رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر در این باره اطلاعاتی دارید یا در مورد این اثر محق هستید، با ما تماس بگیرید.

اثبات وجود خدا

اثبات وجود خدا
امتیاز دهید
5 / 4
با 113 رای
امتیاز دهید
5 / 4
با 113 رای
خدا موجود مادی و طبیعی نیست که بتوان آن را تحت مطالعه آزمایشگاه قرار دارد.بلکه او یک وجود روحی و معنوی است که قادر متعال و خالق کائنات است.
نیاز به بیان نیست که اغلب نظریه ها و حقایق علمی که بعضی ها در صحت آن شک ندارند هنوز به اثبات نرسیده از غالب آن نظریه ها در کاوش کارهای طبیعت بیش از حقایق مسلم می شود استفاده کرد. اگر شما وارد خانه تان شوید و ببینید که چیزهایی از خانه شما دزدیده شود در عین حال مردی را مشاهده می کنید که از در عقبی فرار می کند.نمی توانید حکم قطعی به دزد بودن او بدهید ولی شواهد ظاهری او را محکوم می کند.یک قاضی قبل از صدور حکم اهمیت دلایل و شواهد را مورد مطالعه قرار می دهد.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:

کتاب‌های مرتبط

برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی اثبات وجود خدا

تعداد دیدگاه‌ها:
694
به ahmad1358
نخست اینکه خدا باوری اختراع اسلام نیست ، اما تسلیم و بندگی و پرستش اجباری خدا ساخته دینهای ابراهیمی است.
بیاد داشته باشید که در تاریخ جهان ،دین اسلام بسیار جوان است، وفرهنگهای باستان پیش از دینهای ابراهیمی و اسلام که جزوی از آنهاست و نیز فیلسوفان به آفریدگار/خدا/خدایان باور داشتند
بله با برهان خود شما باید پرسید که چگونه این آفریدگار( خالق )شما ،سلول و ملکول هایی همانند باکتریها و ویروسها را برای آزار و رنج جانداران هوشمند آفریده؟
این مطلبو میزارم برای مقدمه.
مقدّمه
بزرگترین معجزه قرن:باور به نیرنگ تکامل
میلیونها نوع از موجودات مختلف در روی کره زمین با تمام خصوصیاتی که دارند خیلی متفاوت از یکدیگر هستند،تک تک این موجودات با خصوصیات مخصوص خود خلق شده اند،این از حیوانات،گیاهان گرفته تا خود انسان یک خیلی از خواص مختلف را دارا میباشند که وقتی دانشمندان از نزدیک تک تک این اجزاء را بررسی می کنند دانش و عقلی که در آن بکار رفته است را از نزدیک شاهد می شوند و این دانشمندان کسانی هستند که به تئوری تکامل اعتقاد دارند طبق نظریّه آنها تمام جانداران که از پروتئینها،سلّولها و عضوها تشکیل شده اند بر حسب تصادف پدیدار شده اند این انسانها که سالیان سال تعلیم دیده اند بر این اعتقاد هستند که بر حسب تصادف تمام اینها بوجود آمده و واقعاً حیرت آور میباشد.این سلسله تصادفات آنقدر غیرقابل باور میباشد که واقعاً حیرت آور است.
این سلسله وقایع که بر حسب تصادف بوجود آمده ابتدا موادّ ساده شیمیایی را بوجود آورده و بعدا پروتئینها شکل گرفته است.این زنجیر تصادفات نه تنها پروتئینها را بوجود آورده بلکه مولکولهای د.ن.آ. و ر.ن.آ. انزیمها،هورمونها و خیلی از این کمپلکسها را نیز بوجود آورده است. و در نتیجه میلیونها تصادف اوّلین سلّول بوجود آمده است حتّی برای تشکیل یک چشم میلیونها حادثه تصادفی بایستی بوجود آید باز اینجاهم سلسله تصادفات به میان می آید.این دانشمندان که از طرف مردم حرمت می بینند آنقدر میتوانند بطور نامفهوم به این عقاید پایبند باشند و هنوز با یک عناد بچّگانه اصرار می کنند که از میان این افراد اشخاصی که مسلمان شده اند و به خدا ایمان آورده اند نیز وجود دارد این انسانها این حقیقت را که تمام جانداران را خداوند خلق کرده است علمی نمی شمارند.
