رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر در این باره اطلاعاتی دارید یا در مورد این اثر محق هستید، با ما تماس بگیرید.

شعر بی دروغ ، شعر بی نقاب

شعر بی دروغ ، شعر بی نقاب
امتیاز دهید
5 / 4.7
با 117 رای
امتیاز دهید
5 / 4.7
با 117 رای
در باب شعر و آفرینش‌های شاعرانه هر بحثی کرده شود، خواه جزئی و خواه کلی به یک تعبیر نقد می‌شود؛ نقد شعر یا نقد ادبی. خود شاعر هم وقتی در شعر خویش الفاظ و معانی را سبک سنگین می‌کند، وقتی کار خود را مرور و اصلاح می‌کند، وقتی در باب شیوه کار یا هدف و ذوق خویش سخن می‌گوید، دیگر شاعر نیست و منتقد است. حتی بعضی شاعران مثل امیرخسرو دهلوی در نقد شعر خویش هم انصاف به خرج داده‌اند و هم زیرکی؛ مثل یک منتقد واقعی. این کتاب، کتابی است در فنون شعر، سبک و نقد شعر فارسی، با ملاحضات تطبیقی و انتقادی درباره شعر کهن و شعر امروز. این کتاب حاوی نقطه‌نظرهای گوناگون شادروان دکتر زرین‏کوب در حوزه شعر فارسی و مطالعه‏ای تطبیقی در شعر قدیم و معاصر عرب و جهان غرب است. زنده‏یاد زرین‏کوب در این کتاب در واقع به تمام مباحثی که راجع به شعر در سایر آثار خود داشته، پرداخته است.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:

کتاب‌های مرتبط

هایکو میراث ژاپن
هایکو میراث ژاپن
5 امتیاز
از 3 رای
در پیرامون شعر و شاعری
در پیرامون شعر و شاعری
4.1 امتیاز
از 27 رای
یاس فلسفی
یاس فلسفی
4.2 امتیاز
از 58 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی شعر بی دروغ ، شعر بی نقاب

تعداد دیدگاه‌ها:
473
از همه ی دوستان تشکر میکنم بابت سروده های زیبا شون
آهن و دود, خاکسترو سیمان
فصل بی رحم مردن ایمان
انسان سر گشته, تسلط ماشین
بی هیچ بهانه ای شکستن پیمان
ذهن ها در گیر سقوط آزادند
روبهان شاد و فسرده لشگر شیران
کرانه کرانه آتش جنگ است
کینه جاری و خانه ها ویران
کار ما زمعجزه بگذشت
بی اثر شد کرامت پیران
جانها به بارش سکه ها دلخوش
یاد ندارد کسی دگرطراوت باران
دیریست دورم ازرندی و مستی
دلم خوش به نغمه ی یاران
[quote='siawash110']
و من نالیده ام در حسرت هشیاری کرها . . . .

تمام شهر پر شد از هجوم تلخ بر بر ها . . .

