نامه به فلیسه - جلد 1
نویسنده:
فرانتس کافکا
امتیاز دهید
✔️ آنچه در این مجموعه گردآمده، بخش دوم نامههای کافکا به نامزدش فلیسه است. برخی از این نامهها نیز به((گرته بلوخ)) دوست فلیسه اختصاص دارد .
از متن کتاب:
خسته، حتماً، فلیسهی من، وقتی این نامه را برمیداری خسته هستی، و من باید به خاطر چشمهای خوابآلود تو هم که شده، سعی کنم روشن و واضح بنویسم. آیا بهتر نیست نامه را همین الآن نخوانده کنار بگذاری، دراز بکشی، و بعد از این هفتهی پر سر و صدا و ازدحام چند سا...عتی به خواب بروی؟ نامه در نخواهد رفت و حتی خیلی هم خوشحال خواهد شد اگر تا بیدار شدن تو روی تخت در انتظار بماند.
دقیقا نمیتوانم بگویم الآن که مشغول نوشتن نامه هستم چه ساعتی است، چون ساعتم روی صندلی نه چندان دور از من قرار دارد و من جرات نمیکنم بلند شوم و به آن نگاه کنم. باید نزدیکهای صبح باشد. ولی من تا قبل از نیمهشب پشت میزم ننشستم. در بهار و تابستان - البته من هنوز از روی تجربه به این آگاهی نرسیدهام، چون بیدار ماندنهای شبانهی من مربوط به این اواخر است – آدم نمیتواند سه ساعت متوالی بدون مزاحمت بیدار باشد، برای اینکه صبح سر میرسد و آدم را به رختخواب میکشاند. ولی حالا در این شبهای طولانی و یکنواخت، دنیا آدم را فراموش میکند، ولو اینکه آن را فراموش نکند.
از اینها گذشته، کار نوشتن من آنقدر خراب بوده که استحقاق خوابیدن را ندارم و باید به این محکوم شوم که بقیهی شب را به ایستادن کنار پنجره بگذرانم. آیا میتوانی عزیزم به آنچه میگویم پی ببری: آدم بد بنویسد، و در عین حال احساس کند ملزم به نوشتن است، چون در غیر اینصورت باید با ناامیدی کامل دست به گریبان باشد! مجبور باشد برای شادیهای خوب نوشتن به این طریق وحشتناک مکافات پس بدهد! در واقع چندان غمگین نباشد، ضربهی ناگوار تازهای نخورده باشد ولی شاهد این باشد که صفحات کاغذ، بدون وقفه با چیزهایی پر میشود که از آنها نفرت دارد، باعث بیزاری آدم میشود یا به هر صورت، بیتفاوتیِ کسل کننده به بار میآورد، ولی با تمام اینها، به خاطر زنده بودن باید نوشته شود. چه مشمئز کننده! ای کاش میتوانستم صفحاتی را که این چهار روز اخیر پر کردهام از بین ببرم، انگار هرگز نوشته نشدهاند!
....
بیشتر
از متن کتاب:
خسته، حتماً، فلیسهی من، وقتی این نامه را برمیداری خسته هستی، و من باید به خاطر چشمهای خوابآلود تو هم که شده، سعی کنم روشن و واضح بنویسم. آیا بهتر نیست نامه را همین الآن نخوانده کنار بگذاری، دراز بکشی، و بعد از این هفتهی پر سر و صدا و ازدحام چند سا...عتی به خواب بروی؟ نامه در نخواهد رفت و حتی خیلی هم خوشحال خواهد شد اگر تا بیدار شدن تو روی تخت در انتظار بماند.
دقیقا نمیتوانم بگویم الآن که مشغول نوشتن نامه هستم چه ساعتی است، چون ساعتم روی صندلی نه چندان دور از من قرار دارد و من جرات نمیکنم بلند شوم و به آن نگاه کنم. باید نزدیکهای صبح باشد. ولی من تا قبل از نیمهشب پشت میزم ننشستم. در بهار و تابستان - البته من هنوز از روی تجربه به این آگاهی نرسیدهام، چون بیدار ماندنهای شبانهی من مربوط به این اواخر است – آدم نمیتواند سه ساعت متوالی بدون مزاحمت بیدار باشد، برای اینکه صبح سر میرسد و آدم را به رختخواب میکشاند. ولی حالا در این شبهای طولانی و یکنواخت، دنیا آدم را فراموش میکند، ولو اینکه آن را فراموش نکند.
از اینها گذشته، کار نوشتن من آنقدر خراب بوده که استحقاق خوابیدن را ندارم و باید به این محکوم شوم که بقیهی شب را به ایستادن کنار پنجره بگذرانم. آیا میتوانی عزیزم به آنچه میگویم پی ببری: آدم بد بنویسد، و در عین حال احساس کند ملزم به نوشتن است، چون در غیر اینصورت باید با ناامیدی کامل دست به گریبان باشد! مجبور باشد برای شادیهای خوب نوشتن به این طریق وحشتناک مکافات پس بدهد! در واقع چندان غمگین نباشد، ضربهی ناگوار تازهای نخورده باشد ولی شاهد این باشد که صفحات کاغذ، بدون وقفه با چیزهایی پر میشود که از آنها نفرت دارد، باعث بیزاری آدم میشود یا به هر صورت، بیتفاوتیِ کسل کننده به بار میآورد، ولی با تمام اینها، به خاطر زنده بودن باید نوشته شود. چه مشمئز کننده! ای کاش میتوانستم صفحاتی را که این چهار روز اخیر پر کردهام از بین ببرم، انگار هرگز نوشته نشدهاند!
....
دیدگاههای کتاب الکترونیکی نامه به فلیسه - جلد 1
لطفا افرادي كه خوندن نظرشون بگن تا من تصميم بگيرم اين كتاب رو بخونم يا نه