زندگی نامه کوروش بزرگ
امتیاز دهید
بخشی از پیشگفتار این نسک:
بایسته است که هر ایرانی میهندوست نَسکِ (کتابِ) زندگینامهِ کوروش بزرگ را بخواند تا در کنار یادگیریِ آموزش های فرخویی (اخلاقی) از این رادمرد بُزرگ، هُنر مُبارزه در زندگی را نیز در آموزشگاهِ این بُزرگترین نابغهِ رزمی جهان بیاموزد که چگونه از راه بکارگیری شگردهایِ هوشمندانه و وَدایش های (تصمیم هایِ) خَرَدمندانه و بجا با کمترین هزینه بر گرفتاریهای زندگی روزمره اش چیره گردد.
باهمهِ ویژگی هایِ فرخوییِ (اخلاقی) ستایش انگیزی که کوروش داشت، او یک پدیدهِ جُدابافته ( استثنایی) از مردم ایران نبود، او بازده و دست پروردهِ یک آیین و فرهنگِ آدمساز بود که به جان مردم، هاگ هایِ آدمی (حقوق بشر) و هاگِ (حق) آزادی شان ارج میگُذاشت، همان آیینی که امروز شوربختانه به فراموشی سپرده شده است. در درونِ هر ایرانی میهندوست یک کوروش با همهِ نیکی ها و آزادگیش نهفته است که میتواند از درون او برخیزد و نمایان شود.
بیشتر
بایسته است که هر ایرانی میهندوست نَسکِ (کتابِ) زندگینامهِ کوروش بزرگ را بخواند تا در کنار یادگیریِ آموزش های فرخویی (اخلاقی) از این رادمرد بُزرگ، هُنر مُبارزه در زندگی را نیز در آموزشگاهِ این بُزرگترین نابغهِ رزمی جهان بیاموزد که چگونه از راه بکارگیری شگردهایِ هوشمندانه و وَدایش های (تصمیم هایِ) خَرَدمندانه و بجا با کمترین هزینه بر گرفتاریهای زندگی روزمره اش چیره گردد.
باهمهِ ویژگی هایِ فرخوییِ (اخلاقی) ستایش انگیزی که کوروش داشت، او یک پدیدهِ جُدابافته ( استثنایی) از مردم ایران نبود، او بازده و دست پروردهِ یک آیین و فرهنگِ آدمساز بود که به جان مردم، هاگ هایِ آدمی (حقوق بشر) و هاگِ (حق) آزادی شان ارج میگُذاشت، همان آیینی که امروز شوربختانه به فراموشی سپرده شده است. در درونِ هر ایرانی میهندوست یک کوروش با همهِ نیکی ها و آزادگیش نهفته است که میتواند از درون او برخیزد و نمایان شود.
آپلود شده توسط:
ghalam1356
1390/06/01
دیدگاههای کتاب الکترونیکی زندگی نامه کوروش بزرگ
بخش اول:
از سال 1850، یهودیان که پس از خوانده شدن کتیبه های هخامنشی، با م.قعیت تاریخی و اقلیمی دو نجات دهنده ی قوم خود، یعنی کوروش و داریوش آشنا شده بودند، که تورات آن دو را در تمام اجزاء شناسنامه ای نیز معرفی کرده بود، باستان شناسان یهود را به مدد زبان شناسان فرستادند، تا تئوری زبان شناختی «هند و اروپایی» را با با تئوری نژادپرستانه ی قوم تازه یافت شده ی «آریائی» پیوند زنند و با بهره برداری نادرست از اشارات کتاب مقدس، آن تلاش دیرین را به کانال تازه ای هدایت کنند...
