آخرین مرز
نویسنده:
هاوارد فاست
مترجم:
فریدون مجلسی
امتیاز دهید
✔️ به موجب شواهد تاریخی، گروه کوچکی از سرخپوستهای آمریکا که در نیمۀ قرن نوزدهم از سرزمینهای سرسبز اجدادی خود به نقطۀ بیآبوعلفی کوچانده شده و به جان آمده بودند، در راه حق و آزادی مبارزهای طولانی و شجاعانه آغاز کردند و سختیهای بسیاری به جان خریدند. نویسنده برای انطباق هرچهبیشترِ داستان با حقایق تاریخی، با پشتکار بسیار، از آرشیوها و بایگانیهای دولتی، نظامی و مطبوعاتی سود جسته و شخصاً به مکان وقوع حوادث سفر کرده و با بسیاری از سرخپوستهای پیر و جوان، که پدرانشان درگیر این ماجرا بودهاند، گفتوگو کرده است.
این کتاب تنها شرح فجایعی نیست که بر سر یک قوم کوچک سرخپوست آمده بلکه شرح احوال، احساس و عواطف آنها و کسانی است که در سطوح مختلف اداری، نظامی و اجتماعی آمریکا در این ماجرا درگیر بودهاند.
گزیده ای از کتاب:
گرگ کوچک با لحنی یک نواخت، بی آنکه صدایش را بلند کند گفت:
تا کی ما باید اینجا بمانیم؟ تا زمانی که همه ما مرده باشیم؟ شما مردم مرا به خاطر اینکه در اقامتگاه هایشان می مانند مسخره می کنید، می خواهید آن ها را به چه کاری وادارید؟
کار ما شکار است. ما همیشه از این راه زندگی می کردیم و هرگز گرسنگی نمی کشیدیم. تا آنجا که مردم می توانند به یاد بیاورند، ما در منطقه ای متعلق به خودمان زندگی می کردیم، با مرغزارها و کوه ها و جنگل هایی از کاج های بلند. آنجا خبری از بیماری نبود و تعداد کمتری از ما می مردند. از زمانی که به اینجا آمده ایم، همه مان بیمار شده ایم و بسیاری از ما مرده اند. گرسنگی کشیده ایم و شاهد آن بوده ایم که استخوان های فرزندانمان از پوست هایشان بیرون زده است. آیا اینکه انسان بخواهد به خانه خودش بازگردد این قدر وحشتناک است؟
بیشتر
این کتاب تنها شرح فجایعی نیست که بر سر یک قوم کوچک سرخپوست آمده بلکه شرح احوال، احساس و عواطف آنها و کسانی است که در سطوح مختلف اداری، نظامی و اجتماعی آمریکا در این ماجرا درگیر بودهاند.
گزیده ای از کتاب:
گرگ کوچک با لحنی یک نواخت، بی آنکه صدایش را بلند کند گفت:
تا کی ما باید اینجا بمانیم؟ تا زمانی که همه ما مرده باشیم؟ شما مردم مرا به خاطر اینکه در اقامتگاه هایشان می مانند مسخره می کنید، می خواهید آن ها را به چه کاری وادارید؟
کار ما شکار است. ما همیشه از این راه زندگی می کردیم و هرگز گرسنگی نمی کشیدیم. تا آنجا که مردم می توانند به یاد بیاورند، ما در منطقه ای متعلق به خودمان زندگی می کردیم، با مرغزارها و کوه ها و جنگل هایی از کاج های بلند. آنجا خبری از بیماری نبود و تعداد کمتری از ما می مردند. از زمانی که به اینجا آمده ایم، همه مان بیمار شده ایم و بسیاری از ما مرده اند. گرسنگی کشیده ایم و شاهد آن بوده ایم که استخوان های فرزندانمان از پوست هایشان بیرون زده است. آیا اینکه انسان بخواهد به خانه خودش بازگردد این قدر وحشتناک است؟
دیدگاههای کتاب الکترونیکی آخرین مرز
تجربۀ تاریخی گواه است که آنچه در اصل غلط باشد نمیتواند در عمل درست از کار در آید . مردم مستعد آنند که در این نکته خویشتن را بفریبند اما نتیجۀ غائی همواره حقیقت این گفته را ثابت خواهد کرد .نقض برابری حقوق هرگز نمیتواند به نگاهداشت نهادهایی که بر پایۀ برابری حقوق بنیانگذاری شده اند خدمت کند .
از : کارل شورتز
----------------------------
متن فوق گویای جامعه امروز ماست که بسیاری از ارزشها که طی قرنها در این کشور بوجود امده اند بدست همین نکتۀ کوچک ( یعنی فریفتن خویشتن ) در حال فروپاشی هستند هرچند گروهی هم با افکار و نیتهای پلید به این مسئله دامن میزنند
---------
حق یارتان
اسپارتا