اثبات وجود خدا
نویسنده:
جان کلوور
امتیاز دهید
خدا موجود مادی و طبیعی نیست که بتوان آن را تحت مطالعه آزمایشگاه قرار دارد.بلکه او یک وجود روحی و معنوی است که قادر متعال و خالق کائنات است.
نیاز به بیان نیست که اغلب نظریه ها و حقایق علمی که بعضی ها در صحت آن شک ندارند هنوز به اثبات نرسیده از غالب آن نظریه ها در کاوش کارهای طبیعت بیش از حقایق مسلم می شود استفاده کرد. اگر شما وارد خانه تان شوید و ببینید که چیزهایی از خانه شما دزدیده شود در عین حال مردی را مشاهده می کنید که از در عقبی فرار می کند.نمی توانید حکم قطعی به دزد بودن او بدهید ولی شواهد ظاهری او را محکوم می کند.یک قاضی قبل از صدور حکم اهمیت دلایل و شواهد را مورد مطالعه قرار می دهد.
نیاز به بیان نیست که اغلب نظریه ها و حقایق علمی که بعضی ها در صحت آن شک ندارند هنوز به اثبات نرسیده از غالب آن نظریه ها در کاوش کارهای طبیعت بیش از حقایق مسلم می شود استفاده کرد. اگر شما وارد خانه تان شوید و ببینید که چیزهایی از خانه شما دزدیده شود در عین حال مردی را مشاهده می کنید که از در عقبی فرار می کند.نمی توانید حکم قطعی به دزد بودن او بدهید ولی شواهد ظاهری او را محکوم می کند.یک قاضی قبل از صدور حکم اهمیت دلایل و شواهد را مورد مطالعه قرار می دهد.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی اثبات وجود خدا
.
.
خداباور و ناباور:
.
من یک خداباور نیستم اما یک خداناباور نیز ,هر دویه اینها بچه گانه اند ,تنها کسانی خدا را باور خواهند کرد که به او شک یا از حقیقت بیخبر باشند,وگرنه کسی که
حقیقت را بداند ,بزرگان جهان هم جمع و بگویند که این که یافتی دروغی بیش نیست, او گوشش بدهکار نیست,چون او حقیقت را خودش یافته ,اگر خدایی وجود
داشته باشد او باور کردنی نیست.کلمه ی خداباور بزرگترین توهینی است ک انسان ها به یکدیگر میکنند,مانند باور دروغی زیبا یا صدایی
که برای ناشنوایان پخش میشود زیرا کسانی که میدانند حتی احتیاجی به این کلمه باور هم ندارند. ایا متوجه میشوی؟تنها کسانی باورمند میشوند
که حقیقت را نمیدانند,عیسی یک خداباور نبود زیرا زمانی که عده ای خداناباور با دلیل اثبات کردند که خدایی نیست او تنها لبخندی زد.
چرا او برای اثبات خدایش نجنگید؟چون او باورمند نبود,او مطمئن بود.انان که برایه اثبات میجنگند, در واقع چیزی نمیدانند.نویسنده ی این کتاب را نیز
شامل خواهد شد.
اگر خداباور یا خدا ناباور باشی هنوز یک شتر هستی, شتری که نیچه از ان به عنوان سه دگردیسی (کودک-شتر-شیر) یاد میکند.
.
و اخر اگر در جستجوی خدایی هستی,تنها در مقابل خدایی زانو بزن که خودت اورا یافته باشی.
.
نقطه
maryamyavari:
من قصد زور آزمایی با شما و هیچ کس دیگری را ندارم. نظرات خود را راجع به هر آنچه فکرم را مشغول می کند می ریزم وسط تا بقیه با استدلال و منطق به جان ش بیفتند و بکوبندش که چیزی بیاموزم.
اگر این آیه خطاب به خداناباوران است، که در قیامت به کمک همین آیه می توانند از خود سلب مسئولیت کنند. چرا که قادر به دیدن و شنیدن و درک نمی بوده اند... ور نیک نیامد این صور عیب کراست
باز هم در جمله ی آخر غیب گفتید.
پایدار باشید.
Amirhosein5 :
از آن رو که نام مرا ذکر کرده اید گویا مخاطبتان منم. اگر مقدمه تان هم خطاب به من بوده است که متوجه نشدم که به کدام گفته یا کلام من اشاره کرده اید و ارتباط اش را نفهمیدم.
اما پاسخ پرسشتان : می توانید از طریق ip ایشان پیگری کنید. البته نکته اینجاست که ممکن است لزوما با انسان مواجه نشوید. ممکن است با نرم افزاری مواجه شوید که در کتابناک با نام کاربری بهرام هدایت فعالیت می نموده.
اصلاح پرسشتان : ....توسط کسی/چیزی اداره نمی شه، وجود صاحب اون....
سپاس از توجه تان
بیاید فرض براین بذاریم که خدایی وجود نداره. حالا با این شرایط از دین (مثلا" اسلام) چه چیز باقی میمونه بنظر شما؟؟
سوالاتی که مد نظر من هستش از دوستان خدا ناباور :
انسان رو چطور میشه از حیوان تفکیک کرد؟
انسان متعالی شما چگونه تعریف میکنید و براش چه ویژگی هایی مد نظر قرار میدید؟
اخلاقیات خوب در چه حد دورن شما نمود دارن؟
راجب ادیان ( مثلا" اسلام) چه مقدار اطلاعات ( اجتماعی و ورزشی و اقتصادی و... ) دارید؟
از همه دوستان خواهش میکنم که در درجه اول (اول از همم به خودم میگم) با تفکر و به پشتوانه عقلمون وارد بحث بشیم و بعدشم تقاضا دارم از قضاوت بیجا دوری کنیم. ممنون.
یه جمله زیبا (یه حدیث در وصف انسان های انسان) :
باطل را از دوست خود نمی پذیرد و حق را حتی از دشمنش منکر نمیشود، دانش نمی آموزد مگر برای دانستن (نه خودنمایی) و یاد نمیگیرد مگر برای عمل کردن.
در واقع ادعای ادیان اینه که این عالم برای امتحان و آزمایشه، خب اگه این تئوری رو بپذیریم، طبیعتاً ابهام یکی از اصلیترین لوازم هر امتحانیه...
به هر روی، نمیدونم خدایی هست یا نه، امّا همیشه از مصاحبت با شخصیتهایی همچون مولانا لذت برده و میبرم :x
در اثبات وجود خدا از نیاز حرف مى زنیم و گیر ما همینجاست، طرف مقابل حرف ما رو سفسطه(نسل جدیدشونم:دژفرنود) مى دونه
این یه مطلب، مسئله دوم اینه که هر خداناباورى بحث رو اینطورى شروع مى کنه، خدا که اثبات شدنى نیست... خیلى خوب از يه مثال پيش پا افتاده شروع كنيم
اکانت بهرام هدایت صاحبى نداره و توسط کسى اداره نمى شه، وجود صاحب اون هم که اثبات شدنى نیست، چطورى مى خواید اینو اثبات کنید؟
لطف کنید این مسئله رو براى من رفع کنید
(البته مى دونم كه اين حرف من يه مغلطه است ولى دوست دارم بدونم چطورى اين رو اثبات مى كنيد تا بعد)
خدا خدایی نیست که من و تو از آن متصوریم . خدا چیزی است که خودش بخودی خود در وجود تو هست و او را می شناسی نیازی نیست کسی او را برایت تعریف کند اگر خودت را بشناسی .! خدا چیزی بیرون از تو نیست . خود تویی . خدا آن قدرت تمام نشدنی و بی پایان است که در تک تک موجودات بوده و هست و خودت براحتی می توانی او را ببینی وقتی عشق می ورزی . وقتی مهربانی میکنی . وقتی کمک می کنی . وقتی فکر می کنی . وقتی چیزهای تازه را کشف می کنی . وقتی با دیگر موجودات همدری و همدلی می کنی و قتی با آب .خاک . هوا . درخت . پرنده یکی میشوی و به همه عشق می ورزی . وقتی خودت را دوست می داری . مهربانی . محبت . عشق . تفکر . وحدت و این قبیل تمام نشدنی و بی پایان هستند اگر این چنین شدی می شوی موسی - عیسی - محمد - زردتشت و.... و او را حس می کنی . می شنوی و می بینی . اگر می گویی خدا قادر است یعنی تو قادری . اگه گویی بخشنده است یعنی تو بخشند ه ایی . اگر گویی رزاق است یعنی تو رزاقی . اگر گویی عادل است یعنی تو عادلی اینها تمام صفاتی است که در ضمیر انسانها نهان است و همه دوستتشان دارند . بگو نیست خدایی جز خدای بنام الله تا رستگار شوی . الله احد : یعنی یکی است ( نیروی واحد در تمام انسانها یک کلمه عشق )
:xز تمام بودنی ها، تو یکی از آن من باش
که به غیر با تو بودن، دلم آرزو ندارد :x اگه دوستان بیاد این جمعه شما هم بگید فرج اقا بیاد
دانش لب آب زندگی می کرد،
انسان
در تنبلی لطیف یک مرتع
با فلسفه های لاجوردی خوش بود.
در سمت پرنده فکر می کرد.
با نبض درخت ، نبض او می زد.
مغلوب شرایط شقایق بود.
مفهوم درشت شط
در قعر کلام او تلاطم داشت.
انسان
در متن عناصر
می خوابید.
نزدیک طلوع ترس، بیدار
می شد.
اما گاهی
آواز غریب رشد
در مفصل ترد لذت
می پیچید.
زانوی عروج
خاکی می شد.
آن وقت
انگشت تکامل
در هندسه دقیق اندوه
تنها می ماند ...