...از آن پس عقب افتاده ترین روشنفکران ملت های شرق میانه نیز، دلخوشی و مستمسک تازه ای برای استقبال و ستایش از تئوری پردازان یهود اروپا یافتند و ایم ارکستر تازه ی شرق شناسی و ایران شناسی و نژاد شناسی، با قدرت کامل، تحت پوشش و حمایت دانشگاههای اروپا و مورخینی از قماش گریشمن و به رهبری یهود، شروع به نواختن کرد. خرده روشنفکریِ حقیری در کشور ما، از ناشی ترین رقصندگان به این ساز بوده اند.
بدین ترتیب و اساساً واژه ی «آریا»، با تصور و برداشت نژادی و قومی، تنها از 150 سال پیش و پس از یافت شدن در کتیبه های هخامنشی، همراه با بر کشیدن و توصیف های ستایش آمیز از بنیان گذاران آن سلسله، که به تصریح تورات، یکسره در اختیار و تحت تسلط یهودیان بوده اند، به تحقیقات زبان شناسی وارد شد و از 150 سال پیش است که جهان با این واژه و با این نژاد موهوم برتر، که تنها دلیل برتر شمرده شدن آنان ذکر نامشان در کتیبه های هخامنشی است، آشنا و کوشش جان فشانانه و در عین حال بی محتوا و پر از افسانه ی گروهی از تئوری پردازان آغاز می شود که م.جب ایجاد تصورات «آریا پرستانه» ی دهه های پیشین در خیال جمعی از روشنفکران خیال پرداز تحقیر شده ی مشرق زمین و هویت جویان غربی شد.
اما به راستی در کتیبه های هخامنشی، یعنی زاینده ی توهمات «آریائی»، در باره ی قومی به نام آریا چه چیز نوشته شده و آیا این هویت «آریائی» جاصل چه سندی است؟
بی شک در تنها سند هخامنشی پیش از کتیبه ی بیستون، یعنی در گل نبشته ی کوروش، کمترین اشاره ای به واژه ی «آریا» نمی یابیم و مهمتر از آن در مجموعه کتیبه های بین النهرین، به زبان های آشوری و بابلی و مصری نیز ردی از واژه ی «آریا» به هیچ مفهومی نیست و نیز در نوشته های عیلامی و اورارتوئی هم هرگز به این واژه برنخورده ایم، و از این ها مهمتر، پس از زمان خشایارشا تا قرن چهارم هجری نیز - به درازای 1600سال - از این واژه نشانه ای نیست.
پس در واقع آغاز حیات و هم مرگ کاربرد این واژه، همان در دوران داریوش و فرزندش خشایارشا است و فقط در 4 کتیبه ی هخامنشی، به شرح زیر، به این واژه اشاره ای شده است.
1- شش بار در کتیبه ی داریوش در بیستون، D.B. (سه بار به صورت «آری ک»، 2 بار به به صورت «آری کا» و یک بار به صورت «آری یا» )
2- یک بار در کتیبه ی داریوش در نقش رستم، D.Na. ( به صورت «آری ی» ).
3- یک بار در کتیبه ی داریوش در ش.ش، D.Se. ( به صورت «آری ی» ).
4- یک بار در کتیبه ی خشایارشا در تخت جمشید، X.Ph. ( به صورت «آری ی» ).
چنین که معلوم است، پس از خشایارشا، حتی در همان سلسله ی هخامنشیان هم، کسی این واژه را با هیچ مفهومی به کار نبرده است...پس معلوم می شود که این واژه تنها در آغاز حک.مت این سلسله و در دورانی کاربرد داشته است، که نوز در برابر تسلط هخامنشیان، مقاومت های ملی و بومی قدرتمند و سرلسری برقرار بود و چنین است که واژه ی «آری»، بیش از همه در کتیبه ی بیستون، که شرح مقاومت های ملی ایرانیان و ملل مغلوب منطقه در برابر داریوش است، 6 بار تکرار می شود.
درود
کاش مانند تو در دنیا فراوان بود!!!!!!!
کاش می شد این کامنت را هزاران بار لایک کرد.....
آقای فتاحی نه کسی به شما توهین کرده نه کسی به شما انگی زده پس الکی سریع سفسطه و مظلوم نمایی نفرمایید موضع شما روشنه حرف ما هم روشن حرفهایی که میزنید رو یکبار که نه ده بار توی کتابهای دیگر هم عنوان کردید جوابش رو هم با سند بهتون دادیم اونم سندایی که خودتون قبولش داشتین ولی انگار شما نمیخواین هیچ وقت یه جوابی که خالی از نظرات شخصی و از روی سند باشه به ما بدین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
البته من مدعی نیستم که نژاد آریایی بعد از اینهمه تهاجم از طرف یونانی و ترک و مغول و .... خالص مانده و یا خدای نکرده اگر خالص مانده بود نژادی برتر و برگزیده خداوند! است.هیچ تفاخری هم به این نژاد ندارم. ابداً !!!
بقول ملک الشعرای بهار :
گوییم که کیخسرو ما تاخت به کلدان ، درسایه خورشید
گوییم که «اگزرسس» ما رفت به یونان ، با لشکر جاوید
گوییم که بهرام درآویخت به خاقان ، آن یک چه بر این کرد ، واین یک چه از آن دید
گر بس بود این فخر بما ، وای بر ایران
گر کورش ما شاه جهان بود ، بمن چه ؟ جان بود ، به تن چه ؟
گشتاسپ سر پادشهان بود ، بمن چه ؟ دندان به دهن چه ؟
ور توسن شاپور جهان بود، بمن چه ؟ شاپور چنان بود ، بر کلب حسن چه ؟
جانا تو چه هستی اگر آن بود بمن چه ؟
ولی شما که اطلاعات دقیقی در این زمینه دارید و از خواب خرگوشی هم بیدار شده اید لطفاً با دلیل و مدرک بما بفهمانید که بالاخره اعقاب و اجداد ما و شما چه کسانی بوده اند؟
نخیر ، نمی دانستم و بار اول است که به چنین ادعایی برمی خورم . خوشحال می شوم اگر بفرمایید طبق کدام سند و مرجع این مطلب را باید باور کنم.
مطمئنید ؟ زنده پوست کندن مخالفان و در دیگ روغن جوشاندن ، از سرهای مردم بیگناه مناره ساختن و صدها شاهکار دیگر از این دست را مصداق حفظ شرافت دشمنان می دانید؟
از یاسای چنگیزخان جز قطعات بسیار اندکی باقی نمانده ولی مفاد آن (طبق روایت تاریخ نویسان ) ممنوعیت قتل و غارت و تجاوز در بین مغولان و تاکید بر لزوم اتحاد بین آنان است و هیچ جا بر لزوم مهر و عطوفت بر مغلوبین و بقول شما حفظ شرافت آنها تاکید نمی کند.نتیجه عملی آن هم بر همگان آشکار است.قتل عام میلیونی نفوس از زن و مرد و کودک و نابودی ازبیخ و بن شهرها و مراکز تمدن همچون مرو ، سمرقند ، بخارا ، گورگنج و ..... بگونه ای که « نه از تاک ، نشان ماند و نه از تاک نشان »
ایکاش همانطور که بقول شما وحشیان آریایی تمدنهای بابل وعیلام و شوش و آشور!! را نابود کردند، مغولان قائل به شرافت مغلوبین نیز همین رفتار را با تمدنهای چین و ایران و خوارزم و .... داشتند!
:x
همانگونه که قبلا گفتم کوروش برای من قابل احترام و او را دوست دارم و احترام با فردپرستی تفاوت دارد نظرم هنوز آن پایین هست واقعا نظر شما و این نقل قول شما برای من تعجب آور است گرچند بهتر بود از عملکرد شما تعجب نمی کردم(!)
