میراث
نویسنده:
ژول ورن
مترجم:
قدیر گلکاریان
امتیاز دهید
✔️ مروری بر کتاب:
کارابان، یک تاجر توتون و تنباکوست که در قسطنطنیه (استانبول) زندگی می کند. هنگامی که دولت عثمانی برای عبور از تنگه ی بُسـفُر (باریکه ی آبی که دریای سیاه را به مرمره می پیوندد و قاره ی اروپا را از آسیا جدا می کند) قانون مالیاتی وضع می کند، او از پرداخت عوارض به این دلیل که خانه اش فقط چند مایل آنسوتر از بُسفر است خودداری می کند. شهر استانبول در دو سویِ بُسفر مستقر است.
کارابان، سپس همراه دوست تاجر هلندی خود، زمین های اطرافِ دریای سیاه را طی می کند تا به خانه و عمارت خود بازگردد؛ و همین سفر، و انعطاف ناپذیری ِ او مایه ی اصلی داستان را فراهم می آورد ...
در بخشی از داستان می خوانیم:
در آنجا خبری را شنیدند که انتظار آن را نداشتند و سینیور کارابان بعد از اینکه جریمه ای را که به او تعلق گرفته بود پرداخت این جریمه شامل مقاومت در مقابل مامورین دولت او را برای جرایم دیگر به پست دیگر تحویل داده بودند بایستی هرچه زودتر خود را با آنجا رساند و اجازه عبور از آنها خواست.
اما درباره سینیور صفر جویا شد که با او چه رفتاری شده است. سینیور صفر در آن وقت پوتی را ترک کرده و سوار کشتی بزرگی شده بود که او را به سایر کشور های آسیایی ببرد اما احمد ندانست این شخصیت بزرگ کجا می خواهد برود همینقدر برای او مسلم بود که کشتی او را به سوی طرابوزان خواهد برد …
بیشتر
کارابان، یک تاجر توتون و تنباکوست که در قسطنطنیه (استانبول) زندگی می کند. هنگامی که دولت عثمانی برای عبور از تنگه ی بُسـفُر (باریکه ی آبی که دریای سیاه را به مرمره می پیوندد و قاره ی اروپا را از آسیا جدا می کند) قانون مالیاتی وضع می کند، او از پرداخت عوارض به این دلیل که خانه اش فقط چند مایل آنسوتر از بُسفر است خودداری می کند. شهر استانبول در دو سویِ بُسفر مستقر است.
کارابان، سپس همراه دوست تاجر هلندی خود، زمین های اطرافِ دریای سیاه را طی می کند تا به خانه و عمارت خود بازگردد؛ و همین سفر، و انعطاف ناپذیری ِ او مایه ی اصلی داستان را فراهم می آورد ...
در بخشی از داستان می خوانیم:
در آنجا خبری را شنیدند که انتظار آن را نداشتند و سینیور کارابان بعد از اینکه جریمه ای را که به او تعلق گرفته بود پرداخت این جریمه شامل مقاومت در مقابل مامورین دولت او را برای جرایم دیگر به پست دیگر تحویل داده بودند بایستی هرچه زودتر خود را با آنجا رساند و اجازه عبور از آنها خواست.
اما درباره سینیور صفر جویا شد که با او چه رفتاری شده است. سینیور صفر در آن وقت پوتی را ترک کرده و سوار کشتی بزرگی شده بود که او را به سایر کشور های آسیایی ببرد اما احمد ندانست این شخصیت بزرگ کجا می خواهد برود همینقدر برای او مسلم بود که کشتی او را به سوی طرابوزان خواهد برد …
دیدگاههای کتاب الکترونیکی میراث
نمره☆☆