رسته‌ها
زندگی نامه کوروش بزرگ
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 359 رای
نویسنده:
درباره:
کوروش کبیر
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 359 رای
بخشی از پیشگفتار این نسک:
بایسته است که هر ایرانی میهندوست نَسکِ (کتابِ) زندگینامهِ کوروش بزرگ را بخواند تا در کنار یادگیریِ آموزش های فرخویی (اخلاقی) از این رادمرد بُزرگ، هُنر مُبارزه در زندگی را نیز در آموزشگاهِ این بُزرگترین نابغهِ رزمی جهان بیاموزد که چگونه از راه بکارگیری شگردهایِ هوشمندانه و وَدایش های (تصمیم هایِ) خَرَدمندانه و بجا با کمترین هزینه بر گرفتاریهای زندگی روزمره اش چیره گردد.
باهمهِ ویژگی هایِ فرخوییِ (اخلاقی) ستایش انگیزی که کوروش داشت، او یک پدیدهِ جُدابافته ( استثنایی) از مردم ایران نبود، او بازده و دست پروردهِ یک آیین و فرهنگِ آدمساز بود که به جان مردم، هاگ هایِ آدمی (حقوق بشر) و هاگِ (حق) آزادی شان ارج میگُذاشت، همان آیینی که امروز شوربختانه به فراموشی سپرده شده است. در درونِ هر ایرانی میهندوست یک کوروش با همهِ نیکی ها و آزادگیش نهفته است که میتواند از درون او برخیزد و نمایان شود.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
673
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
ghalam1356
ghalam1356
1390/06/01

کتاب‌های مرتبط

هذیان زمستانی
هذیان زمستانی
4.5 امتیاز
از 4 رای
کوروش بزرگ
کوروش بزرگ
4.5 امتیاز
از 87 رای
دیپلماسی دولت هخامنشی
دیپلماسی دولت هخامنشی
4.4 امتیاز
از 14 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی زندگی نامه کوروش بزرگ

تعداد دیدگاه‌ها:
879
زیگموند فروید ...

فروید از ملّی گرایی افراطی متنفر بود ! شما می تونی بازتاب اینو در کتاب «تمدن و ملالت های آن» به وضوح ببینی .
تنفر فروید از ملی گرایی ، بخصوص در اوخر عمرش که همزمان بود با صعود نازیسم و وطن پرستی ، چند برابر هم شد .
فروید حتی داستایفسکی(نویسنده مورد علاقه اش) رو سرزش میکنه چون داستایفسکی در اواخر عمر تسلیم ملی گرایی و اسلاویسم روس شد .
راستی ... حتما می دونی فروید توی یه خانواده یهودی متولد شده ... مگه نه ؟
از بین متفکران کمتر کسی مثل فروید افکار جهان وطنی داره . و از بین زیر مجموعه های علوم انسانی کمتر رشته ای مثل روانشناسی (به ویژه نظریه روانکاوی) فارق از پیش داوری های قومی و ملی است ...
با این اوصاف ، بسیار جالبه که برای اثبات فواید غرور ملی ، از فروید نقل قول می کنی ...
تمدن به مجموعه ی دستاوردها و نهادهایی گفته می شود که زندگی ما را از زندگی حیوانی پیشینیان دور می کند

تمدن یه چیزه ... غرور ملی یه چیز دیگست رفیق ... مغلطه نکن .
در ضمن اینجا مسابقه ی نقل جملات قصار بزرگان نیست . بهتره قبل از استفاده از جملات اندیشمندان ، یه کم به استدلال اون ها فکر کنی .
به طرز استدلال شوپنهاور و منظورش خوب فکر کردی ؟ که حالا براش جواب میذاری ؟
حالا بازگو کردن یک تمدن درخشان برای ایجاد غرور ملی برای ساختن آینده ای بهتر مبتذل است

