آرش کمانگیر: منظومه
نویسنده:
سیاوش کسرایی
امتیاز دهید
شاهکار سیاوش کَسرایی منظومه آرش کمانگیر است. وی از شاگردان نیما بود که به او وفادار ماند.ضمن آنکه سالیان دراز در حزب توده ی ایران فعالیت داشت و حتی بعد از دستگیری رهبران حزب توده ی ایران در دهه ی شصت به عضویت در کمیته ی مرکزی این حزب انتخاب شد.به همین دلیل گروهی او را شاعری مردمی مینامیدند.
بخشی از منظومه آرش کمانگیر:
برف می بارد؛
برف می بارد به روی خار و خارا سنگ.
کوه ها خاموش
دره ها دلتنگ
راه ها چشم انتظار کاروانی با صدای زنگ...
بر نمی شد گر ز بام کلبه ها دودی،
یا که سوسوی چراغی گر پیامی مان نمی آورد،
رد پاها گر نمی افتاد روی جاده ها لغزان
ما چه میکردیم در کولاک دل آشفته ی دم سرد؟
آنک، آنک کلبه ای روشن،
روی تپه روبه روی من...
در گشودندم.
مهربانی ها نمودنم
زود دانستم، که دور از داستان خشم برف و سوز،
در کنار شعله ی آتش
قصه می گوید برای بچه های خود عمو نوروز،
... گفته بودم زندگی زیباست.
گفته و ناگفته ای بس نکته ها کاینجاست...
بیشتر
بخشی از منظومه آرش کمانگیر:
برف می بارد؛
برف می بارد به روی خار و خارا سنگ.
کوه ها خاموش
دره ها دلتنگ
راه ها چشم انتظار کاروانی با صدای زنگ...
بر نمی شد گر ز بام کلبه ها دودی،
یا که سوسوی چراغی گر پیامی مان نمی آورد،
رد پاها گر نمی افتاد روی جاده ها لغزان
ما چه میکردیم در کولاک دل آشفته ی دم سرد؟
آنک، آنک کلبه ای روشن،
روی تپه روبه روی من...
در گشودندم.
مهربانی ها نمودنم
زود دانستم، که دور از داستان خشم برف و سوز،
در کنار شعله ی آتش
قصه می گوید برای بچه های خود عمو نوروز،
... گفته بودم زندگی زیباست.
گفته و ناگفته ای بس نکته ها کاینجاست...
آپلود شده توسط:
Reza
1386/07/19
دیدگاههای کتاب الکترونیکی آرش کمانگیر: منظومه
جدا از این باید گفت شعری هست که ادب معاصر ایران رو یک قدم به جلو برده...
زندگی زیباست.................
یادم میاد اولین بار دبیر فیزیک سال دوم دبیرستان برامون برای آخرین جلسه ی قبل از عید خوند... جدی جدی اشکمو دراورد.خیلی قشنگه، خیلی دوسش دارم. یاد باد آن روزگاران یاد باد
برف می بارد به روی خار و خاراسنگ
کوهها خاموش
دره ها دلتنگ
راه ها چشم انتظار کاروانی با صدای زنگ
بر نمی شد گر ز بام کلبه ها،دودی
یا که سوسوی چراغی گر پیامی مان نمی آورد
رد پا ها گر نمی افتاد روی جاده ها،لغزان
ما چه می کردیم در کولاک دل آشفته ی دمسرد ؟
شعر زیباییست
نقد معروف و به درد بخوری ازش سراغ ندارید؟
که پیشانی به تندرهای سهم انگیز می سایید
که بر ایوان شب دارید چشم انداز رویایی
غرور و سربلندی هم شما را باد
امیدم را برافرازید
غرورم را نگه دارید
به سان ان پلنگانی که در کوه وکمر دارید
غم این خفته ی چند،
خواب در چشم ترم می شکند.