دوستان گرامی دلیلی وجود ندارد که هخامنشیان عاشق چشم و ابروی قوم یهود باشند که به خاطرشان نسل کشی یا کشور گشایی کنند کوروش به قوم های زیادی نیکی کرد اینکه قوم یهود بر ذهن ها مانده به علت حوادث تاریخی و تفکر مذهبی ای بود که بعدا به وجود آمد بسیار بعد از انقراض هخامنشیان رخ داد و عجیب است عده ای در توهم توطئه یهودی از هزاران سال پیش تا کنون هستند و گویی این قوم مذهبی ماورایی می اندیشند و قدرت پیش گویی وتحمیل عقاید و جادوگری و ..... دارد اتفاقا عقاید خرافی یهودیان افراطی با کارهای عجیب و غریبشان را در اسرائیل می بینیم و چنین افرادی ان هم در گذشته هیچ نفوذی نداشتند فقط افسانه سرایی می کردند آنان در ذهن خود تمدن بابل را تحقیر و یوسف خود را عزیز مصر می کردند و استر خود را ملکه ایران و همسر خشایار شاه می کردند
توجه داشته باشید اسکندر و چنگیز و تیمور و سزار و نرون کوروش در زمان ها و مکان های مختلفی بودند و مقایسه چنگیز و تیمور و نرون و حتی سزار (که همگی در زمان نزدیکتری بودند نه حدود 2500 سال پیش) بی انصافی بزرگی هست من هم با کشور گشایی مخالفم البته باید توجه داشت تعریف ملت وطن کشور و.... در 2500 سال پیش چه بود بعد قضاوت کرد
به شخصه وقتی تاریح را می خوانم اثرات مثبت فتح بابل لیدی و... زیاد بود چون قوم های زیادی از اسارت نجات یافتند و اموال قوم مغلوب ناموس قوم مغلوب جان و دین و فرهنگ قوم مغلوب به تاراج نرفت آنها نه مسعمره امپراطوری بلکه ساتراپی (چیزی شبیه ایالت) بودند و حکومت مرکزی حافظ امنیت و رفاه آنها بود توجه کنید که در مورد 2500 سال پیش حرف می زنیم بد نیست به سرنوشت قوم عیلام و یهودیان که قبل از کوروش بودند نظر کنیم و بعد قضاوت کنیم
همان طور که گفتم گفتم کوروش نه معصوم بود نه فردی از آسمان امده و نه....... او فردی بود که در زمانی که قرار داشت نیکو رفتار کرد
روانشانسان و جامعه شناسان معتقد هستند معمولا انسان ها زیاد فرا تر از جامعه که در آن هستند نمی روند و خوشبختانه کوروش بسیار جلو تر از زمان خود می اندیشید و این برای من قابل احترام است البته هرکس نظر خود را دارد عده ای دوست دارند جنایات چنگیز و کوروش و نرون و... را با کوروش مقایسه کنید گویی که کوروش بعد از فتح بابل به جای قرار دادن منشور حقوقی خود شهر را با خاک یکسان کرده است گرچند که تاریخ معتبر مکتوب (نه مذهبی یا نژاد پرستی پر اغراق فارسی یا نژاد پرستی پر از مغلطه پان ترکی) موجود است و کارنامه کوروش در برخورد با قوم های مختلف نژاد ها و دین ها و تعریف او از کشور و... موجود است من کوروش را از نوشتن دشمنش درباره وی (هرودت) می شناسم
پاینده باشید دوستان:x:x
حتما یه فاشیست فارس نوکر صهیونیسم جهانی..:D:D:D
توده ی کوچک
بی شمشیر و بی گلوله می جنگد
برای نانِ همه
برای نور و برای سرود.
در گلو پنهان می کند
فریاد های شادی و دردش را،
چرا که اگر دهان بگشاید
صخره ها از هم بخواهد شکافت. « یانیس ریتسوس »
نیازی نیست که بگویم چه کاره ای؟!
متن پر از عقده و کینه توزانه ات
گویای همه چیز است:
آن که از شنیدن ش وحشت دارید!