برای ساختن آینده ای بهتر ، نیازی به غرور ملّی آتشین امثال شما نیست ... این غرور ملی شما بیشتر آینده رو تخریب می کنه .
به هر حال
امیدوارم موفق باشی ... در امر ساختن «آینده ای بهتر»
[edit=saraab]1391/01/22[/edit]
«مبتذل ترین نوع غرور، غرور ملّی است. زیرا کسی که به ملّیت خود افتخار می کند در خود کیفیت با ارزشی برای افتخار ندارد، وگرنه به چیزی متوسل نمی شد که با هزاران هزار نفر در آن مشترک است. برعکس، کسی که امتیازات فردی مهمی در شخصیت خود داشته باشد، کمبود ها و خطاهای ملّت خود را واضح تر از دیگران می بیند، زیرا مدام با این ها برخورد می کند. اما هر نادان فرومایه که هیچ افتخاری در جهان ندارد، به مثابه آخرین دستاویز به ملّتی متوسل می شود که خود جزیی از آن است. چنین کسی آماده و خوشحال است که از هر خطا و حماقتی که ملّتش دارد، با چنگ و دندان دفاع کند.»

تمدن به مجموعه ی دستاوردها و نهادهایی گفته می شود که زندگی ما را از زندگی حیوانی پیشینیان دور می کند
زیگموند فروید
حالا بازگو کردن یک تمدن درخشان برای ایجاد غرور ملی برای ساختن آینده ای بهتر مبتذل است
«مبتذل ترین نوع غرور، غرور ملّی است. زیرا کسی که به ملّیت خود افتخار می کند در خود کیفیت با ارزشی برای افتخار ندارد، وگرنه به چیزی متوسل نمی شد که با هزاران هزار نفر در آن مشترک است. برعکس، کسی که امتیازات فردی مهمی در شخصیت خود داشته باشد، کمبود ها و خطاهای ملّت خود را واضح تر از دیگران می بیند، زیرا مدام با این ها برخورد می کند. اما هر نادان فرومایه که هیچ افتخاری در جهان ندارد، به مثابه آخرین دستاویز به ملّتی متوسل می شود که خود جزیی از آن است. چنین کسی آماده و خوشحال است که از هر خطا و حماقتی که ملّتش دارد، با چنگ و دندان دفاع کند.»
(آرتور شوپنهاور)
برای اینکه سوء تفاهم نشه ، یاداوری میکنم چیزی که شوپنهاور اینجا در موردش صحبت می کنه، دوست داشتن و علاقه ی ساده به وطن نیست ...
موسیقی مجلسی
موسیقی مجلسی یا بزمی از دیرباز در تمدن ایران وجود داشته است. آوازهای فراغت، سرودهای شادی و سرور در جلسات بزم به کار می رفت و سازهای ویژه و شیوه اجرای خاص خود را داشت. گزنفون و هردوت هر دو از این نوع موسیقی نام برده اند. دیگر مورخ یونانی “آتنه” در این باره می گوید: ” در جشن مهرگان که در حضور شاهنشاه هخامنشی برگزار می شد، نوازندگان و خوانندگان با اجرای برنامه هایی در مجلس شرکت می کردند و در اجرای آن جشن ها نقش اساسی داشتند.”
هردوت از وجود تعداد زیادی موسیقی دان در عصر هخامنشی یاد می کند و می نویسد که آن ها در دربار نیز زندگی می کردند و در روزهای جشن هم چون مهرگان، سده و نوروز و … به دربار خوانده می شدند و شادی و سرور بر پا می کردند. گزنفون نیز می نویسد: ” کوروش برای کیاخسار تعدادی از موسیقی دان ها را برگزید … اسکندر مقدونی از خزانه کورش ۳۲۰ راس اسب و آلات موسیقی بدست آورد… ”
و جالب این جاست که در سفرنامه فیثاغورث نیز به مراسم تاجگذاری داریوش اشاره شده است که: “حدود ۳۶۰ دختر خنیاگر (نوازنده یا خواننده) به آوازخوانی و نوازندگی می پرداختند.
موسیقی رزمی
ما در دوران هخامنشی نوع دیگری از موسیقی هم موجود بوده است. یکی از انواع دیگر، موسیقی جنگی یا رزمی بوده است. گزنفون دیگر مورخ یونانی در کتاب “سیروپیدیا” می نویسد: “کورش کبیر به عادت دیرینه، در موقع حمله به ارتش آشور سرودی را آغاز کرد و سپاهیان او با صدای بلند آن را می خواندند و بعد از پایان سرود، آزادمردان با قدم های مساوی و منظم به راه افتادند. کورش در وقت حمله به دشمن سرود جنگی را آغاز کرد و سپاهیان با او هماهنگ شدند. سپس کورش برای حرکت سپاه دستور داد. سربازان با شنیدن صدای شیپور قدم بردارند و حرکت کنند، زیرا صدای شیپور علامت حرکت است.”
این سروده ها برای برانگیختن حس شجاعت و دلیری سربازان اجرا می شد و گزنفون اضافه می کند که: “کورش از کشته شدن سربازان طبری و طالشی مغموم شد و برای مرگ سربازان مازندرانی و طالشی سرودی خواند و این همان سرودی است که در ادوار بعد از مراسم موسوم به “مرگ سیاوش” خوانده می شد.”
این مراسم هنوز هم در بین بسیاری از طوایف ایرانی وجود دارد و به نام “سوگ سیاوشان” یا “سووشون” معروف است و بقایای این آیین قدیمی حتی در مراسم آئینی ایران بعد از اسلام نیز دیده می شود.
از دوران هخامنشی سازهایی باقیمانده است از آن جمله می توان به کرنا، نی، شیپور، کوس (نوعی ساز ضربی)، درای و سنج اشاره کرد. در سال ۱۳۳۶ هجری شمسی در کاوش های تخت جمشید در حول و حوش آرامگاه اردشیر سوم هخامنشی، یک شیپور فلزی به طول ۱۲۰ سانتی متر به دست آمد که شبیه کرنای است. قطر دهنه آن ۵۰ سانتی متر و جز سازهای جنگی محسوب می شود.
موسیقی سنتی ایران در دوران هخامنشی
[b]موسیقی مذهبی/b]
[بر اساس نوشته های هردوت مورخ یونانی، مغان هخامنشی بدون همراهی ساز با نای سرودهای مذهبی می¬خواندند و از این نظر، نه مثل سرودخوانان بابلی و آشوری بودند و نه تحت تاثیر اقوام سامی. موسیقی این سرودها صرفاً موسیقی آوازی بود و نه موسیقی سازی.
مشاهده می کنید که پرهیز از استفاده از ساز وآلات در موسیقی مذهبی از ادوار گذشته تاریخی وجود داشته و اثرات آن تا به امروز به چشم می خورد. مسئولیت اجرای سرودهای مذهبی با موبدان خوش آواز بوده و به قول “استرابو” دانشمند یونانی این نغمه ها منحصر به مفاخر پهلوانی و مناجات با یزدان بوده است. شایان ذکر است که امروزه بازمانده هایی از این آیین کهن هنوز هم در فرهنگ ایران دیده می شود.
هردوت هم چنین می نویسد: ” ایرانیان برای قربانی در راه خداوند ومقدسات خود، کشتارگاه و آتشکده ندارند و بر قبور مردگان شراب نمی پاشند، در عوض یکی از پیشوایان مذهبی حاضر می شود و یکی از سرودهای مذهبی را می خواند
این کتاب 673 صفحه است پس چرا در توضیحاتش نوشته 11 صفحه ؟
از ویقتیکه برگشتید این اولین کتابیه که گرفتم
از اینکه دوباره شما رو در کنارم دارم متشکرم
SasanAria
دوست گرامی چون کاملی فقط وفقط سپاس
زندگی نامه کوروش بزرگ
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک