توهم تکامل
نویسنده:
محمدعلی کوشش
امتیاز دهید
.
تکامل گراها می گویند که نخستین سلول در زیر حجم عظیمی از آبهای گل آلود و بر اثر تابش نور و وزش بادهای سهمگین، به طور غیرارادی و ناگهان ظاهر شد. وقتی از آنها می پرسیم که چگونه چنین چیزی ممکن بوده، آنها می گویند که به شکل معجزه آسایی این اتفاق روی داده است. از آنها می پرسیم آیا می توانید در همان شرایط از مواد بی جان مواد زنده در آزمایشگاه بسازید، بی پاسخ می مانند و فقط یک سری نظریات تخیلی را ارائه می دهند.
سپس وقتی می پرسیم که چگونه سلول لاشعور توانسته انسان ها، گیاهان و حیوانات را حیات ببخشد، آنها با گفتن این که "اتفاقی" بوده، قضیه را جمع بندی می کنند. آنها یک الهه خیالی به نام شانس دارند و به راحتی این گونه استدلال های سفسطه آمیز را به میان می آورند. آنها می گویند که گل ها، گیلاس ها، پرتقال ها، خرگوش ها، ببرها، سگ ها، و از همه مهم تر انسان هایی که اتم را می شکافند و به سفر فضا می روند، به صورت اتفاقی خلق شده اند. حتی یک کودک دبستانی هم به این نظریه می خندد، اما کسانی که تحصیل کرده اند و استاد دانشگاه شده اند، آن را جدی می گیرند و برایش توجیه می سازند. این نشان می دهد که داروینیسم چگونه به لحاظ زبانی مردم را مسحور خود کرده است. اما پروردگار متعال امروز آن تسلط را از بین برده، و مردم کم کم دارند حقیقت را مشاهده می کنند. داروینیسم به زودی به تاقچه های پرغبار تاریخ سپرده می شود و مردم از این که چگونه یک عمر فریفته آن بودند، شگفت زده خواهند شد. و البته با فروپاشی دارونیسم، خیمه ماتریالیست فرو خواهد ریخت.
ماتریالیست های امروز همان بت پرستان دیروز هستند. زمانی مردم جاهل از گل و آب مجسمه ای می ساختند و می گفتند این خدای ما است. و آن بت بی جان را که قادر به انجام کوچکترین کاری نبود خدا و آفریننده خود می دانستند . امروزه همان بت پرستی پیشرفت کرده است و مدرنتر شده و به شکل دیگری در آمده است. در حقیقت ماتریالیست ها و ماده گرایان می گویند که خدای آنها همان ماده و طبیعت است. یعنی در کره زمین که از 70 درصد آب و 30 درصد خشکی یعنی همان گل(بت- ماده) تشکیل شده است با گذر زمان انسان هوشمند روئیده است. اما غافل از اینکه ماده بدون وجود هوش و آفریدگاری بی نهایت هوشمند، به اندازه همان بت گلی، قدرت دارد و قادر به آفرینش یک مگس هم نیست.
در این کتاب با دلایلی کاملا عقلانی ثابت می کنیم که تکامل یک توهم بیش نیست. موضوعاتی همچون " عدم امکان آمیزش" و " قوس کف پا " برای اولین بار در این کتاب مطرح می شوند و بر اساس آنها و همچنین ذکر دلایل دیگر به رد نظریه تکامل می پردازیم و در فصل دوم نظریه جنجالی انقراض دایناسورها توسط طوفان نوح مطرح گردیده است. در فصل سوم ، به بررسی پیچیدگی های حیات می پردازیم که نشان می دهد که تصور اینکه حیات بر اساس شانس و گذر زمان بوجود آمده است تا چه حد بی پایه و بی اساس و تا چه حد تخیلی می باشد.
رمز موفقیت در یک جمله نهفته است. تنها به اندیشه خودتان اعتماد کنید. نظرات دیگران را بخوانید اما اندیشه خود را بکار بیندازید. پس این کتاب را بخوانید و در مورد مطالب آن اندیشه کنید و خود در نهایت قضاوت کنید.
