ارباب و نوکر
نویسنده:
لئو تولستوی
مترجم:
مهران محبوبی
امتیاز دهید
✔️ داستان کتاب در مورد سفر یک بازرگان خریدار چوب درختان جنگلی به همراه خدمتکارش به منطقه ای دور می باشد که وقایعی نیز در این بین اتفاق می افتد.
نیکیتا کارگری است که به همراه زن و فرزندان خود برای واسیلی آندره ایچ کار میکند، آنها برای خریدن چوبهای جنگل تصمیم میگیرند که به نزد همسایه ملاک خود بروند، در بین راه به دلیل برف زیاد مدام از جاده اصلی فاصله میگیرند و گم میشوند، سرانجام تصمیم میگیرند که در خانه پیرمردی دهاتی مدتی را بگذرانند، اما چون واسیلی طمع میکند تصمیم میگیرند که در بوران به ادامه سفر بپردازند، انها سرانجام گم میشوند و مجبور میشوند تا صبح در میان طوفان در محلی به دور از خانه بخوابند، اما واسیلی که ترس داشت اموال خود را از دست دهد نیکیتا را تنها میگذارد و با اسب فرار میکند.از قضا در چالهای میافتد و اسب او را رها میکند و سر به جنگل میگذارد.واسیلی همچنان در فکر اموال خود فرورفته و میترسد که مرگ او را از اموالش جدا سازد. سرانجام از روی رد پای اسب برمیگردد و متوجه میشود که اسب به محلی که نیکیتا بوده برگشته است، و نیکیتا را در حال یخ زدن میبیند. تصمیم میگیرد خود را روی نیکیتا بیندازد تا او را از مرگ نجات دهد اما ...
بیشتر
نیکیتا کارگری است که به همراه زن و فرزندان خود برای واسیلی آندره ایچ کار میکند، آنها برای خریدن چوبهای جنگل تصمیم میگیرند که به نزد همسایه ملاک خود بروند، در بین راه به دلیل برف زیاد مدام از جاده اصلی فاصله میگیرند و گم میشوند، سرانجام تصمیم میگیرند که در خانه پیرمردی دهاتی مدتی را بگذرانند، اما چون واسیلی طمع میکند تصمیم میگیرند که در بوران به ادامه سفر بپردازند، انها سرانجام گم میشوند و مجبور میشوند تا صبح در میان طوفان در محلی به دور از خانه بخوابند، اما واسیلی که ترس داشت اموال خود را از دست دهد نیکیتا را تنها میگذارد و با اسب فرار میکند.از قضا در چالهای میافتد و اسب او را رها میکند و سر به جنگل میگذارد.واسیلی همچنان در فکر اموال خود فرورفته و میترسد که مرگ او را از اموالش جدا سازد. سرانجام از روی رد پای اسب برمیگردد و متوجه میشود که اسب به محلی که نیکیتا بوده برگشته است، و نیکیتا را در حال یخ زدن میبیند. تصمیم میگیرد خود را روی نیکیتا بیندازد تا او را از مرگ نجات دهد اما ...
آپلود شده توسط:
siavash1350
1390/04/09
دیدگاههای کتاب الکترونیکی ارباب و نوکر
ارباب ونوکر،خان و رعیت ، ظلمی رایج وحقیقت دردناک وتلخ که منحصر به قوم وملت یا محدوده ومنطقه ویا دوره وزمان خاصی نبوده وسایه شوم این نابرابری وناعدالتی انسانی زنده وقبراق هنوز نفس می کشد
کتاب خالی از هرگونه ربایش وکششی برای خواننده است محیط یکنواخت وسردداستان بدون هرگونه پیشامد و رویدادچشمگیری جلو می رودمفهومی که کتاب قصدانتقالش را داشته است "جان استاین بک درکتاب موشها وآدمها" به زیبایی بیان کرده است
.
او که بالا بودن مانع از مرگش نشد , نوکری که در پایین نجات یافت...
.
.
بیشتر سرنوشت و کمتر یک داستان.
خلاصه خیلیم پیام اخلاقی نداشت! :-(
ممنون از کتابناک:x برای قرار دادنش