و اینکه تمام اینها بر حسب تصادف بوجود آمده است را می توانند باور کنند. به این انسانها اگر گفته شود که یک بُت تمام دیگر اجسام را خلق کرده است را بسیار غیرمنطقی و احمقانه می شمارند.ولی اینکه این دنیا و حقایق آن بر حسب تصادف بوجود آمده است را بعنوان بزرگترین دلیل علمی میشمارند.بطور خلاصه این افراد تصادفات را بعنوان یک الاه میشمارند و بر این ادّعا هستند که تصادفات میتواند تمام این حوادث را شکل دهد.البتّه این بایستی معجزه قرن ما باشد که این افراد تحصیل کرده میتوانند یک چنین مسائلی را بپذیرند خداوند چطور یک سلّول را میتواند خلق کند انسانها را نیز بدین طریق خلق می کند.
من که مطالب برخی دوستانو خودنم واقعا شگفت زده هستم که خدا رو قبول ندارن و برای وجود خدا دلیل میارن. نمیدونم چطور میخوان اون دنیا جواب بدن که برای چه و به چه حقی روی افکار دیگران تاثیر منفی گذاشتند. و باورهای خودشونو دارن با روشهای عقلی ناقصشون به خورد مردم میدن.
به آقای مجید مجیدی ،
دوست عزیز من نه تنها هستی خدا را رد نمیکنم بلکه در کامنتهای پیشینترم با برهان خاستگاه نخستین زنجیره علت و معلول ها نیاز منطقی به هستی "علت اولیه/آفریدگار هستی مادی جهان" در کنش و واکنشهای پدیده های جهان رابررسی کرده ام، من آشکار گفته ام که پاسخی ندارم پرسشهایی را میتوانم مطرح کنم:
اما بیشتر بحث من در چگونگی صفت های این آفریدگار از دید عقل و منطق ,و ارزشهای انسانی است ،
چون من همچون نیاکانمان نمیتوانم جهان مادی را ساخته آفریدگاری نیک و مهربان بدانم و چندگانگی آفریدگار را از تضادهای موجود در پدیده ها، منطقی تر میدانم و هنوز میپرسم :
که چگونه و چرا کسانی شیفته این آفریدگار با این آفرینش پر از نابسامانی و رنج و بی عدالتی نهادی اش میگردند ؟
معماری که ساختمانی کژ و معیوب و پر از جانوران موذی و درنده و گندیدگی و سیل و خشکسالی و بیماریهای وحشتناک تحویل داده است چه جای ستایش و پرستش و عشق دارد ؟
چراباید بنده و تسلیم آفریدگار این جهان ضالمانه و پر از رنج شد (بندگی از معنی و مفهومش ناشایست و بد است )؟
یکی از ازمایشات خارق العده کوانتومی ازمایش " دو شکاف " هست – قبلش توضیح بدم در جهان ماکروسکوپی هم ذره داریم هم موج این دو مکان مشخص خودشون رو دارند در جهان کوانتوم ذرات میتونن مثل موج عمل کنند و امواج میتونن مثل ذرات عمل کنند و هیچ مرز مشخصی وجود ندارد
در این ازمایش ذرات مثلا الکترون یا نوترون رو به سمت دو شکاف باریک شلیک میکنیم چون اینها ذره هستند انتظار داریم مثل ذره عمل کنند و مثلا از یکی از دو شکاف عبور کنند اما در عمل این ذرات مثل موج عمل میکنند و با وجود اینکه تک تک شلیکشون کردیم از هر دو شکاف عبور کرده و روی خودشونم مثل دو تا موج تاثیر میزارن و به صفحه پشتی هم مثل موج برخورد میکنند حال اگر یکی از شکاف ها را به یک ناظر الکترونیک مجهز کنیم که بدونیم از کدوم شکاف عبور کردند ناگهان میبینی ای بابا اینا مثل ذره عمل میکنند نه موج !!! و فقط از یک شکاف عبور میکنند صرفا " عمل مشاهده " باعث میشه که ذرا ت از حال موج خارج و ذره ای عمل کنند تئوری نسبیت انیشتین در مورد جرمهای زیاد و سرعت های بالا یا بعبارتی از جهان مایکرو صحبت میکنه تئوری کوانتوم در مورد جهانِ ریزِ میکرو صحبت میکنه تا اینجا به نظر رسید هیچ مشکلی وجود نداره و هر تئوری مرز خودش رو داره مساله ای پیش نمیاد ولی اگر بخوایم در مورد چیزی تحقیق کنیم که بسیار ریزه در عین حال جرم زیاد داره چه کنیم بله مثل مهبانگ یا بیگ بنگ یا مکانهای مثل سیاه چاله های کیهانی هیچ کدوم از این دو تئوری جواب مناسبی نمیدند اگر میتونستیم بفهمیم واقعا در جهان مایکرو چه اتفاقی میوفته شاید میتونستیم تئوری جدیدی عرضه کنیم که جواب همه چیز رو بده یا حداقل در محدوده مشترک این دو جواب همه چیز رو بده .....