مپندارید روز است این مپندارید ای خرها !
[/quote]
سه تفنگداری ک معنا دادند ب این _ب تعریف خودتان_سرایش سردردانه!!!
اگر محافظت این سه مصرع نبود شعر تبدیل میشد ب بازی آهنگین کلمات .
خب کار من نقد نیست پس اگه اصولی و از روی قانون نقد دیدگاهمو بیان نمیکنم بر من ببخشایید.
من از این شعر این سه مصرعو پسندیدم.
ممنون و قلمتون سبز دوست عزیزم.
راست می گویند
فوت آخر مهم است
آنچه تو از روح خودت به من دمیدی مهم است
وگرنه شیطان حق داشت خدا جان
آخر کجای من سجده کردن دارد؟
م.ی
و باد عاشقی هووو میکند در گوشم آهسته
نگاهی میکنم بر آسمان....دیگ خدا بار است!
خیلی عالی . . . یک تک بیت شاهکار و به یاد ماندنی در حقیقت شاه بیت شعر شما بود . . . واقعا با توجه به سن و سالی که دارید آینده ای بسیار درخشان برای شما پیش بینی می کنم و این یکی هم اوج هوشیاری و روشن بینی شما بود :
روز تولدم گذشت
تبریک ها پایان نداشت....
روز تبلورم گذشت؛
اهمیتی دارد مگر؟!
البته می توانست اینگونه هم باشد :
جشن تولدم گذشت !
با بوسه هایی بی پایان !
در لحظه ی تبلورم
خودم را گاز می زنم !
البته معذرت می خواهم که در نوشته زیبای شما دست بردم
[quote='siawash110']
تصویر سازی به خوبی انجام شده . . لحن و آوای غم انگیزی دارد ولی وزن ندارد ! ایجاز و اختصار به خوبی رعایت شده . . . همینطور ادامه بدهید و تمرین کنید موفق می شوید[/quote]
شعرای سپیدم آنفلانزای بی وزنی گرفتند.
وزن ندارن چون رنگشون پریده.
ممنونم از توجهتون
شب است و غار غار شعر و من مثل کبوترها
فقط پائیز می بارد ز بالای صنوبرها !
دلم لک زد برای قلقل چای و سماورها !
کجا رفتند مادرها ؟ چرا خوابند دخترها ؟ !
لبوها سرخ شد از داغ بوسه توی دفترها
و یک شاعر نشسته روی پرچین مثل کفترها !‌ ! !
و من نالیده ام در حسرت هشیاری کرها . . . .
خروس و خنجر و خون و اذان صبح و پرپر ها
تمام شهر پر شد از هجوم تلخ بر بر ها . . .
مپندارید روز است این مپندارید ای خرها !
شب است و غار غار شعر و من مثل کبوترها
( این شعر هنگام سر درد بعد از ظهر خود به خود به ذهنم رسید ! )
من کرکسی سرسپیدم به من نگویید لاشخور که بدم می آید
[quote='maryamyavari']پاییز شد
فصل نارنگی و شال گردن تو
نزدیک است باران ببارد
نزدیک است که دوباره به یادت بیافتم
کاش دیگر به خیالم نیایی
دیگر یادت نکنم خیسی باران زهر مارم بشود
خدا کند دیگر رهگذری نبینم که شال سبز یشمی داشته باشد
خواهش می کنم دیگر به خیالم نیا
دیگر اینجا،
روی زانوهایم برای آرامش تو حلوا خیرات نمی کنند...[/quote]
تصویر سازی به خوبی انجام شده . . لحن و آوای غم انگیزی دارد ولی وزن ندارد ! ایجاز و اختصار به خوبی رعایت شده . . . همینطور ادامه بدهید و تمرین کنید موفق می شوید
پاییز شد
فصل نارنگی و شال گردن تو
نزدیک است باران ببارد
نزدیک است که دوباره به یادت بیافتم
کاش دیگر به خیالم نیایی
دیگر یادت نکنم خیسی باران زهر مارم بشود
خدا کند دیگر رهگذری نبینم که شال سبز یشمی داشته باشد
خواهش می کنم دیگر به خیالم نیا
دیگر اینجا،
روی زانوهایم برای آرامش تو حلوا خیرات نمی کنند...
شروعش در میانه بود...
.
خانه ام کجاست؟دیروز ک امدم راهش را گم کرده بود.
.
نه من بزرگ شدم از جایی ک نرفته ام برایم نگو.
.
تو نامفهومی.
.
من مزخرف گوی رمز نگار.
.
زود یافتی کسی را ک تورا نمیشناخت.
.
تو کِی دیوانه شدی؟
.
چ کسی خواهد فهمید....ایا کسی فهمیده او را؟
.
ادامه بده, هنوز هم یافت میشود.
.
منتظر کمی ساعتش را ب عقب کشید.
.
من امروز اولینم, اما فردا تو کِی ب دنیا خواهی امد؟ تا باشم تو زاده نمیشوی.
.
تو مجبوری برای یک حقیقت,دو غیر بگویی.
.
اما چ کسی شنید آن نا دیدنی را؟
شعر بی دروغ ، شعر بی نقاب
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک