زندگی نامه کوروش بزرگ
امتیاز دهید
بخشی از پیشگفتار این نسک:
بایسته است که هر ایرانی میهندوست نَسکِ (کتابِ) زندگینامهِ کوروش بزرگ را بخواند تا در کنار یادگیریِ آموزش های فرخویی (اخلاقی) از این رادمرد بُزرگ، هُنر مُبارزه در زندگی را نیز در آموزشگاهِ این بُزرگترین نابغهِ رزمی جهان بیاموزد که چگونه از راه بکارگیری شگردهایِ هوشمندانه و وَدایش های (تصمیم هایِ) خَرَدمندانه و بجا با کمترین هزینه بر گرفتاریهای زندگی روزمره اش چیره گردد.
باهمهِ ویژگی هایِ فرخوییِ (اخلاقی) ستایش انگیزی که کوروش داشت، او یک پدیدهِ جُدابافته ( استثنایی) از مردم ایران نبود، او بازده و دست پروردهِ یک آیین و فرهنگِ آدمساز بود که به جان مردم، هاگ هایِ آدمی (حقوق بشر) و هاگِ (حق) آزادی شان ارج میگُذاشت، همان آیینی که امروز شوربختانه به فراموشی سپرده شده است. در درونِ هر ایرانی میهندوست یک کوروش با همهِ نیکی ها و آزادگیش نهفته است که میتواند از درون او برخیزد و نمایان شود.
بیشتر
بایسته است که هر ایرانی میهندوست نَسکِ (کتابِ) زندگینامهِ کوروش بزرگ را بخواند تا در کنار یادگیریِ آموزش های فرخویی (اخلاقی) از این رادمرد بُزرگ، هُنر مُبارزه در زندگی را نیز در آموزشگاهِ این بُزرگترین نابغهِ رزمی جهان بیاموزد که چگونه از راه بکارگیری شگردهایِ هوشمندانه و وَدایش های (تصمیم هایِ) خَرَدمندانه و بجا با کمترین هزینه بر گرفتاریهای زندگی روزمره اش چیره گردد.
باهمهِ ویژگی هایِ فرخوییِ (اخلاقی) ستایش انگیزی که کوروش داشت، او یک پدیدهِ جُدابافته ( استثنایی) از مردم ایران نبود، او بازده و دست پروردهِ یک آیین و فرهنگِ آدمساز بود که به جان مردم، هاگ هایِ آدمی (حقوق بشر) و هاگِ (حق) آزادی شان ارج میگُذاشت، همان آیینی که امروز شوربختانه به فراموشی سپرده شده است. در درونِ هر ایرانی میهندوست یک کوروش با همهِ نیکی ها و آزادگیش نهفته است که میتواند از درون او برخیزد و نمایان شود.
آپلود شده توسط:
ghalam1356
1390/06/01
دیدگاههای کتاب الکترونیکی زندگی نامه کوروش بزرگ
دوست عزیز. قضیه خیلی فرق میکنه مامور خدا بودن با مامور یک بت بودن زمین تا اسمان فرق دارد .کوروش هرجا میرسید خود را مامور و برگزیده بت ان منطقه معرفی میکرد .
سلام
دوست فرهیخته و عزیز . من نمیدانم ویل دورانت از کدام منابع استفاده کرده است ولی مطمئنا از منابع خیلی زیادی استفاده کرده است .
-
اما به این موضوع کاملا مطمئنم که منابع دست اول مربوط به خاخام منش ها منحصر به چند نفر مامور ماسون میباشد .
به حساب شما کوروش اولین نبود اولین طبق کتابهای مقدس ادم بود اخرین هم محمد
فرق کوروش با بقیه اینه که خدای خود را تحمیل نمی کنه مانند بقیه شاه پیامبران دیگر
در سطر 12 به دروغی بسیار بزرگ میپردازد تا بتواند بیشتر خود را تحمیل و سایرین را تحمیر کند
((مردوک به دنبال فرمانروای دادگر در سرتاسر همه کشورها به جستجو پرداخت . به جستجوی شاهی خوب که او را یاری دهد . انگاه او نام کوروش پادشاه انشان را برخواند از او به نام پادشاه جهان یاد کرد )) منشور کوروش سطر دوازده
متن بالا بیشتر شبیه یک جوک است . نمیدانم چه کسی این منشور را منشور حقوق بشر خوانده است در حالی که چند دروغ به این بزرگی و استحمار در ان کاملا اشکار است. مردوک خدا در جستجوی پادشاهی عادل به کوروش میرسد .
و جالب اینکه کوروش خود را پادشاه پارسها نمیخواند بلکه پادشاه انشان که جزو ایلام بود میخواند.
و بعدا در سطر 13 در ادامه دروغ قبلی با یک دروغ دیگر و استفاده ابزاری از مردوک خدا سعی در تحمیق ملل مغلوب میکند .
((او تمام سرزمین گوتی و همه مردمان ماد را به فرمانبرداری کوروش در اورد . کوروش با هر سیاه سر ( انسان ) دادگرانه رفتار کرد .))منشور کوروش
در جمله فوق کوروش مردوک را شریک جنایات خود قرار میدهد و مردم بدبخت هم باور میکنند و اعمال و جنایات کوروش را توجیه و مثبت جلوه میدهند.
در سطر 14 اظهار رضایت خدا (مردوک) را بیان میکند مشخص نیست که این مردوک هم اتاقی کوروش بود یا بتی بی خاصیت که کوروش این چنین مطمئن از طرف او خود را دادگر میخواند و تمام جنایاتش را با اذن و اجازه او توجیه میکند ومجوز تجاوز به کشور دیگر را از او میگیرد . و گاهی به عنوان زیر دست کوروش و دوشادوش او در فتوحات شرکت میکند
به سطر 14و 15منشور کوروش دقت کنید
((کوروش با راستی و عدالت کشور را اداره میکرد .مردوک خدای بزرگ با شادی از کردار نیک و اندیشه نیک این پشتیبان مردم خرسند بود . بنابر این او کوروش را بر انگیخت تا راه بابل را در پیش گیرد در حالی که خودش مانند یاوری راستین دوشادوش او گام بر میداشت ))
گویا کوروش نماینده مطلق مردوک بر زمین بود و هر جنایت کوروش با اجازه مردوک انجام میگرفت . در سطور فوق کاملا مشخص است که کوروش با استفاده از اعتقاد مردم بابل خودش را بر انها تحمیل میکند . احمقانه است کسی باور کند که کوروش توسط مردوک بر انگیخته شده بود .
احمقانه است بپنداریم که این منشور از حقوق بشر حرف زده است این منشور اولین منشور سلب ازادی و اندیشه انسان است که مردم را وادار میکند جنایات را به نام دین و خدا بپذیرند .
این منشور اولین منشور تحمیق و تحمیر انسانها ست . و اولین منشوریست که جنایات یک شخص را مقدس و الهی میپندارد. اولین دروغنامه مکتوب است .
دوست عزیز iran e sabz ویل دورانت پیرو ماسون نبود اما تمام نوشتجاتی که در مورد خاخام منش ها در دو سده اخیر برای اولین بار ارائه گردیده است همگی از اعضای ماسون بودندو طبعا هرکسی بخواهد از خاخام منش ها بنویسد ناگزیر باید به این نوشتجات رجوع کند چون به اصطلاح کشف خاخام منش ها و کوروش و انتساب تخت جمشید و تخت مادر سلیمان و بیستون و... غیره به خاخام منش ها و گنجاندن انها در موقعیت خاص جغرافیایی و تاریخی از دست اورد های ماسونهاست و حال اینکه ماسونها چرا علاقمند خاخام منش ها بودند بحثی جداگانه است .
جالب این است که از نوشته های تورات یهودیان تابحال مکان و زمان منجیشان را دقیقا نمیدانستند و بعد تحریف و تبدیل به مکان منجیشان اگاه گشتند و در برپایی جشنهای 2500 ساله همتهای فراوان میکردند .
حتی به وجود اورندگان کوروش با چهره ی متعالی هم نتوانسته اند چهره ی وحشت ناک و خونریز او را در میان کلمات خوش رنگ بپوشانند و من نیز همان قسمتها را برگزیده ام
( ویل دورانت نویسنده بسیار شریفی است ولی هرکس بخواهد از خاخام منشها بنویسد لاجرم باید به تنها منابع موجود یعنی نوشته ماسونها رجوع کند و سایر منابع مانند هرودوت و تورات وگزنفون چندان اطلاعات زیادی در این مورد ندارند .)
البته لازم به ذکر است که خوش اداره کلمه ای نیست که بتواند وحشیگریها و جنایات یک فرد را نفی کند . در رابطه با چنگیز و هیتلر نیز این خوش ادارگی و امنیت و نظم خیلی فراوان ذکر گردیده است حتی بیشتر از کورش
سلام دوستان .
((نقص بزرگی که بر خلق و خوی کوروش لکهای باقی گذاشته آن بود که گاهی بیحساب قساوت و بیرحمی داشته است. این بیرحمی به پسر نیمه دیوانة وی کبوجیه به ارث رسید،
)) تاریخ تمدن ویل دورانت ج اول فصل سیزدهم ص409
بعید است که شخصی هم قساوت و بیرحمی داشته باشد و هم مهربان و بزرگوار باشد . قساوت و بیرحمی در ذات شاهان خاخام منشی بود و کوروش از این قاعده مستثنی نبود ولی به علت اینکه روحانیون زرتشتی و همسر یهودیش بر روی او تاثیر زیاد داشتند و از طریق انها با فرامین زرتشت و موسی اشنایی داشت و برای خوش نام ماندن و توان ادامه حکومت قساوت و بیرحمی خودش را کتمان میکرد .
داریوش نیزبعدها از همین سیاست پیروی میکرد بعد از اینکه کلی جنایت و غارت و وحشیگری و شکنجه و قتل وعام کرد و سراسر امپراطوری را ازخوف و وحشت وخفقان پر کرد زره را از تن به در اورد و لباس سیاست زاهدانه را پوشید .
عمده علت موفقیت کوروش در حکومت بر قلبها ( ذهن ها ) استفاده از سیستم ثنویت زرتشتی بعنوان تاکتیک کنترل اذهان عمومی است . به این شکل که در دین زرتشتی اهریمن عامل ایجاد بدیها و بیماریها و پلیدیها و تمام مصائب بشر شمرده شده است و اهورامزدا یگانه عامل ایجاد تمام خوبیها و خوشیها و زیباییها و سلامتی وغیره است . تقریبا در تمام ادیان چنین تقسیم بندی با تفاوتهایی وجود دارد حال اهریمن شاید شیطان شاید لوسیفر شاید رب النوع تاریکی و بیماری و ... خوانده شود و اهورا مزدا نیز با عناوین مختلف در سایر ادیان موجود است .
کوروش خودش را نماینده اهورا مزدا خواند . اهورا مزدایی که تمام خوشیها و زیباییها از اوست .و به مردم القا میکرد که نماینده خدای انهاست و خدای انها اورا برگزیده است. داریوش نیز بعدها از این سیاست پیروی میکرد.مثلا داریوش در کتیبه بیستون نوشته است ((به خواست اهورامزدا من شاه هستم . اهورا مزدا شاهی را به من داد.... کشورهایی که از ان من شدند من به خواست اهورا مزدا شاه انها بودم)) کتیبه بیستون ستون یک
این یک عوامفریبی کار امد از طرف خاخام منش ها بود. چون مردم انزمان شدیدا مطیع خدایشان بودند و حاظر بودند خودشان و فرزندشان را قربانی خدایشان کنند حاظر نمیشدند پشت سر نماینده خدا بدگویی کنند و به خاطر ترس از خشم خدا کاملا مطیع شاه میشدند .
کوروش در بابل خود را نماینده مردوک خواند و اظهار داشت که مردوک بعد از جستجوی زیاد او را یافته و پادشاه کرده است تا چند ملتی که مردوک را میپرستیدند مطیع او گردند
کوروش در منشور خود جهت عوامفریبی بیان میکند که: (( ساکنان سومر و اکد مانند مردگان شده بودند مردوک بسوی انان متوجه شد و بر انان رحمت اورد )) منشور کوروش سطر 11
کوروش خود را نماینده مردوک ( خدای مورد قبول سومر و اکد و بابل وگوتی و چند جای دیگر) میخواند تا مردم را وادار به اطاعت از خود نماید .
((نقص بزرگی که بر خلق و خوی کوروش لکهای باقی گذاشته آن بود که گاهی بیحساب قساوت و بیرحمی داشته است. این بیرحمی به پسر نیمه دیوانة وی کبوجیه به ارث رسید،
)) تاریخ تمدن ویل دورانت ج اول فصل سیزدهم ص409
بعید است که شخصی هم قساوت و بیرحمی داشته باشد و هم مهربان و بزرگوار باشد . قساوت و بیرحمی در ذات شاهان خاخام منشی بود و کوروش از این قاعده مستثنی نبود ولی به علت اینکه روحانیون زرتشتی و همسر یهودیش بر روی او تاثیر زیاد داشتند و از طریق انها با فرامین زرتشت و موسی اشنایی داشت و برای خوش نام ماندن و توان ادامه حکومت قساوت و بیرحمی خودش را کتمان میکرد .
داریوش نیزبعدها از همین سیاست پیروی میکرد بعد از اینکه کلی جنایت و غارت و وحشیگری و شکنجه و قتل وعام کرد و سراسر امپراطوری را ازخوف و وحشت وخفقان پر کرد زره را از تن به در اورد و لباس سیاست زاهدانه را پوشید .
عمده علت موفقیت کوروش در حکومت بر قلبها ( ذهن ها ) استفاده از سیستم ثنویت زرتشتی بعنوان تاکتیک کنترل اذهان عمومی است . به این شکل که در دین زرتشتی اهریمن عامل ایجاد بدیها و بیماریها و پلیدیها و تمام مصائب بشر شمرده شده است و اهورامزدا یگانه عامل ایجاد تمام خوبیها و خوشیها و زیباییها و سلامتی وغیره است . تقریبا در تمام ادیان چنین تقسیم بندی با تفاوتهایی وجود دارد حال اهریمن شاید شیطان شاید لوسیفر شاید رب النوع تاریکی و بیماری و ... خوانده شود و اهورا مزدا نیز با عناوین مختلف در سایر ادیان موجود است .
کوروش خودش را نماینده اهورا مزدا خواند . اهورا مزدایی که تمام خوشیها و زیباییها از اوست .و به مردم القا میکرد که نماینده خدای انهاست و خدای انها اورا برگزیده است. داریوش نیز بعدها از این سیاست پیروی میکرد.مثلا داریوش در کتیبه بیستون نوشته است ((به خواست اهورامزدا من شاه هستم . اهورا مزدا شاهی را به من داد.... کشورهایی که از ان من شدند من به خواست اهورا مزدا شاه انها بودم)) کتیبه بیستون ستون یک
این یک عوامفریبی کار امد از طرف خاخام منش ها بود. چون مردم انزمان شدیدا مطیع خدایشان بودند و حاظر بودند خودشان و فرزندشان را قربانی خدایشان کنند حاظر نمیشدند پشت سر نماینده خدا بدگویی کنند و به خاطر ترس از خشم خدا کاملا مطیع شاه میشدند .
کوروش در بابل خود را نماینده مردوک خواند و اظهار داشت که مردوک بعد از جستجوی زیاد او را یافته و پادشاه کرده است تا چند ملتی که مردوک را میپرستیدند مطیع او گردند
کوروش در منشور خود جهت عوامفریبی بیان میکند که: (( ساکنان سومر و اکد مانند مردگان شده بودند مردوک بسوی انان متوجه شد و بر انان رحمت اورد )) منشور کوروش سطر 11
کوروش خود را نماینده مردوک ( خدای مورد قبول سومر و اکد و بابل وگوتی و چند جای دیگر) میخواند تا مردم را وادار به اطاعت از خود نماید .
با شادی و شادمانی در کاخ شهریاری خویش، اورنگ سروری خویش بنهادم، مردوک، سرور بزرگ، مهر دل گشاده ام را که د بابل است به خواست خود به {خویشتن گروانید} (پس) هر روز پیوسته در پرستش او کوشیدم.
و (آنگاه که) سربازان بسیار من دوستانه اندر بابل گام برمی داشتند، من نگذاشتم کسی (در جایی) در تمامی سرزمین های سومر و اکد ترساننده باشد
من (شهر) بابل و همه (دیگر) شهرهای مقدس را در فراوانی نعمت پاس داشتم. درماندگان باشنده در بابل را که (نبونشید) ایشان را به رغم خواست خدایان یوغی داده بود (؟) نه در خور ایشان،
درماندگی هاشان را چاره کردم و ایشان را از بیگاری برهانیدم.
مردوک خدای بزرگ از کردارهای من شاد شد و
(آنگاه) مرا، کوروش، پادشاهی که پرستنده وی است و کمبوجیه، فرزند زاده شده من و همگی سپاهیانم را
با بزرگواری، افزونی داد و ما به شادمانی، در آشتی تمام، کردارهایمان به چشم او زیبا جلوه کرد و والاترین پایه را ستودیم. به فرمان او (= مردوک) همه شاهان بر اورنگ شاهی برنشسته
و همگی (شاهان) جهان از زیرین دریا (= دریای مدیترانه) تا زبرین دریا (= دریای پارس)، (همه) باشندگان سرزمین های دور دست، همه شاهان آموری، باشندگان در چادرها، همه آن ها
باج و ساو بسیارشان را از بهر من؛ (= کوروش) به بابل اندر آوردند و بر دو پای من بوسه دادند.
از ... تا (شهر) آشور و شوش
آگاده، سرزمین اشنونا، (شهر) زمبن، (شهر) مه ـ تورنو، دیر تا (پایان) نواحی سرزمین گوتیان و نیز (همه) شهرهای مقدس آن سوی دجله که از دیرباز ویرانه گشته بود، (از نو باز ساختم).
(و نیز پیکره) خدایانی را که در میانه آن شهرها (= جایها) به جای های نخستین باز گردانیدم و (همه آن پیکره ها را) تا به جاودان در جای (نخستین شان) بنشاندم (و) همگی آن مردم را (که پراکنده بودند)، فراهم آوردم و آنان را به جایگاه های خویش بازگردانیم.
(و نیز پیکره) خدایان سومر و اکد را که نبونشید (بی بیم) از خشم سرور خدایان (= مردوک) به بابل اندر آورده بود به فرمان مردوک، خدای بزرگ به شادی و خوشی
در نیایشگاه هایشان بنشاندم ـ جایهایی که دل آن ها شاد گردد ـ
هر روز در برابر خداوند (= مردوک) و نبو زندگی دیریازی از بهر من بخواهند و هماره در پایمردی من سخن ها گویند، با واژه هایی نیکخواهانه. باشد که به مردوک، خدای من، گویند که " به کورش، پادشاهی که (با بیم) ترا پرستنده است و کمبوجیه پسرش
بی گمان باش، بهل تا آن زمان باز سازنده باشند.. با روزهایی بی هیچ گسستگی. همگی مردم بابل پادشاهی را گرامی داشتند و من همه (مردم) سرزمین ها را در زیستگاهی آرام بنشانیدم
{..............یک؟ غا}ز، دو اردک و ده قمری (فربه) بیش از (رسم معمول دادن) غازها، اردک ها و قمریان (معین کردم)
ند وبر آن ها بیفزودم. در استوار گردانیدن ب باروی «ایمگور ـ انلیل، باروی بزرگ شهر بابل کوشیدم و
دیوار کناره ای (ساخته از) آجر را بر کنار خندق شهر که (یکی از) شاهان پیشین {ساخته و (بنایش ) بانجام نرسانیده } بود.
{بدانسان که} بر پیرامون {شهر (به تمامی) بر نیامده بود}، آنچه را که هیچ یک از شاهان پیشین (با وجود) افراد به بیگاری گرفته شده در بابل نساخته بودند.
{.......................از قبر} و آجر از نو بار دگر بساختم و ن }را بانجام رسانیدم}
{دروازه های بزرگ وسیع مر آنها را بنهادم........و در هایی از چوب سدر} با پوششی از مفرغ، با آستانه ها و پاشنه {هایی از مس ریخته شده .............هر آنجایی که دروازه ها}یشان (یافت می شد).
استوار گردانیدم
نو}شته ای لوحه ای (در بردارنده) نام آشوربانی پال شاهی بیش از من در میان آن (= بنا) بدید}م
----------------------------------------------------------------------------------
(اولین ترجمه از زبان اصلی به فارسی) از: دکتر عبدالمجید ارفعی