بیشتر
تکامل گراها می گویند که نخستین سلول در زیر حجم عظیمی از آبهای گل آلود و بر اثر تابش نور و وزش بادهای سهمگین، به طور غیرارادی و ناگهان ظاهر شد. وقتی از آنها می پرسیم که چگونه چنین چیزی ممکن بوده، آنها می گویند که به شکل معجزه آسایی این اتفاق روی داده است. از آنها می پرسیم آیا می توانید در همان شرایط از مواد بی جان مواد زنده در آزمایشگاه بسازید، بی پاسخ می مانند و فقط یک سری نظریات تخیلی را ارائه می دهند.
سپس وقتی می پرسیم که چگونه سلول لاشعور توانسته انسان ها، گیاهان و حیوانات را حیات ببخشد، آنها با گفتن این که "اتفاقی" بوده، قضیه را جمع بندی می کنند. آنها یک الهه خیالی به نام شانس دارند و به راحتی این گونه استدلال های سفسطه آمیز را به میان می آورند. آنها می گویند که گل ها، گیلاس ها، پرتقال ها، خرگوش ها، ببرها، سگ ها، و از همه مهم تر انسان هایی که اتم را می شکافند و به سفر فضا می روند، به صورت اتفاقی خلق شده اند. حتی یک کودک دبستانی هم به این نظریه می خندد، اما کسانی که تحصیل کرده اند و استاد دانشگاه شده اند، آن را جدی می گیرند و برایش توجیه می سازند. این نشان می دهد که داروینیسم چگونه به لحاظ زبانی مردم را مسحور خود کرده است. اما پروردگار متعال امروز آن تسلط را از بین برده، و مردم کم کم دارند حقیقت را مشاهده می کنند. داروینیسم به زودی به تاقچه های پرغبار تاریخ سپرده می شود و مردم از این که چگونه یک عمر فریفته آن بودند، شگفت زده خواهند شد. و البته با فروپاشی دارونیسم، خیمه ماتریالیست فرو خواهد ریخت.
ماتریالیست های امروز همان بت پرستان دیروز هستند. زمانی مردم جاهل از گل و آب مجسمه ای می ساختند و می گفتند این خدای ما است. و آن بت بی جان را که قادر به انجام کوچکترین کاری نبود خدا و آفریننده خود می دانستند . امروزه همان بت پرستی پیشرفت کرده است و مدرنتر شده و به شکل دیگری در آمده است. در حقیقت ماتریالیست ها و ماده گرایان می گویند که خدای آنها همان ماده و طبیعت است. یعنی در کره زمین که از 70 درصد آب و 30 درصد خشکی یعنی همان گل(بت- ماده) تشکیل شده است با گذر زمان انسان هوشمند روئیده است. اما غافل از اینکه ماده بدون وجود هوش و آفریدگاری بی نهایت هوشمند، به اندازه همان بت گلی، قدرت دارد و قادر به آفرینش یک مگس هم نیست.
در این کتاب با دلایلی کاملا عقلانی ثابت می کنیم که تکامل یک توهم بیش نیست. موضوعاتی همچون " عدم امکان آمیزش" و " قوس کف پا " برای اولین بار در این کتاب مطرح می شوند و بر اساس آنها و همچنین ذکر دلایل دیگر به رد نظریه تکامل می پردازیم و در فصل دوم نظریه جنجالی انقراض دایناسورها توسط طوفان نوح مطرح گردیده است. در فصل سوم ، به بررسی پیچیدگی های حیات می پردازیم که نشان می دهد که تصور اینکه حیات بر اساس شانس و گذر زمان بوجود آمده است تا چه حد بی پایه و بی اساس و تا چه حد تخیلی می باشد.
رمز موفقیت در یک جمله نهفته است. تنها به اندیشه خودتان اعتماد کنید. نظرات دیگران را بخوانید اما اندیشه خود را بکار بیندازید. پس این کتاب را بخوانید و در مورد مطالب آن اندیشه کنید و خود در نهایت قضاوت کنید.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی توهم تکامل
مقاله 1
Is Evolution a Theory or a Fact?
مقاله 2 :
Evolution as fact and theory - Wikipedia, the free encyclopedia
بعد از 4، 5 ماه باز هم میبینم که مرغ محمد علی 1 پا دارد! زبانم مو در آورد تا یک نکته را برای محمد علی روشن کنم که: برادر من سوالت اشتباه است.
<< شما و برادرتان( یا خواهرتان) از هم منشعب نشده اید!!!! شما از نسل بالاتر(یعنی پدر و مادرتان) منشعب شده اید!>>
حالا آمده ای و میگویی چرا سیب و پرتقال به هم شبیه نیستند؟!!! ((برادران!)سیب و پرتقال نباید هم شبیه هم باشند! اگر شبیه بودند که یا هر دو می شدند پرتقال یا هر دو می شدند سیب!!!)
به چه زبانی بگویم که اگر میخواهی متوجه ی ریشه ی سیب و پرتقال و ... باشی،\" باید به شاخه های بالاتر دقت کنی\"
حتما می خواهی بپرسی که سیب و پرتقال از چه شاخه ای منشعب شده اند و جواب بنده هم این است که شاخه ی بالاتر ممکن است از بین رفته باشد! (اما تعدادی از موجودات دارای ریشه ی مشخصی هستند که می توانی در اینترنت درباره ی آنها جستجو کنی.مثل پرندگان که از یک نوع دایناسور منشعب شده اند!)
:)):)):))8-)8-)8-)
دمت بابا8-)
http://s1.picofile.com/file/7510700963/tree_live.jpg
مقایسه جنین انسان با سایر موجودات
http://s3.picofile.com/file/7510706555/embrio.jpg
مقایسه اسکلت انسان با هم گروهایش در یک رده بندی
http://s3.picofile.com/file/7510709886/skelet.jpg
منبع کتاب فرگشت و ژنتیک از بهنام محمد پناه
http://ketabnak.com/comment.php?dlid=12585
مثل شهید عباس دوران
یادمان نرود هزاران شهید خرج من و تو شدند
برخی شواهد نشان میدهد ما سیر فرگشتی از ماهی به انسان داشته ایم و شواهدی دال بر صحت ان وجود دارد
1: لب فوقانی : شما ھر روز این گودی پشت لب را در آینه می بینید و احتمالا ھرگز به آن فکر نمی کنید. ھیچ کارکرد مشخصی ندارد. حادثه ای در منشاء بشری و نشانه ای از پیشینه ماھی
.بودن ما و چھره نخستین ما
.صورت شما در نخستین ماه ھای حیات در رحم از ھنگامی که به اندازه یک برنج بودید، تا زمانیکه به اندازه یک کلیه رشد کردید شکل می گیرد
.تصاویر ویدئویی از مراحل اولیه نمو جنین انسانی نشان می دھد که چگونه صورت انسان از چرخش و به ھم رسیدن سه بخش اصلی شکل می گیرد
.نحوه این روند تنھا ھنگامی معنا پیدا می کند که متوجه می شویم ما از نسل ماھی ھا ھستیم
.جنین انسانی در مراحل ابتدایی بسیار شبیه جنین سایر پستانداران، پرندگان و دوزیستان است. ھمه اینھا از ماھی تکامل یافته اند
چشمان ما در کنار سر ما پدیدار می شود، اما بعد به وسط جا به جا می شود. لب فوقانی و آرواره در گردن ظاھر می شود. سوراخ ھای بینی و بخش میانی لب ھای شما از بالای
.سر به پایین می آید
ھمه این بافتھا و ماھیچه ھا بدون ھیچ شکاف و نقصی به ھم می رسد و پیوند می خورد. اما این ھمه تحول و جابه جایی فقط یک رد و اثر از خود به جای می گذارد: گودی پشت
.لب بالا
.در طول این روند، کلیه این ذرات از بخشھای مختلف به ھم می رسد و با دقت بالایی پیوند می خورد تا صورت انسانی را شکل دھد
2: .آناتومی انسانی ویژگی ھای عجیب دیگری نیز دارد که تنھا با این نظریه قابل توضیح است که ما از نسل ماھی ھا ھستیم
.برای مثال، اگر کوسه ای را بشکافید غدد جنسی آن را در بالای سینه و پشت کبد کشف خواھید کرد
.غدد جنسی ما ھم نظیر کوسه ھا نخست در بالا و نزدیک کبد ظاھر می شود.
