نمایند.»
مقدم در این نمایشنامه نظام خانواده ایرانی را با تمام خصوصیات عاطفی و سنت های خوب و از طرفی اعتقادات و اعمال خرافی و نکوهیده آن تصویر کرده و تصویر نسبتاً کاملی از اولین گام های غرب زدگی با همۀ معایب و محاسن منطقی و ظاهری اش ارائه می دهد. سبک کار مقدم تلفیقی است از تئاتر اروپایی و تخته حوضی ایرانی، زیرا در اکثر لحظات این نمایشنامه مسائل فرعی را به عهده ه ذوق و بدیهه گویی بازیگران سپرده و خود تنها به تعقیب خطوط اصلی واقعه پرداخته است.
شخصیت اصلی این کمدی که نام خود را نیز به نمایش داده، جعفرخان فرزند یکی از خانوادههای متمول تهرانی است که ۸ سال پیش برای تحصیل به اروپا رفته بود. حال به ایران بازگشته، ولی کاملا تغییر کرده است و حتی فارسی را به زحمت صحبت می کند. خانواده او که سنتی هستند، رفتار او را برنمیتابند. از سوی دیگر جعفرخان میخواهد با تکیه بر تحصیلات خود در یکی از وزارتخانهها شغلی به دست آورد، اما به خاطر روابط حاکم بر امور کشور سرخورده می شود.
.
بیشتر
تصنیف حسن مقدم
همراه با نمونه ای از انتقادهای منتشر شده در نشریات اقدام، ستاره ایران و اتحاد
چاپ شده در مطبعه فاروس، تهران ۱۳۰۱ شمسی
مقدم این نمایشنامه را در سال ۱۳۰۰ به صورت تک پرده نگاشت و آن را با گروه ایران جوان به صحنه برد. پس از زمان کوتاهی این نمایش توسط جمعیت فرهنگ رشت به صحنه رفت که باز با استقبال بینظیری روبرو شد. استقبال از این نمایشنامه به قدری زیاد بود که بعد از کوته زمانی نام نمایش بر زبان مخاطبان افتاد، به حدی که نام نمایش تبدیل به یک ضرب المثل شد. مقدم پیش از نگارش این اثر مینویسد : «مدتی است که تماشای بعضی صحنههای مضحک و رویدادهای خنده آور فرنگ رفتهها مرا بر آن داشته که نمایشنامه ای بنویسم. اسم آن را هم انتخاب کرده ام. جعفر خان از فرنگ آمده، هدفم اینست که نمایش سرگرم کننده باشد و نه تنها عده ای خاص بلکه توده مردم هم بتوانند با موضوع نمایشنامه رابطه برقرار نمایند.»
مقدم در این نمایشنامه نظام خانواده ایرانی را با تمام خصوصیات عاطفی و سنت های خوب و از طرفی اعتقادات و اعمال خرافی و نکوهیده آن تصویر کرده و تصویر نسبتاً کاملی از اولین گام های غرب زدگی با همۀ معایب و محاسن منطقی و ظاهری اش ارائه می دهد. سبک کار مقدم تلفیقی است از تئاتر اروپایی و تخته حوضی ایرانی، زیرا در اکثر لحظات این نمایشنامه مسائل فرعی را به عهده ه ذوق و بدیهه گویی بازیگران سپرده و خود تنها به تعقیب خطوط اصلی واقعه پرداخته است.
شخصیت اصلی این کمدی که نام خود را نیز به نمایش داده، جعفرخان فرزند یکی از خانوادههای متمول تهرانی است که ۸ سال پیش برای تحصیل به اروپا رفته بود. حال به ایران بازگشته، ولی کاملا تغییر کرده است و حتی فارسی را به زحمت صحبت می کند. خانواده او که سنتی هستند، رفتار او را برنمیتابند. از سوی دیگر جعفرخان میخواهد با تکیه بر تحصیلات خود در یکی از وزارتخانهها شغلی به دست آورد، اما به خاطر روابط حاکم بر امور کشور سرخورده می شود.
.
آپلود شده توسط:
miran2009
1391/02/01
دیدگاههای کتاب الکترونیکی جعفرخان از فرنگ آمده
https://www.mediafire.com/file/rwi0n8a33wny2oj/Djafar.pdf/file
جعفرخان با نیم تنه و شلوار آخرین مد پاریس ـ البته با فرستادن کارت ویزیت خود به خانه ی پدری قدم می گذارند. قلاده ی توله سگ خود کاروت(هویج) را در دست دارد. فارسی را به اشکال حرف می زند و نیمی از گفتارش آمیخته به کلمات فرانسوی است. این بچه ی سنگلج خودمان که چند سالی در اروپا گذرانده، حالا خود را «ما پاریسی ها» می نامد و ترقّی و تمّدن و به قول خود «پروگره» و «سیویلیزاسیون» را در فوکول و کراوات و پوشت می داند.
جعفرخان به خصوص با دائیش «آبشون توی از جوب نمی رود». این آقا دایی برخلاف حعفرخان اصلاً به هیچ اصلاحی عقیده ندارد.
آقا دایی دست چلاندن سرش نمی شود. از این که حعفرخان با کفش آمده تو اتاق و همه جا را نجس کرده ناراضی است، می ترسد اگر اخلاقش را عوض نکند فردا که زینب را به او دادند، آن دو نتوانند با هم زندگی کنند، پس حالا که به سلامتی آمده آمده مملکت خودشان باید تا دیر نشده درست و حسابی «آدمش بکنند» یعنی باید با دست غذا بخورد، بعد از مشروبات دهنش را کر بدهد، روی زمین بخوابد، همیشه کلاه سرش بگذارد، «زیرا در این مملکت اگه آدم کلاه سرش نگذاره، کلاه سرش میگذارند» باید عذر توله سگش را بخواهد، مثل آدم یک سرداری بپوشد، شلوارش را اطو نکند، دوش نگیرد، سبیلهایش را نزند، زمستان زیر کرسی بخوابد و...... «هیچ وقت هم عقیده ی شخصی نداشته باشد.
نمایشنامه خیلی خوب شروع می شود و پرداخت محکم و تقریباً بی عیبی دارد. توصیف شخصیتها دقیق و صحیح است و گفتگوها درست و به جا از آدم بیرون می آید.
با تشکر از تو دوستی که این کتاب رو برای دانلو گذاشتی.
این کتاب به راستی یکی از اغاز کنندکان تجدد و تجدید نظر فرهنکی است.
در جواب سرؤر کرامی \"باز باران \" باید عرض کنم که بله متاسفانه یا خوشبختانه وضعیت ما ایرانی ها در ان دوران همین بوده است. حضور دوش و حمام به سبک نوین از سالهای میانی ده ١٣٠٠ تا کنون اغاز شده است.
ممنون!
متسکرم دوست گرامی miran2009
کاش عمر بیشتری میکرد
روحش شاد
این هم تفکر یک روشنفکر . پس من بعد هر کتابی که ممنوعه بود خواندنش واجب میشود .
حرفم رو میخوام تا حدی پس بگیرو و عذر خواهی میکنم.
کتاب بدی نیست ولی در مورد فرهنگ ما ایرانیها خیلی بد گفته.
که مثلا قدیمها دوش نمیگرفتند، رو تخت نمیخوبیدند و غیره ....
از متن کتاب: (ص 30)
مادر: اما کم کم آدم میشه. من به شما قول میدم تا زمستون زیر کرسی بخوابه، دوش هم نگیره و سبیلهاشم نزنه
ما اینطو ری بودیم؟؟؟؟ ما که اینهمه از زمانهای قدیم حموم داشتیم. به هر حال هنوز هم پیشنهاد میکنم که بخونید :)