در دنیای کوانتوم اتفاقات عجیبی میوفته که با فهم ما از دنیای ماکروسکوپی نه تنها همخونی ندارد بلکه در تضاد هست
مثلا ما عادت کردیم هر اتفاقی علتی هست که حتما قبل خود اون اتفاق اتفاق افتاده اما در دنیای کوانتوم میتونه برعکس باشه
یعنی نه تنها علت بعد از این معلول اتفاق میوفته بلکه همیشه میتونه معلولی رو پیدا کنیم که در زمان خاص هنوز علتی ندارد و علتش ممکنه بعد ها اتفاق بیفتد در دنیای ماکروسکوپی ازمایشات با شرایط مساوی همیشه نتیجه یکسانی دارد اما در دنیای وانتوم ابدا اینطور نیست
نتایج از طرفی به ناظر بستگی دارد و از طرف دیگه به احتمالات انیشتین در اعتراض میگفت خدا تاس نمیندازه ولی شواهد حاکی از اینه که خدا هم تاس میندازه !!! در دنیای ماکروسکوپی همیشه میتونیم در مورد هر جسمی محل و سرعت و شتاب ان را به دقت تعین کنیم ولی در جهان کوانتومی برای اندازه سرعت یه ذره اجبارا مختصات مکانی این ذره دچار دگرگونی میشه برعکس برای اندازه گیری مختصات مکانی اجبارا سرعت اون ذره رو دست خوش تغیراتی کنیم این توصیف ساده ای از " اصل عدم قطعیت هایزنبرگ " پاسکال {ریاضی دان فرانسوی قرن 17 } و احتمالا اولین سازنده ماشین حساب مکانیکی عقیده داشت : اگر کامپیوتری داشته باشیم که اطلاعات تمام ذرات گیتی رودر ان ذخیره کنیم میتونیم با محاسبه از روی قوانین فیزیکی اینده رو پیش بینی کنیم !!! ولی ما نمیتونیم نه به این دلیل که نمیشه همچین کامپیوتری رو ساخت بلکه تنها به این دلیل که نمیتونیم تمام اطلاعات گیتی رو تهیه کنیم ! یکی به دلیل اصل عدم قطعیت هایزنبرگ و مهمتر اینکه احتمالات جهان کوانتوم تعین کننده اصلی هستند
کدام منطقی تر و عقلانی تر است :
مصنوعی دانستن فطرت خداجوی انسانها و ربط دادن آن به ترس و واهمه بشر اولیه از قوای طبیعت ؟
پیداش ناگهانی جهان از هیچ و پوچ و به صورت اتفاقی و بدون برنامه ؟
یا وجود نقشه و برنامه و خالقی غیر مادی ( فارغ از دامنه علل و معلول و آزاد از قید و بند قوانین طبیعت ) در ماورای جهان مادی ؟
وجود نیرویی ماورایی در پشت اینهمه زیبایی و جنب و جوش و حرکت ؟
یا عدم وجود قدرتی دانا در پشت این سیستم ؟ و اینکه این سیستم خودش خودش را آفریده و خودش برای خودش یکسری قوانین چیده است ؟ !!!
