کارل مارکس؛ زندگی و دیدگاه های او - جلد 1

مارکس انقلابی روشهای توطئه گرانه را نفی می کرد و این نوع روشها را منسوخ و ناکارآمد می دانست . می گفت که این روش ها اذهان عمومی را آشفته می کنند بی آنکه شالوده اذهان عمومی را عوض کنند. بی آن که شالوده های اذهان عمومی را عوض کنند. هدفی که در پیش گرفت تشکیل حزب سیاسی علنی به تأسی از نگرش جدید جامعه بود.
مارکس به ضرورت گسست کامل از گذشت نیز اعتقاد راسخ داشت و میگفت به نظام اجتماعی سراپا جدیدی نیازی است که بتواند فرد را نجات دهد ، زیرا در این نظام است که فرد رها از قید و بندهای اجتماعی به شکلی هماهنگ با دیگران همکاری خواهد کرد. اما فرد در حال حاضر به هدایت اجتماعی استوار نیاز دارد.همین اعتقاد مارکس است که او را در زمره بنیانگذارن اقتدار گرایی بزرگ ایمان نو واژگون سازان سر سخت و نوسازی قرار می دهد که جهان را طبق اصل واضح و واحدی که به ایمان پرشور دارند تفسیر میکنند و هر چه را با این اصل در تعارض باشدنفی ونابود می کند.
نظام فکری مارکس نظام بی دررویی بود و هر چیزی که وارد آن می شد می بایست با الگوی از پیش تعیین شده سازگاری پیدا بکند ، اما این نظام بر مشاهده و آزمایش مبتنی بود.
تا الان تمامی مطالب نوشته شده برگرفته از مقدمه کتاب کارل مارکس (زندگی و محیط )، نویسنده ،آیزایا برلین . بوده است ..
ادامه دارد:x:x:-)

چیزی که مارکس به دنبالش بود نو اوری نبود بلکه حقیقت بود ، و هر گاه در آثار دیگران حقیقتی می دید تلاش می کرد آن حقیقت را در استنتاج های جدید خود بگنجاند _ لااقل در نخستین سالهای اقامتش در پاریس که سمت و سوی اصلی افکارش داشت شکل می گرفت این چنین بود.
دست آورد تئوری اصلی مارکس این بود که به پرسشهای تئوریکی که ذهن آدم ها را در آن زمان بیشتر به خود مشغول کرده بود با تعابیر نامأنوس تجربی جوابهای واضح یک پارچه می داد و از آنها رهنمودهای علمی روشنی استنتاج می کرد بی آن که پیوند میان پرسشها و
پاسخ ها تصنعی به نظر برسد. از همین رو ، تئوری مارکس جوشش و سرزندگی شگرفی داشت که با آن توانست تئوریهای دیگر را شکست دهد و در دهه های بعد هم پیش از آنها دوام بیاورد.
:-):x

جامعه ی ارتجاعی جامعه ای است که به ناگزیر به سوی بن بست می رود و نمیتواند از جامعه ای که به ناگزیر به سوی بن بست می رود و نمی تواند از هرج ومرج و سقوط نهایی اجتناب کند- به رغم تلاش های بی امانی که از سر استیصال برای بقا به خرج می دهد و خود موجد ایمانی نامعقول به ثبات غایی ان جامعه می شود و نوع مسکن است که نظم های مختصر به ناچار کمک آن می کوشد علائم بیماری
حقیقی شان را پوشیده نگه دارند.
از نظر مارکس نوعی ذهینت باوری کودکانه است، ناشی از نگرشی معیوب یا سطحی به زندگی است ، ناشی از نوع پیش داوری نا معقول به سود این یا آن فضیلت یا نهاد گذرا، نشانه ی دلبستگی به جهان کهنه و علامت رهایی ناقص از ارزشهای این جهان.
:-):x

به نظر ماکس، جامعه از توازن نیروهای متضاد ساخته می شود. بر اثر تنش ها و کشمکشهای این نیرو ها دگرگونی اجتماعی پدید می آید. بینش مارکس مبتنی بر یک موضوع تکاملی بود و کشمکش اجتماعی جان کلام فراگرد تاریخی را تشکیل می دهد. نیز وی اعتقاد داشت نیروی انگیزاننده تاریخ همان شیوه ارتباط انسانها در رهگذر کشمکشهایشان برای بدست آوردن زیست مایه از چنگ طبیعت است. بر خلاف کنت و هگل که تکامل نوع بشر را در اصل ناشی از تکامل افکار یا روح آنها می دانستند، مارکس تکامل اوضاع مادی بشر را موضوع کارش قرار می دهد و به شیوه های گوناگون ترکیب اجتماعی انسانها برای تامین وسایل زندگیشان می پردازد. زیرا مارکس که یک تاریخی اندیش نسبی نگر بود، اعتقاد داشت همه روابط اجتماعی میان انسانها و نیز همه نظام های فکری وابسته به دوران گوناگون تاریخی اند. به اعتقاد وی انسان یک حیوان همیشه ناخرسند بود.
جستجوی خورد و خوراک کافی، سرپناه و پوشاک هدفهای اصلی انسان در سپیده دم تاریخ بشر بوده و اگر ساختمان پیچیده جامعه نوین را از هم بشکافیم درمی یابیم که این هدفهای هم در کانون کوشش های انسان کنونی جای دارد.

باز دم ندا خانوم گرم که دو سه کلمه از کارل ماکس گفت!!!
آدم هر جا که پا میذاره چیزی جز تنهایی این نسل گور به گور سده (دهه شصتیا!) نمی بینه...

[quote='آندو']ندا جان پیدا کردن نسخه پی دی اف کتابها آسونتره تا بری تو کتابفروشی و تهیه اش کنی ؟ متوجه منظورت نشدم کاملا! منظورت کتاب های ممنوعه اس یا قیمتِ بالای کتاب ؟[/quote]
هیچی بگذریم...ترجیح میدم چند جمله درمورد مارکس بنویسم که فردا دهنمون سرویس نشه!!!
مارکس:کارل مارکس در رینلند از شهر های المان که در آن زمان جز قلمرو دولت پروس شمرده میشد متولد شد.والدینش از تباری یهودی بودند که به دین مسیح در آمده بودند.مارکس در دانشگاه بن و برلین تحصیل کرد و دانشنامه دکتریش را در فلسفه کلاسیک گرفت.از دوره دانشجویی وارد فعالیت سیاسی شد و تا آخرین روهای زندگی تعهد علمی و انقلابی را با هم پیش برد...مارکس در جریان انقلاب به آلمان برگشت اما پس از شکست انقلاب تبعید شد و باقی عمرش را در لندن گذراند...مارکس در انگلستان زندگی سختی را در پیش داشت و چهار فرزندش را به دلیل فقر از دست داد.وسیله معاشش از نوشتن مقاله برای روزنامه ها و کمک های انگلس بدست می آمد...
منبع:تاریخ اندیشه سیاسی در غرب /دکتر کمال پولادی

[quote='neda300']نقل قول از آندو:خیلی سخته قبول دارم من خودم بارها امتحان کردم نشد که نشد اخر رفتم کتاب رو تهیه کردم
سخته ولی تهیه کردن کتاب از اون سخت تره![/quote]
ندا جان پیدا کردن نسخه پی دی اف کتابها آسونتره تا بری تو کتابفروشی و تهیه اش کنی ؟
متوجه منظورت نشدم کاملا! منظورت کتاب های ممنوعه اس یا قیمتِ بالای کتاب ؟

[quote='آندو']خیلی سخته قبول دارم من خودم بارها امتحان کردم نشد که نشد اخر رفتم کتاب رو تهیه کردم [/quote]
سخته ولی تهیه کردن کتاب از اون سخت تره!

[quote='neda300']نقل قول از آندو:آخ آخ یعنی ندا جان کلیدر رو می‌خوای بخونی با موبایل می‌خونی؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! این رمان قطور‌ها خیلی سخته فک کنم اوخ اوخ جان شیفته را بگو
البته از ما نسل خسته و عجول هیچ بعید نیست...ولی واقعا آدم چشم درد میگیره...[/quote]
خیلی سخته قبول دارم من خودم بارها امتحان کردم نشد که نشد اخر رفتم کتاب رو تهیه کردم

[quote='آندو']آخ آخ یعنی ندا جان کلیدر رو می‌خوای بخونی با موبایل می‌خونی؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! این رمان قطور‌ها خیلی سخته فک کنم اوخ اوخ جان شیفته را بگو[/quote]
البته از ما نسل خسته و عجول هیچ بعید نیست...ولی واقعا آدم چشم درد میگیره...