3: سکسه: اما بنظر می رسد مقصر این ھم ماھیانی
.ھستند که اجداد ما بودند
.عامل سکسکه گرفتگی دیافراگم، عضله بزرگی در سینه است که با بلع غیراختیاری دنبال می شود. ریشه ھر دوی اینھا در آب است
.در ماھی ھا پیامھای اعصابی که تنفس را کنترل می کند با سفری کوتاه از ساقه مغز به دستگاه تنفسی زیر گلو می رود. در انسانھا این وضعیت کمی پیچیده تر است
برای تنفس، ساقه مغز ما باید پیامی نه فقط به گلو، بلکه به سینه و دیافراگم بفرستد. این ھماھنگی پیچیده به این معناست که اعصاب ممکن است گرفتگی عضلانی ایجاد کند که این
.خود به سکسکه منجر می شود
.وقتی سکسکه شروع شد، یک موتور ساده ای که بنظر می آید ما از یکی از اجداد دوزیست خود به ارث برده ایم آن را ادامه می دھد
.برای قورباغه ھا، این عصب کنترل کننده، کارکرد مفیدی دارد. اجازه می دھد دریچه شش ھنگام تنفس باز بماند، اما ھنگام خوردن آب بسته شود
.اما برای بشر و سایر پستاندارانی که سکسکه می کنند، این ھیچ کارکردی ندارد و فقط نشانه دیگری است که ما با دوزیستان اجداد مشترکی داریم
بر اساس قرآن حضرت نوح 950 سال پیامبر بوده است اما اینکه حضرت نوح چه زمانی بوده است مشخص نمی باشد
بر اساس مطالب مطرح شده در کتاب حضرت نوح 65000 سال قبل بوده است (آدم رنگین تن)
البته اگر این ساعت مولکولی بجای 65 هزار سال 65 میلیون سال باشد آنگاه نظریه انقراض دایناسورها توسط طوفان نوح صحیح است
اینکه چرا فقط پرندگان از نسل دایناسورها باقی مانده اند سوال مهمی می باشد که یا مرغ و شتر مرغ در آن زمان قادر به پرواز بوده اند و یا در کشتی نوح بوده اند که در هر دو حالت وقوع طوفان عامل مرگ دایناسورها بوده است
این جور مطالب همیشه بوی نفرت و یقین صد در صدی می دن در حالی که در بحثهای علمی سبک نوشتاری نویسنده گویای روح حقیقت جویی دارن!
کتاب: منشا انواع نوشته : چارلز داروین ترجمه : دکتر نورالدین فرهیخته صفحه : 27 و 28
از آنجا که از بین هزاران جوانه ای که در سال بر درخت واحدی پدید می آید فقط یکی غیر عادی است در حالی که تمام جوانه های این درخت تحت تاثیر شرایط واحدی قرار دارند. ............مثلا از شکوفه های درخت هلو یکی تصادفا شلیل می شود.
(شلیل: نوعی هلو که کرک ندارد و هسته اش به راحتی از میوه جدا می شود)
کتاب: منشا انواع نوشته : چارلز داروین ترجمه : دکتر نورالدین فرهیخته صفحه : 27 و 28
================================
در حقیقت کلا محدوده تکامل ایجاد تنوع در یک نوع می باشد.... مثلا شلیل که بسیار شبیه هلو است از هلو به هر دلیلی منشعب شود
تکامل گراها با بیان مثال هایی اینچنینی قصد دارند تکامل را صحیح نشان بدهند .....
مشکل انشعاب شدن نارنگی و نارنج از پرتقال نیست بلکه این موضوع کاملا واضح است (این میوه ها از یک نوع و کاملا شبیه هم هستند).... آنچه تکامل گراها باید ثابت کنند چگونگی انشعاب نوع های مختلف از هم است مثلا چگونه سیب و پرتقال و انار و خیار و موز و پسته و گردو و کلم و هویج از هم منشعب شده اند؟ نه اینکه چگونه شلیل از هلو و یا نارنگی از پرتغال منشعب شده است