اینکه انتظار داشته باشیم قبل از کشف تمامی قوانین طبیعت در خصوص وجود یا عدم وجود خالق برای آن بحث کنیم
یا پس از کشف تمام رازهای طبیعت به این اظهار نظر بپردازیم ؟ راستی مگر فیزیک کوانتوم به تازگی تمامی باورهای علمی را به هم نریخته و دم از چیرهای عجیب و غریب نمی زند ؟ اگر ما این را می گفتیم می شدیم خرافاتی ولی چگونه یک ذره همزمان می تواند دو جا باشد یا همزمان بارهای الکتریکی را هم قبول کند و هم قبول نکند ؟‌!!!‌ اینها چگونه در منطق و خرد بشری می گنجد ؟ تا انتظار داشته باشیم خالق آن تابع منطق شما باشد ؟‌
براستی کدام یک خرافاتی تر و غیر منطقی تر و عجیب و غریب تر است ؟
جناب آقای دبیر زاده :
شما کاملا درست می فرمایید "تمدن و فرهیختگی فرایند فرمانبرداری دل از خرد است " و من هم معتقد به عقل گرایی هستم ولی جهت اطلاع شما دلی که ما ازش صحبت می کنیم با عبور از عقل پدیدار شده . شما می گویید انسان همواره روحیه پرسشگری و توجیه داشته که البته حرف درستی است ولی باز جهت اطلاع شما باید بگوییم خود شماهم پاسخ قاطعی در مورد سوالات ذهنتان ندارید و به نوعی توجیه می کنید( البته بر خالف عقاید دیگران ) شما هم دلیلی کاملا عقلی و منطقی و قاطع برای رد کردن خدا ندارید . علم انسان هم در حال تکامل بوده و هست و هر روز بر یه نوع تفکر و نظریه می باشد مثل نظریه نسبیت که امروزه مطرح و در بورس می باشد . ولی در کل اگر بخواهیم منصفانه و بدور از تعصب به این موضوع نگاه کنیم خواهیم فهمید توجیه خداناباوران غیر منطقی تر و غیر عقلی تر نسبت به خدا باوران هست ( حداقل با سنجش توان عقل بشر امروزی ) توجیهی مانند پیدایش بی دلیل و اتفاقی و بینگ بنگی در مقابل توجیه داشتن خالق حداقل تا زمانیکه علم نتوانسته منشا این عالم را کشف کند نا معقول تر به نظر می آید . چون به قول شما انسان برای هرچیزی دلیلی می خواهد و تمام پیشرفت و تکاملش بخاطر همین نوع تفکرش بوده ( علت یابی ) و در حال حاضر خدا ناباوران نتوانسته اند برای جهان دلیلی کشف کنند و خداباوران جهان را دارای علتی می دانند که آن علت برایش ناشناخته می باشد ولی توسط انسانهایی دیگر در مورد چیزی به نام خدا شنیده اند یا با رجوع به فطرتشان چیزی ( نیرویی ) را حس کرده اند . پس رجوع به دل بعد از گذر از عقل بوده مانند سخن حضرت علی که ازش می پرسند آیا خدا را دیده ای و در جواب می گوید مگر می شود خدای نادیده را پرستش کرد .
Ein Reich:
ﮐﺪﺍﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﺣﻘﯿﻘﯿﺴﺖ؟ ﮐﺪﺍﻣﯿﮏ ﺍﺯ ﺩﻭ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ
ﺣﻘﯿﻘﯽ ﻭ ﺭﺍﺳﺘﯿﻦ ﺭﺍ ﺣﺲ ﮐﺮﺩﻩ؟
ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺍﯾﻨﺴﺖ ﮐﻪ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﻌﻨﻮﺍﻥ ﺑﺨﺸﯽ ﺍﺯ ﺟﻬﺎﻥ ﻣﺎﺩﯼ
ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ ... ﺩﺭﮎ ﺁﻥ ﻣﻨﺘﻬﺎ ﺍﺯ ﮐﺮﻩ ﺍﯼ ﺗﺎ ﮐﺮﺍﺕ ﺩﯾﮕﺮ
ﻭ ﺍﺯ ﺫﻫﻨﯽ ﺑﻪ ﺫﻫﻦ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ ﺍﺳﺖ
.
.
.
زنده باد
ماهیت زمان کاملا وابسته به ماده است که سر فرصت در زیر کتاب نسبیت چیست توضیح خواهم داد
.
فرمودید: ﭘﺪﯾﺪﻩ ﻫﺎ ﻫﻢ ﺑﻌﻨﻮﺍﻥ ﺑﺨﺸﯽ ﺟﺪﺍﯾﯽ ﻧﺎ ﭘﺬﯾﺮ ﺍﺯ ﺟﻬﺎﻥ
ﻣﺎﺩﯼ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻥ ﮔﻔﺖ ﭘﺪﯾﺪﻩ ﺍﯼ ﻣﻄﻠﻘﺎ
ﺧﻮﺏ ﯾﺎ ﺑﺪ ﺍﺳﺖ ... ﺑﺪ ﻣﻄﻠﻖ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ ... ﺍﮔﺮ ﺑﺪ ﺑﺎﺷﺪ
ﺩﺭﺻﺪ ﺧﻮﺑﯽ ﺍﺵ ﮐﻢ ﺍﺳﺖ ...
.
باز هم زنده باد رفیق
و اضافه کنم که علاوه بر نسبی بودن این مفاهیم که در اصل ماهیتشان خنثی است نگاه های ما هرکدام به یک نسبت متفاوت برداشت میکند
.
