رسته‌ها

بار دیگر و این بار ...: خاطرات به آذین

بار دیگر و این بار ...: خاطرات به آذین
امتیاز دهید
5 / 4.2
با 69 رای
امتیاز دهید
5 / 4.2
با 69 رای
خاطرات محمود اعتماد زاده (به آذین)

خاطرات دردانگیز مترجم نامدار و دگراندیش ایران "به آذین" در زندان جمهوری اسلامی است. او را 17 بهمن 1361 و درجریان یورش اول به حزب توده ایران دستگیر کردند، که خاطرات خود از زندان را با همین یورش آغاز می کند..
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
128
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
settareh
settareh
1390/03/28

کتاب‌های مرتبط

بن بست قهرمانی
بن بست قهرمانی
5 امتیاز
از 4 رای
کوره راهی در غبار
کوره راهی در غبار
4.3 امتیاز
از 4 رای
جاودانگی در سکوت
جاودانگی در سکوت
4.5 امتیاز
از 36 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی بار دیگر و این بار ...: خاطرات به آذین

تعداد دیدگاه‌ها:
34
همگی برای ستاره نازنین آرزوی سلامتی داشته باشیم.
ممنون هم از ستاره عزیز برای آپ این کتاب ارزشمند هم از ساگاروی مهربان برای معرفی لینک کتاب.
روحش شاد
افرادی که قائم به ذاتند به هیچ بنی بشری سر خم نخواهند کرد مگر خداوند و چون سرو همواره در طول تاریخ سرافراز خواهند ماند و در نهایت ایستاده میمیرند .
یا من اسمه دوا و ذکره شفا
برای دوست عزیز و دلسوختمان که کتاب فوق را تهیه و اپلود کرده اند شفای عاجل از خداوند منان خواهانم و از دوست عزیزم جناب ساگارو که بنده را در جریان قرار دادند تشکر میکتم
اسپارتا
مرحوم به آذین انقدر مرد بود و نازنین که حتی از خائنینی که بدون کمترین فشار و شکنجه همرزمان خود را فروختند در کتابش صراحتا نام نمیبرد . افرادی مانند هوشنگ اسدی که هم خود را به ساواک شاه فروخت و هم به لاجوردی جمهوری اسلامی.
و اما در مرد آپ کننده گرامی . این کتاب را ایشان به خواهش این حقیر تهیه و آپ کردند اما اینروزها این دوست گرامی و فرهیخته مان در بستر بیماری میباشند و عمل جراحی سنگینی را پشت سر گذاشته اند . به هر باور و عقیده ای که هستیم برای بهبود و تندرستیشان و باز گشت به آغوش خانواده دعا کنیم.

مردی که مردمش را رها نکرد
یادش جاویدان
«راه دو بیش نیست: یا مزدور و ریزه‌خوار قدرت بودن، فراغت بى‌ثمرش را به زیبائى‌ها آراستن، حق را در پایش قربانی کردن؛ و یا در کنار مردم بودن، امید را در ایشان زنده نگه‌داشتن، دیدگانشان را به زیبائی و حق گشودن. زیرا که زیبائی نیرو است، و حق نیرو است، خاصه در زمینهٔ گستردهٔ زشتی و بیدادی که بر مردم مى‌رود. اما زیبائی و حق به اعتبار آدمى‌ست. پس آدمی و همهٔ آنچه نیاز زندگی اوست، شرط شکفتگی تن و جان اوست، در مرکز ادبیات جای دارد، هسته و مغز زندهٔ آن است.»
بار دیگر و این بار ...: خاطرات به آذین
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک