اثبات وجود خدا
نویسنده:
جان کلوور
امتیاز دهید
خدا موجود مادی و طبیعی نیست که بتوان آن را تحت مطالعه آزمایشگاه قرار دارد.بلکه او یک وجود روحی و معنوی است که قادر متعال و خالق کائنات است.
نیاز به بیان نیست که اغلب نظریه ها و حقایق علمی که بعضی ها در صحت آن شک ندارند هنوز به اثبات نرسیده از غالب آن نظریه ها در کاوش کارهای طبیعت بیش از حقایق مسلم می شود استفاده کرد. اگر شما وارد خانه تان شوید و ببینید که چیزهایی از خانه شما دزدیده شود در عین حال مردی را مشاهده می کنید که از در عقبی فرار می کند.نمی توانید حکم قطعی به دزد بودن او بدهید ولی شواهد ظاهری او را محکوم می کند.یک قاضی قبل از صدور حکم اهمیت دلایل و شواهد را مورد مطالعه قرار می دهد.
نیاز به بیان نیست که اغلب نظریه ها و حقایق علمی که بعضی ها در صحت آن شک ندارند هنوز به اثبات نرسیده از غالب آن نظریه ها در کاوش کارهای طبیعت بیش از حقایق مسلم می شود استفاده کرد. اگر شما وارد خانه تان شوید و ببینید که چیزهایی از خانه شما دزدیده شود در عین حال مردی را مشاهده می کنید که از در عقبی فرار می کند.نمی توانید حکم قطعی به دزد بودن او بدهید ولی شواهد ظاهری او را محکوم می کند.یک قاضی قبل از صدور حکم اهمیت دلایل و شواهد را مورد مطالعه قرار می دهد.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی اثبات وجود خدا
هیچی عزیزم هیچی...! شما زیاد خودتان را ناراحت نکنید! ... شما میتوانید فکر کنید که "لیلی مرد است"!
بنده سوال هایتان را بی پاسخ نگذاشته ام؛ و قبلا جوابتان را داده ام اما یا ندیده اید یا دوست ندارید که ببینید یا...
فقط این نکته را باید بگویم که شما حرف بنده را آن طور که خودتان میخواسته اید فهمیده اید، نه آنطور که مقصود من بوده است.
""یک گله دارم از این که جملات بنده را با جملات دوستی دیگر در کامنتتان قاطی کرده اید و بدون ذکر مخاطب پاسخ میدهید""
انتقادتان کاملا وارد بوده و بنده پوزش میطلبم.
و اما بعد...
.
.
نقل از irani222
""بسیاری از انسان ها روی سنگ و روبات را سفید کرده اند. که آنها را میتوان با تزریق یک ماده ی شیمیایی خنداند و خواباند و... خلاصه اختیار اینها هم به دست جبر هورمونی و کروموزومی است و حقشان است""
البته که میتوان این عمل را انجام داد.خوشحال بودن یا ناراحتی انسان به ترشح یا عدم ترشح چند قطره ماده ی شیمیایی در بدن بستگی دارد.تمام احساسات شما اعم از اندوه و خشم و رضایت و غیره با همین چند قطره کنترل میگردد.مواد شیمیایی خاصی در ترشح این چند قطره تاثیر گذارند.میتوانم به گاز بسیار معروف N2O یا دی نیتروژن مونواکسید اشاره کنم...که سابقه ی مصرف بعنوان سلاح جنگی را نیز داشته اند...و چه سربازانی که بخاطر "خنده" و "شادمانی" و "سرخوشی" حاصل از این گاز در میدان جنگ هدف تیر دشمن نشدند.میتوان به O2 یا همان اکسیژن خودمان اشاره کرد که اگر در معرض دوز بالای آن قرار بگیریم همه چیز برایمان آسان میشود و مطیع و رام میگردیم.هرچه بگویند میپذیریم و از وضعیتمان رضایت کامل پیدا میکنیم.شما نیز از این قواعد مستثنی نیستید.هیچکدام نیستیم.سلایق و انتخاب ها و امیال شما همه و همه در همین جبر کروموزومی تان خلاصه میشود.شما حاصل همین جبر کروموزومی و هورمونی هستید.شما دقیقا متشکل از همین هورمونها و کروموزوم هایید.هورمونها و کروموزومهایی که میتوان با گاز دی نیتروژن مونو اکسید تحریکشان کرد و عبوس ترین انسان را به خنده ای بی حد و حصر وا داشت.
.
.
نقل از irani222
""من میخواهم بفهمم که "کیستم؟"""
تا آنجا که میتوانم بگویم بنده و شما هردو از لقاح دو گامت نر و ماده و تقسیم سلولیشان تشکیل شده ایم.هر کدام از این گامت ها حاوی 23 کروموزوم (در مجموع 46 کروموزوم یا همان 23 جفت) بوده اند و تمام خصوصیات ما از جمله صورت و شمایل و تا حدودی اخلاقیات ما را معین میکنند(اخلاقیات اکتسابی هم هست منتها اینکه فرد چقدر توانایی تاثیر پذیری از اخلاقیات اطرافیانش را داشته باشد نیز خود وابسته به خصوصیات ژنتیکی میباشد).این تعریف مشخص بنده و جنابتان است.از اینجا مسیر بنده و شما جدا میشود.پرورش میابیم...دوستانی اختیار میکنیم...شاید خود نیز همسری انتخاب کنیم و این تناوب سینوسی را بازه ای دیگر بیفزاییم.این شمایید.میدانم که بدنبال چیزی "فراتر" در خودتان میگردید.بگردید و هرگاه آنرا یافتید با ما نیز به اشتراک بگذارید.هرچه باشد "زکات علم نشر آنست"
.
.
نقل از irani222
""هر وقت توانستید که روباتی بسازید که در کیستی خود حیران شود، آن وقت میتوانید انسان و جهان را ماده ی محض بدانید. ""
اما علم با این قانون کار نمیکند.گرچه حضور یک روبات شاعر یا احساساتی یا فیلسوف و متفکر نمیتواند دور از انتظار باشد،اما با وجود این ربات حکم شما را نتیجه نمیکند.
دستگاه علم تا زمانیکه اثری از غیر ماده نیابد اصلا راجع به آن بحثی مطرح نمیکند.و چیزی که علم پیرامون آن بحث نکند یعنی وجود ندارد(امیدوارم نگویید غیر ماده "وجود دارد" زیرا "وجود" خاصیت ماده است)
.
.
نقل از irani222
""اما بنده ابتدا جهان و خود را مشاهده کردم و به دنبال دلیل گشتم و بعد حیران شدم و دلیلی نیافتم جز اینکه کسی از روی عشق و محبتش به من که نبوده ام وجود بخشیده و جهان را هم برایم ساخته تا بپرسم که "من کیستم؟" و این "من" که این سوال را میپرسد، جز "او" نیست که همان منم.""
از اینکه حجتتان را یافته اید بسی مسرورم.حقیر اما هنوز سرگردان جهانست...بلکه پاسخی بیابد.
هر روشی که خود را محدود به زمینه خاصی بکند و دیگر احتمالات و پدیده ها رانادیده بگیردرا نمیتوان منش علمی دانست ،
یاقته های علمی و فرضیه ها پیوسته در حال تغییر و تکامل اند ، و شناخت ما از ماده و کل جهان هنوز محدود است پس مادیگرایی و شاید مادیپرستی همسو و همسان خشکباوری های مذهبی است زیرا آنها نیز فرمولها و گفته های مدرن(محدود به زمان کنونی) درباره ماده را آنقدر مقدس میدانند که حاضر نیستند تا چیزی جز آنرا بررسی کنند .
اگر دیروز در کتابهای علمی آکادمیک میگفتند "خورشید بگرد زمین میچرخد " همه با سرسختی از آن دفاع میکردند و آنرا مدرک و قانون میدانستند بی آنکه درباره آن از خود اندیشیده باشند،
و اگر امروز در کتابهای علمی نوشته باشند "زمین بگرد خورشید میچرخد" باز همه با سرسختی آنرا قانون و مدرک و حدیث نبوی میشمارند بی آنکه درباره درستی یا نادرستی آن از خود اندیشیده باشند،
باز هم میگویم علم هیچگاه با تفکر دگماتیسم حتی اگر بظاهر مادی و آکادمیک باشد، جور درنمیآید، علم همواره منشی آگنوستیک( هنوز ندانستگی ) دارد ،
معنویت میکوشد تا معنی و ارزشهای انسانی پدیده ها را در کل بررسی کند(با معنویت مذهبی اشتباه نشود)
در جهان مادی هیچ نشانه ایی از عدالت نیست و حتی عدالت اجتماعی از دید فیزیکی و بیولوژیکی بیمعنی است پس آیا عدالت را باید نادیده بگیریم؟
اما این معنویت راستین است که میکوشد تا مفهوم عدالت را بررسد و در جامعه برقرار کند حتی اگر برخلاف نظام طبیعت(قانون جنگل) باشد
دوم
بحثی هم در مورد اسلام داشتیم.
ممکن نظریات من اشتباه باشد.
سخن من این است. مسلمانان در اواخر بنی امیه و در دوران بنی عباس با ترجمه آثار یونانی با فلسفه و عرفان آشنا شدند. (یعنی دست کم 50 سال پس از ظهور اسلام - برخی منابع 100 سال) تفکر یونانی اثرات مخربی در دین مسیحت گزاشته بود (اسکولاستیک) اسلام شناسانی از اثرات مخرب طرز تفکر یونانی در بین مسلمین سخن گفته اند. هر چه هست تعالیم عرفان در آموزه های اولیه دین اسلام نبوده است. کافی است نگاهی به زندگی یاران پیامبر (چه از دید اهل سنت چه از دید شیعیان) بیندازیم. حمزه، ابوذر، مقداد، عمار یاسر، سلمان فارسی، خالدبن ولید، طلحه و زبیر ، هیچ کدامشان انسان های عارفی نبودند.
شما زحمت کشیدید یک حدیث بدون سند و منبع از حضرت محمد، چند سخن حکمت آموز از حضرت علی بدون آنکه بگویید از کدام ترجمه نهج ابلاغه است و البته و نقل قولی از کارل مارکس! و آیت الله خمینی در اثبات خودشناسی در اسلام آوردید.
حضرت علی گفته خودشناسی کنید؟ خوب که چه؟ چه چیز ثابت می شود؟ فرض کنید طرف شما سنی باشد می روید از عمر و ابوبکر و عثمان حدیث می آورد که فرضا عمر گفته بروید خودشناسی کنید؟
اصول دین و فروع دین اسلام کاملا مشخص است. مسائلی که خداوند بر اساس آنها در روز رستاخیر در مورد اعمال ما قضاوت می کند: شهادتین، ایمان به روز رستاخیر، ایمان به خدای یکتا، نماز، حج، زکات، جهاد، فرایض دینی. هیچ جایش تعالیم عرفانی مثلا خودشناسی نیامده. که فرضا اگر کسی چون خود شناسی نکرده بود در روز جزا به جهنم می رود. سخنان حکمت آموز بزرگان دین اسلام به جای خود ولی اینها جزو اصول دین نیستند. طبق متون دینی مبنای قضاوت خداوند در مورد اعمال ما روشن است.
مگر اینکه بخواهید دین تازه ای بیاورید که بحثش جداست.
برخی از استدلال های شما وحدت جودی است که بسیاری از عالمان به دین آنها را رد کرده اند (جای بحثش اینجا نیست)
از توجهی که به بحث داشتید و دارید ممنون هستم.
ولی باور بفرمایید هر کسی در استدلال های شما کمی دقت کند دهها تضاد و اشتباه از آنها پیدا می کند.
سوال اصلی من این بود:
عرفان چه تاثیری در زندگی ما دارد؟ (چه مادی چه معنوی) دستاورد عرفان برای بشریت امروز چیست؟ با نبود عرفان جه اتفاقی می افتد. منبع عرفان چیست؟
که البته ظاهرا جوابی برایش نبود.
اول-
قاعدتا منظور شما بنده هستم. چه چیزی را باید می فهمیدم؟
شما چند استدلال ساده در رد علم آوردید بنده هم با این زبان الکن ردشان کردم. دیگر چه چیزی را باید متوجه می شدم.
(اینکه حواس ما یا واکنش مواد منبعی مورد اعتمادی برای قضاوت ما نیستند - چطور نیستند؟ پس این همه دستگاه اندازه گیری دقیق را برای چه ساخته ایم. این که قرار است با عرفان پی ببریم که من کیستم، به کجا می روم - خوب هزار سال هم فکر کنید با عرفان به جواب این سوال ها نمی رسید. این که گویا گروهی از مردم ماشین پرست و تکنولوژی پرست شده اند که واژه هایی هستند بدون تعریف - این که انسان برای سالم بودن هیچ نیازی! دفت بفرمایید هیچ نیازی به دارو ندارد - نظر ۱۳۹۴/۰۴/۲۱ - ۰۵:۵۷ - که پاسخ من این بود که نگاهی با نشانه مایه کوبی آبله به روی بازویتان بیندازید.
لطف کردید لینک کتاب مالیخولیای پزشکی نوشته آقای خانجانی را به صورت خصوصی به بنده دادید. به نظر بنده حرفهای ایشان موهومات است.
چند استدلال کلی هم کردید که: ""عرفان یعنی نور، یعنی حقیقت، مردم دنیا سه دسته اند: یا عارف هستند، یا جاهل یا منافق""
که هر کسی می تواند برای اثبات مدعایش چنین کلی گویی کند. (مشابه این نوع ساده کردن ها را در تفکرات افراطی هر طیف و دسته ای می توان دید. کمونیست ها، فاشیست ها و دیگران. این که افراد سه دسته اند یا نظرات ما را قبول دارند یا نادان و جاهلند یا بین آنها!)
جناب irani222
شما از خدایی دارید صحبت میکنید که برای من مفهومش گنگه.توضیحاتی که فرمودین و مخصوصا مثالی که در مورد جوجه زدین؛ به نظر بنده حقیر همش با دلایل علمی فعلی تا حدود زیادی قابل توجیه هست.اینکه فرمودین شما به سوال "من کیستم؟" یا "علت من چیست؟" فکر میکنید و نگاه دیگران در قالب "ذهن های زمان زده و مکان زده و ماده پرست" محصور شده؛ خب برادر من، خیلی از فلاسفه بودن و هنوز هم هستن که در مورد این سوالا فکر و پژوهش میکنن، اما خدایی که شما ازش صحبت میکنی برای اونا حداقل در ظاهر غریبه س.سوال من از شما اینه که من از چه راهی باید این خدا رو بشناسم؟چه منبع و مذهب و مسیری رو به من پیشنهاد میدین برای شناخت و فهم این خدا؟
جناب Ein Reich
من تو صحبت های شما، کلیدواژه های علمی زیادی رو می بینم: "ماده"، "گرانش"، "جدول تناوبی"، "آزمایشگاه"، "مغز" ، "مراکز علوم تحقیقاتی دنیا" ، "انرژی" و ... .احتمالا شما نظرتون این هست که عقاید انسان تا اونجا که میتونه باید با علم تطابق داشته باشه.اما سوالی که برای من به شخصه به وجود میاد اینه که تعریف شما از علم چیه؟چه معیاری شما رو به این نتیجه میرسونه که مثلا رویای صادقه غیر علمیه ولی قوانین نیوتون علمیه؟
خوشحال خواهم شد از جواب دوستان.
خدای زنده و حاضر و خالق، کسی است که هر دم، مرا از نابودی نگهداشته است و اصلا هم "نگهدارنده" و هم "نگه داشته شده"، خود اوست. این که من دیروز بودم و امروز هم هستم خارق العاده است.آیا اینطور نیست؟ وای بر بشری که از بودن خود در حیرت دمادم نیست. اگر نبودم، هیچ تعجبی نداشت. اما این که هستم و باز هم هستم و دوباره الآن هم هستم و... این بودن هاست که جای تعجب دارد و این پرسشها که : من کیستم؟ از کجا آمده ام؟
چه عجیب که الآن هم هستم!
خوشبختانه من در انفجار بیگ بنگ به دنبال خالق خود نیستم. خدای ما، در حال، در آن (الان=ال+ آن)، در حالِ خلق ماست نه این که فقط میلیارد ها سال پیش یک انفجاری درست کرده باشد و رفته باشد پی گرفتاری های خودش!
من از راه "تاریخ" و "علم" ، هرگز به دنبال "علت" خودم نیستم. روشهای تاریخی و علمی هنوز که هنوز است علت نخستین را درنیافته اند و من هم با یقین به شما میگویم که درنخواهند یافت. اصلا در بستر تاریخ با ابزار علم به دنبال علت نخستین گشتن دوری باطل است و جانفرسا.
این که الان یک جوجه "هست" ، علت او وجود پدر و مادرش نمیتواند باشد چرا که اگر مرغ و خروس هم بمیرند، آن جوجه هنوز هم هست. پس کسی از نابودی نگاهش داشته است، پس "اوست" علت هست بودن جوجه و نیست نبودن جوجه.
به نظرم پدر و مادر جوجه فقط فریب تاریخ است به ذهن های زمان زده و مکان زده و ماده پرست .
علت "نخستین" من همان علتِ "آخرین" من است و در عین حال همان علت اکنونی من است. او اول و آخر است.
گذشته و آینده یک لحظه ی واحد است : اکنون
در "حال"، زندگی کردن، خدا را به چشم خود از نگاه خدا دیدن است.
خالق و مخلوقی جز تو نیست اندر جان من!
خدایا برتری و ماورایی هزاران بار ورای فهم مائی.
بله نظرات با توجه به ناظران نسبی است اما این را هم در نظر داشته باشید که برداشتهای شما و من از کامنت های همدیگر هم نسبی است! و همچنین قضاوت هایمان در مورد روش و طرز فکر یکدیگر!
این که داده ها را از یک طرف دریافت کنیم و از طرف دیگر خروجی ارائه دهیم، از یک کامپیوتر و روبات هم برمیاید !
شما و این علوم هر وقت توانستید که روباتی بسازید که در کیستی خود حیران شود، آن وقت میتوانید انسان و جهان را ماده ی محض بدانید. البته الآن هم که چنین عقیده ای دارید مربوط به خودتان است و بر حقی است! و بنده از این طرز فکر نهی تان نمیکنم...!
اما بنده ابتدا جهان و خود را مشاهده کردم و به دنبال دلیل گشتم و بعد حیران شدم و دلیلی نیافتم جز اینکه کسی از روی عشق و محبتش به من که نبوده ام وجود بخشیده و جهان را هم برایم ساخته تا بپرسم که "من کیستم؟" و این "من" که این سوال را میپرسد، جز "او" نیست که همان منم.
و: من با تو چنانم ای نگار ختنی ** کاندر عجبم که من توام یا تو منی؟
و عشق هم اتفاقی بی دلیل است.
با وجود این که من با تکنولوژی و علم مخالفتی نکرده ام و این را قبلا هم اعلام کردم؛ متاسفانه چند روز قبل یک دوست دیگر و اکنون هم شما مصرّید که فواید مادی علوم و تکنولوژی را به بنده اثبات کنید !!!!
عزیزم این مسائل برای بنده بدیهیست همانطور که برای شما و حتی کودکان. و نیازی نیست که کسی خودش را خسته کند تا روشهای فیزیکی تسهیل امور و راه های پول دراوردن از طریق علوم را به بنده اثبات کند!
شما ظاهرا چند روز پیش نبودید و ندیدید که چه ماجرایی با یکی از دوستان در زیر همین کتاب داشتم... و او در نهایت هم نفهمید که نفهمید... و علاقه ای هم ندارم که آن ماجرا را دوباره تکرار کنم.
من به دنبال تسهیل خوردن جهان نیستم چون همین قدری که هست را کافی میدانم و راضی هستم. من میخواهم بفهمم که "کیستم؟"
آیا میفهمید؟
0.
یک گله دارم از این که جملات بنده را با جملات دوستی دیگر در کامنتتان قاطی کرده اید و بدون ذکر مخاطب پاسخ میدهید؛ تا جایی که اگر کسی نداند خیال میکند که تمام نقل قول ها مربوط به من است و یا آن دوستمان...!
پس لطفا از سبک نوشتن نامبهمتری استفاده کنید و در کامنتهایتان ترتیب و نظم را بیشتر از پیش رعایت بفرمایید.
1.
با خواندن کامنت هایتان ناخواسته لبخندی کوتاه بر چهره ام نقش بست و یک صدای "هه" بر اثر خروج ناگهانی هوا از بینی ام شنیده شد.
نخیر خواص ماده صرفا معنایش نیست. این درک معنا در ماده هم انگار مثل همان درک "عرفان" است که مثلا در کامنت ۱۳۹۴/۰۴/۲۴ - ۱۱:۵۸ عرض کردم.
امروزه شیر مادر را هم در آزمایشگاه ها میسازند و ادعا میکنند که حتی خواص بهتری هم دارد و سالم تر است!
واقعا میبینم که بسیاری از انسان ها روی سنگ و روبات را سفید کرده اند. که آنها را میتوان با تزریق یک ماده ی شیمیایی خنداند و خواباند و... خلاصه اختیار اینها هم به دست جبر هورمونی و کروموزومی است و حقشان است.
پس ای 23 جفت کروموزوم! تنها شما را میپرستیم و تنها از شما یاری میجوییم!!!