در ادامه: ﺗﺮﺍﻭﻝ ﭘﻨﺠﺎﻩ ﻫﺰﺍﺭ ﺗﻮﻣﺎﻧﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﭘﺲ ﮐﻮﭼﻪ ﺍﯼ
ﮔﻢ ﻣﯿﮑﻨﯿﺪ ... ﺧﻮﺏ ...ﻣﺴﻠﻤﺎ ﺑﺪ ﺍﺳﺖ ...ﺍﺗﻔﺎﻗﯿﺴﺖ ﻧﺎ
ﺧﻮﺷﺎﯾﻨﺪ ...
ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺍﯼ ﺍﻧﺮﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﮔﺮﺳﻨﮕﯽ
ﻣﯿﺮﻫﺪ ...ﻗﻄﻌﺎ ﺑﺎ ﭘﺪﯾﺪﻩ ﯼ ﺧﺠﺴﺘﻪ ﺍﯼ ﻣﻮﺍﺟﻪ ﺷﺪﻩ
ﺍﺳﺖ ...
ﺍﯾﻦ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺑﺮ ﺣﺴﺐ ﺗﺼﺎﺩﻑ ﺍﻓﺘﺎﺩ ...ﺩﺭﺳﺖ ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ
ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﮐﻪ ﻣﺤﺘﻤﻞ ﺑﻮﺩ ﺗﺮﺍﻭﻟﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﮔﻢ ﮐﻨﯿﺪ ﺍﺣﺘﻤﺎﻟﺶ
ﻣﯿﺮﻓﺖ ﮐﻪ ﺍﻧﺮﺍ ﮔﻢ ﻧﮑﻨﯿﺪ
.
.
.
مثالی که شما زدید قبل از اینکه دو برداشت متفاوت را ازماهیت یک رویداد نشان بدهد
خنثی بودن این ماهیت را نشان میدهد
ما فقط برچسب میزنیم
.
.
..
.
.
فرمودید:
ﺍﯾﺎ ﺭﻧﺞ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺎﯾﺪ ﮔﺮﺩﻥ ﮐﺴﯽ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ؟ ﺍﯾﺎ
ﺍﺻﻼ ﮐﺴﯽ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺍﻧﺮﺍ ﮔﺮﺩﻥ ﺑﮕﯿﺮﺩ؟
ﭘﻠﯿﺪﯼ ﺍﻓﺮﯾﻨﻨﺪﻩ ﻧﺪﺍﺭﺩ ...ﺍﺗﻔﺎﻗﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺭﺥ ﻣﯿﺪﻫﺪ ... ﯾﺎ
ﻋﺎﻣﻠﯽ ﻃﺒﯿﻌﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻓﯿﺰﯾﮏ ﻭ ﺟﻐﺮﺍﻓﯿﺎ ﺗﻮﺟﯿﻪ
ﭘﺬﯾﺮ ﺍﺳﺖ ﯾﺎ ﺑﺎﻋﺚ ﻭ ﺑﺎﻧﯽ ﺍﺵ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﯾﺎ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎﯾﯽ
ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ...
ﻫﺮﭼﻪ ﺍﺳﻤﺶ ﺭﺍ ﭘﻠﯿﺪﯼ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﻣﺎﺩﯾﺴﺖ ﻭ ﺗﻮﺟﯿﻪ
ﻣﺎﺩﯼ ﻫﻢ ﺩﺍﺭﺩ ...ﺍﮔﺮ ﭘﺪﯾﺪﻩ ﺍﯼ ﻣﺎﺩﯼ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﺩﺭ ﺫﻫﻦ
ﻣﺎﺩﯼ ﻧﮕﻨﺠﺪ ﻭ ﺑﺎ ﮐﻠﻤﺎﺕ ﻣﺎﺩﯼ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﻧﯿﺎﯾﺪ ﻭ ﻣﻄﻠﻘﺎ
ﻣﺪﺭﻭﮎ ﻭﺍﻗﻊ ﻧﮕﺮﺩﺩ ...ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﻣﺎ ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﻣﻌﯿﺎﺭ ﻗﺎﺑﻞ
ﺩﺭﮐﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﻠﯿﺪﯼ ﺩﺍﺭﯾﻢ
ﻭ ﺍﺯ ﺍﻧﺠﺎ ﮐﻪ ﻫﺮ ﭼﻪ ﮐﻪ ﺩﯾﺪﻩ ﻭ ﺷﻨﯿﺪﻩ ﺍﯾﻢ ﺩﺭ
ﺫﻫﻨﻤﺎﻥ ﮔﻨﺠﯿﺪﻩ ﻭ ﺗﻮﺟﯿﻪ ﭘﺬﯾﺮ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺑﻪ ﻟﻄﻒ
ﺩﺍﻧﺶ ﮔﺴﺘﺮﺩﻩ ﯼ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﯿﻢ ﭘﺪﯾﺪﻩ ﻫﺎﯼ ﻣﺎﺩﯼ
ﺍﻃﺮﺍﻓﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﺎﺩﯼ ﺗﻮﺟﯿﻪ ﮐﻨﯿﻢ ‏(ﻣﺜﻼ ﺧﺴﻮﻑ ﺭﺍ ﺑﻪ
ﺍﮊﺩﻫﺎﯾﯽ ﺧﺪﺍ ﮔﻮﻧﻪ ﮐﻪ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺭﺍ ﻣﯿﺒﻠﻌﺪ ﻧﺴﺒﺖ
ﻧﺪﻫﯿﻢ‏) ﻧﯿﺎﺯﯼ ﺑﻪ ﺷﯿﺎﻃﯿﻦ ﻭ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﻫﺎ ﻭ ﻣﻮﺟﻮﺩﺍﺕ
ﻏﯿﺮ ﻣﺎﺩﯼ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ ...
ﻧﺎﻑ ﺁﺩﻣﯽ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﯿﻪ ﺑﺮﯾﺪﻩ ﺍﻧﺪ ...ﻫﯿﭻ ﺳﻮﺍﻟﯽ ﺭﺍ ﺑﯽ
ﺟﻮﺍﺏ ﻧﻤﯿﮕﺬﺍﺭﺩ ...ﺍﮐﻨﻮﻥ ﮐﻠﻤﻪ "ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﻢ " ﻣﯿﺎﻥ ﺍﻫﻞ
ﻋﻠﻢ ﺍﻧﺪﮐﯽ ﺑﺎﺏ ﺷﺪﻩ ...ﻭﮔﺮﻧﻪ ﺩﺭ ﻗﺪﯾﻢ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﺑﻪ
ﻧﺎ ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﻫﺎ ﻧﺴﺒﺖ ﻣﯿﺪﺍﺩﻧﺪ ... ﻣﺜﻞ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﮊﺩﻫﺎ ﮐﻪ
ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﻣﯿﺒﻠﻌﯿﺪ
.
.
.
دروووودد برشما
وقتی تعصب تا عمق تفکرات نادرست و هم برانگیزمان نفوذ کند بازهم دست به دامن توهماتی میشویم که شباهتی به دنیای ما ندارند
به دوستان مجید مجیدی و سیاوش ،
با عرض پوزش، سعدی میگوید:
مگویند از سر بازیچه حرفی - کزان پندی نگیرد صاحب هوش
وگر صد باب حکمت پیش نادان- بخوانند آیدش بازیچه در گوش
شما خدا را از راه دل باور میکنید ،بسیار نیکوست ،
انسانها افزون بر دل ، عقل هم دارند ، و ما همه توانایی های بدنی و اندیشیدنی را خود باید بکار ببریم،،انسان خردمند هیچ پرسشی را بی پاسخ رها نمیکند ،
برای نمونه دوستداران فوتبالی از راه دل شیفته تیم سرخ یا آبی میشوند و بحثهای داغی هم در اینباره میکنند که از دید عقلی بیهوده است و باعث هرج و مرج و دشمنی نابخردانه میان آنها میگردد اما ما به آنها احترام میگذاریم،
بسیاری از کژرفتاری ها و نابسیامانیها و ظلم ها نیز از راه دل آمده اند.
اما هر چه که عقل را بکار بیاندازد و خرد را بپرورد برای بهبود و سامان زندگی روزمره سودمند خواهد بود.
تمدن و فرهیختگی فرایند فرمانبرداری دل از خرد است.
دوست آزاد اندیش
چون خدا را باید حس کرد و توضیح و اثبات احساسات بی فایده اس چون تا خودت حس نکنی متوجه نمی شوی . مثل اینکه من بخواهم برای شما حسی که از بوییدن یه گل بهم دست می دهد را توضیح دهم شاید بتوانم تشبیهاتی بکنم ولی هرگز نمی توانم حسی را که دارم واسه شما توضیح دهم مگر که خودت آن بو را حس کرده باشی .
اثبات وجود خدا
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک