سیذارتا
نویسنده:
هرمان هسه
مترجم:
پرویز داریوش
امتیاز دهید
✔️ سیذارتا پسر برهمنى است که، از درس هاى پدر و فرهیختگان، روحش اقناع نمى شود و آرامش به دست نمى آورد و در یافتن خویشتن خویش تلاش مى کند. او پى مى برد که آموزش کافى نیست و باید خودش جست وجو کند و راه را طى کند و بر خویشتن خویش چیره شود. او بعد از سال ها ریاضت، زندگى مادى را هم تجربه مى کند و مى فهمد که زندگى اش را بیهوده سپرى کرده و مى خواهد به حیات خود خاتمه دهد ولى ناگهان به یاد کلامى در دعاى برهمنان مى افتد که او را به ادامه راه و رسیدن به کمال فرا مى خواند. او خود راه رستگارى را پیدا مراحل سیر و سلوک را طى مى کند. سیذارتا نشان مى دهد که راه را در شناخت خویشتن، خود انسان باید پیدا کند و تمام جست وجو در جهت خویشتن است. راه سیذارتا از خانه پدرى تا رود است؛ یعنى سمبل طبیعت، سیذارتا هماهنگى جزء با کل و با وحدت است..
هدف اصلى سیذارتا این است که به «من» زمینى غلبه کند تا خویشتن خود را بشناسد. در هر انسان دو گونه «من» وجود دارد: «من ذهنى» که قابل تغییر است و «من دومى» آنى است که با اولى ادغام است و «من شخصى» نیست، بلکه بخشى از خداست که در واقع خویشتن است که سیذارتا مى خواهد به آن برسد. سیذارتا به دنبال وحدت «فکر و زندگى»، «روح و طبیعت» است.فقط در این صورت یک زندگى حقیقى و سپس فکر حقیقى ممکن است، به این دلیل هم سیذارتا نمى تواند آموزش را بپذیرد. آموزش از خارج داده مى شود، نمى تواند با درون ارتباط برقرار کند، آن آموزش فقط براى کسى مفید واقع مى شود که خودش تجربه کرده باشد. بیدارى سیذارتا، یک بیدارى در جهت «من» است؛ منى که تاکنون از آن فرار کرده است و فقط احتیاج دارد که مطیع آواى درون خود باشد. سیذارتا در واقع هنرمند و بازیگر زندگى شخصى خودش است. در انتها در کنار رود آخرین بیدارى او است که خود را کاملاً جدا از زندگى گذشته اش حس مى کند و به شناخت مى رسد.رود سمبلى است که در آن وحدت، محسوس و قابل تجربه است. در رمان سیذارتا، موضوع تماماً سر این مسئله است که راه را در شناخت خویشتن، خود انسان باید پیدا کند. اگر بخواهیم از راه سیذارتا صحبت کنیم، از خانه پدرى تا رود است؛ یعنى سمبل طبیعت.نویسنده، این داستان را به عنوان تصویر قطعى اعتقادات مذهبى اش قلمداد کرده است. سیذارتا یک نوع فضیلت به نظر نمى رسد. بلکه هماهنگى جزء با کل، با تمامیت، با وحدت است..
بیشتر
هدف اصلى سیذارتا این است که به «من» زمینى غلبه کند تا خویشتن خود را بشناسد. در هر انسان دو گونه «من» وجود دارد: «من ذهنى» که قابل تغییر است و «من دومى» آنى است که با اولى ادغام است و «من شخصى» نیست، بلکه بخشى از خداست که در واقع خویشتن است که سیذارتا مى خواهد به آن برسد. سیذارتا به دنبال وحدت «فکر و زندگى»، «روح و طبیعت» است.فقط در این صورت یک زندگى حقیقى و سپس فکر حقیقى ممکن است، به این دلیل هم سیذارتا نمى تواند آموزش را بپذیرد. آموزش از خارج داده مى شود، نمى تواند با درون ارتباط برقرار کند، آن آموزش فقط براى کسى مفید واقع مى شود که خودش تجربه کرده باشد. بیدارى سیذارتا، یک بیدارى در جهت «من» است؛ منى که تاکنون از آن فرار کرده است و فقط احتیاج دارد که مطیع آواى درون خود باشد. سیذارتا در واقع هنرمند و بازیگر زندگى شخصى خودش است. در انتها در کنار رود آخرین بیدارى او است که خود را کاملاً جدا از زندگى گذشته اش حس مى کند و به شناخت مى رسد.رود سمبلى است که در آن وحدت، محسوس و قابل تجربه است. در رمان سیذارتا، موضوع تماماً سر این مسئله است که راه را در شناخت خویشتن، خود انسان باید پیدا کند. اگر بخواهیم از راه سیذارتا صحبت کنیم، از خانه پدرى تا رود است؛ یعنى سمبل طبیعت.نویسنده، این داستان را به عنوان تصویر قطعى اعتقادات مذهبى اش قلمداد کرده است. سیذارتا یک نوع فضیلت به نظر نمى رسد. بلکه هماهنگى جزء با کل، با تمامیت، با وحدت است..
آپلود شده توسط:
اسپارتاکوس
1391/02/31
دیدگاههای کتاب الکترونیکی سیذارتا
کلی ذوق شدم
روزی که در شانزده سالگی از بی کتابی برگ روزنامه برایم کیمیا بود
به گونه ای معجزه آسا همین چاپ از همین مترجم را نمیدانم از کجا اما امانت گرفتم بعد از آن در هیچ کجا این چاپ کتاب را نیافتم
خاطرم هست مجذوب وداع سیذارتا با پدر شده و بعد از حک دیالوگ پدر با سیذارتا در خاطر با آنکه که کتاب امانی بود با خودکار قرمز زیر این سطرها خط کشیدم :
"همه کس می تواند افسون کند همه کس می تواند به مقصود خود دست یابد اما اگر بتواند بیندیشد و چشم به راه بماند و روزه بدارد "
چقدر آنروزها این روزها نزدیکند ...