جای خالی سلوچ
نویسنده:
محمود دولت آبادی
امتیاز دهید
✔جای خالی سلوچ روایت زنی است روستایی به نام مرگان که صاحب سه فرزند است. سلوچ، همسرش به دلیل مشکلات مالی و نداشتن کار درست و حسابی ناتوان از اداره خانه و خانواده اش و به خاطر غیرت مردانه اش ناگهان آن ها را به امان خدا رها می کند و در جستجوی کار روانه شهر می شود بدون این که کسی مطلع شود.
دولت آبادی در این رمان چهره زشت فقر را به تصویر کشیده است. این رمان روایت جامعه ای است که در شرایط اجتماعی خاص، یعنی طرح تحولات مربوط به انقلاب سفید و اصلاحات ارضی محمد رضا پهلوی اتفاق می افتد. نویسنده با زبان قدیم مردم خراسان ، زبان محلی مردم سبزوار این داستان را به شیرینی روایت کرده است.
بیشتر
دولت آبادی در این رمان چهره زشت فقر را به تصویر کشیده است. این رمان روایت جامعه ای است که در شرایط اجتماعی خاص، یعنی طرح تحولات مربوط به انقلاب سفید و اصلاحات ارضی محمد رضا پهلوی اتفاق می افتد. نویسنده با زبان قدیم مردم خراسان ، زبان محلی مردم سبزوار این داستان را به شیرینی روایت کرده است.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی جای خالی سلوچ
روز و شب دارد.روشنی دارد،تاریکی دارد.
کم دارد.بیش دارد.
دیگر چیزی از زمستان باقی نمانده
تمام می شود،
بهـار می آید...
این کتاب یکی از بهتریناییه که واقعا ارزش خوندن رو داره...
واقعا زیبا بود ...
خلاصه حتما خوندن این کتاب رو تجربه کنید....:-)
محمود دولت آبادی
نه، عشق اگر پیدا شد که دیگر عشق نیست. معرفت است. عشق از آن رو هست، که نیست. پیدا نیست و حس می شود!
می شوراند. منقلب می کند. به رقص و شلنگ اندازی وا می دارد.
می گریاند.می چزاند. می کوباند و می دواند. دیوانه به صحرا!
در ِ زندگانی را که گِل نگرفته اند !
کتابی است با نثری آشنا ، شاید شبیه کلیدر، نثری خراسانی از نویسنده ای خراسانی
بازتاب فقر کشنده ای است از آدمی که هیچ چیز جز شکل و شمایل برایش باقی نمانده
حرفی برای گفتن ندارد، تا جایی که گمان می بری افسانه ای در حال شکل گیری است
کتابی از نویسنده ای که همواره قابل احترام است. نویسنده ای با چهره ای زمخت و اخم هایی دوست داشتنی
نویسنده ای که خواندن تک تک کتاب هایش یک الزام دوست داشتنی است.
جای خالی سلوچ حکایت زنان و مردان رنجدیده این سرزمین است.مردی که از شرم ،خانواده را رها می کند زنی که با همه زنانگی اش مردانه مبارزه میکند.مردمی دست به گریبان با فقر که رفتن همسایه،فوت مادر،نزاع مادر و فرزند تصاحب زمین ... همه و همه برایشان بی تفاوت است و روزها رامی گذرانند تا به آخر عمرشان برسند.